جملات زیبای کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب | طاقچه
تصویر جلد کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

بریده‌هایی از کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز
۵.۰از ۲ رأی
۵٫۰
(۲)
سکوتی که می‌کنی چنان بلند است که می‌ترسم دنیا به معنی آن پی ببرد
محمد امین چیزانی
کرکره‌ی عاطفه‌ات را بکِش چهره‌ات را خاموش کن عشق را بگذار رویِ دگمه‌ی صفر حالا برو تو صف آدم‌ها.
کاربر نیوشک
درخاکم کنید جایی نزدیک جویبار تا زمانی که طغیان کند از او تشکر کنم به خاطر سرزدن به من.
محمد امین چیزانی
فصل‌ها همه سرد زندگی پر درد دیگر مخدر هم آرامم نمی‌کند تنها پُر می‌کند تنم را از درد.
محمد امین چیزانی
گل‌های باغچه‌ام رو به پایین می‌رویند زرد، رنگشان اندوه، عطرشان در چشمانم می روید ریشه‌هایشان به جست‌وجوی اشک‌هایم تا بپرورانند رُزِ سیاه درونم را.
محمد امین چیزانی
سکوتی که می‌کنی چنان بلند است که می‌ترسم دنیا به معنی آن پی ببرد چشم به کجا بدوزم اگر قرار باشد هر گوشه‌ی اتاق را پُر کنی؟ چشمم را که می‌بندم سکوت بلند‌تر می‌شود گریزی از آن نیست تنها راه بیرون رفتن از آن به درون آمدن است.
کاربر نیوشک
زندگی پر درد دیگر مخدر هم آرامم نمی‌کند تنها پُر می‌کند تنم را از درد.
MELIKA
ساعت به اندازه‌ی کافی چرخیده است تا برسد به سیاره‌ای زندگی شبی بی‌پایان است در سیاهی اتاقم بال زدنی می‌شنوم کلاغی غول پیکر در انتظار این است که به‌خواب روم
MELIKA
چرا رفتند آن جا فهمیدند چرا؟ جوان بودند جوان ماندند
Parsa

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان