دانلود و خرید کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی محمدابراهیم جعفری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی

کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی

مجموعه شعر «چو مرغ شب خواندی و رفتی» سرودهٔ محمدابراهیم جعفری در نشر مشکی چاپ شده است. این کتاب مجموعه‌ای از ترانه‌های شاعر است که در یک مجموعه گرد آمده است. بسیاری از این ترانه‌ها برگرفته از اشعار فولکلور  و موسیقی محلی است.

درباره کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی

شاعر در توصیف مجموعه شعر خود می‌گوید:

این دو کبوتر سال‌ها بعد در ترانۀ خواب بهار بی‌آن‌که بخواهم آمدند و در این ترانه جا خوش کردند.

ترانه‌های من ابتدا با تاثیر از ملودی‌ها و موسیقی محلی و فولکلوریکِ نواحی مختلف ایران شکل گرفت و حاصل سالها سفر، جست‌و‌جو و تجربۀ خوانندۀ آنهاست. برخی از آهنگ‌ها حامل داستان یا شعر و ترانه‌ای بودند که نسل به نسل خوانده و شنیده می‌شد و امروز هم‌چنان با تغییراتی به حیات خود ادامه می‌دهند، ولی بعضی از این آهنگ‌ها حامل هیچ داستان یا ترانه‌ای نبوده‌اند و در مراسم خاصی از آنها استفاده می‌شده بدون کلام. به طور مثال ترانه‌ٔ «رقص شمشیر» یا «جوونای قلعۀ پیر» بر روی آهنگی نشست که جوانان در زمان‌های دور تمرین شمشیر بازی می‌کردند و امروز با قطعه‌ای چوب گرداگرد هم حرکاتی موزون انجام می‌دهند. داستان این جوان‌ها و ترانه‌ای که بر زندگی آنها سروده شد تحت تاثیر موسیقی و تصاویری که در ذهن من شکل می‌گرفت به کلام تبدیل شد کلامی فارسی ولی چون حامل تصاویر محلی هستند ترانه‌ای محلی به‌نظر می‌رسند.

جوونای قلعۀ پیر

همه روزها به نخجیر

شبا در پای آتیش

همه‌اش در رقص شمشیر...

یا ترانۀ گُلِ کوهی که داستان و ترانۀ حامل آن تحت تاثیر ملودی آن قطعه خلق شده:

خدایا چشمه‌ها شد سنگ در سنگ

چراغ لاله‌ها بی‌نور و بی‌رنگ

شکسته حنجرم فریاد... فریاد ...

که دشمن خیمه زد فرسنگ فرسنگ

تعدادی از ترانه‌ها هم تحت تاثیر آهنگ‌هایی سروده شده که قبلا کلام داشته‌اند ولی من بر اساس احساس و حال و هوای خودم که متاثر از آن موسیقی بوده ترانه‌ای کاملا متفاوت سروده‌ام مانند ترانۀ: گل باران....

چو مرغ شب خواندی و رفتی

دلم را لرزاندی و رفتی

تو اشکِ سردِ زمستان را

چو باران افشاندی و رفتی

و یا ترانۀ «خان‌جان» که تحت‌تاثیر داستان «خان‌جان» سروده شد که پهلوانی است بسیار قوی که حامی ضعیفان است، فضایی که در این ترانه خلق شده متاثر از داستان «خان‌جان» است:

همه ببرهای سیاه صیدِ کمندت

پناه آهوا سایۀ بلندت

شب و ابر سیاه کوه‌هایِ سنگی

ستاره بارد از سُمّ سَمَندِت

برخی از ترانه‌هایم بسیار آزاد شکل گرفتند و حال و هوای کاملا متفاوتی دارند.

در این ترانه‌ها ابتدا ترانه خلق شده و پس از آن موسیقی با آن همراه و یا برای آن تنظیم شده، در این ترانه‌ها حضور خواننده هنگام خلق ترانه در شکل‌گیری نهایی و تلفیق آن با موسیقی بسیار موثر بوده است:

ترانۀ گل‌های خیالی:

تو دریایی و من ماهی تنها

چه دوره ..دوره این ساحل ز دریا ...

و یا ترانۀ دارم امیدی:

دارم امیدی... در آسمانت دیده‌ام ابرِ سپیدی

ای ابر دلکش... ای اسب سرکش‌... دستی به یالت‌...

می‌نشیند تک سواری...

به‌یاد دارم روزی به دیدار زنده‌یاد اخوان ثالث رفتم تا ترانه‌های تازه‌ام را بشنود .. شنیدن صدای مهربان و لحن شاعرانه‌اش به من امید و جانی تازه داد، آن روز با خود عهد کردم که جز «دست در دستِ تجسمِ خلاق» هرگز ترانه‌ای نسرایم...

کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به اشعار معاصر و ترانه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب چو مرغ شب خواندی و رفتی

در خوابِ مهتاب

بر اساس ترانۀ «بارون بارونه».

تو می‌دونی دلم بی‌تو چه رنگه

صبوری قسمتی در جونِ سنگه

شنیدم باغِ سنگی میوه داره

به سنگستون کجا یا کِی بهاره؟

تو می‌دونی که می‌بینم تو خوابت

گلی، در خواب می‌گیرم گلابت

که رنگ چشم تو پرسیدم از خواب

شبِ تاریک و سنگستون و مهتاب

شبی با یادِ تو ساغر به دستم

و جان را رنگِ بی‌رنگی زَدَستَم

در سایۀ ماه میام به خوابت

شبنمِ شب‌بو می‌گیرم گلابت

که رنگ چشم تو پرسیدم از خواب

شبِ تاریک و سنگستون و مهتاب

از شوق مهتاب ساغر به دستم

تو برگِ تاکی من مِی‌پرستم

سپیدار
۱۴۰۱/۱۲/۲۲

فکر میکنم محمد ابراهیم جعفری از لطیف ترین شاعران معاصر ما هستن این لطافت و تازگی در اشعارشون واقعا بارزه. این کتاب هم از اونجایی که اشعار فولک ایران رو داخل خودش گنجونده میتونه حال خوب رو در عین داشتن

- بیشتر
حضوری بودی از حجمی فراموش
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
میونِ سبزها نامِ تو رویید سکوتِ سبز و آرامِ تو رویید
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
جوونای قلعۀ پیر همه روزها به نخجیر شبا در پای آتیش همه‌اش در رقص شمشیر...
Amir Reza
تو خندیدی و نامت آشنا شد
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان