دانلود و خرید کتاب هر واژه یک بذر است سوزانا تامارو ترجمه هاله ناظمی
تصویر جلد کتاب هر واژه یک بذر است

کتاب هر واژه یک بذر است

معرفی کتاب هر واژه یک بذر است

کتاب هر واژه یک بذر است از سوزانا تامارو، نویسنده و فیلم‌ساز ایتالیایی با ترجمه هاله ناظمی در نشر گویا به چاپ رسیده است.

درباره کتاب هر واژه یک بذر است

 این کتاب حاوی نوشته‌های سوزانا تامارو درباره انسان و دنیای انسان‌ها و دغدغه‌های فلسفی و پرسش‌های بدون پاسخ آنها درباره هستی و بشر است.

 تامارا در این اثر از آشفتگی‌های ذهنی تسکین‌ناپذیر آدم‌ها سخن می‌گوید که برای رهایی از آنها مجبور هستند از راه‌های پرپیچ‌وخم و حوادث ناگوار عبور کنند. اشفتگی‌ها و دغدغه‌هایی که مردم درباره واژه‌ها و سوالات گوناگون دارند. سوالاتی درباره جهان، زندگی و خود که مدام آنها را از خودشان می‌پرسند و پاسخی برایش پیدا نمی‌کنند. 

 خواندن کتاب هر واژه یک بذر است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به مباحث فلسفه و زندگی مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب هر واژه یک بذر است

زمستان چند سال پیش، در پی یک بیماری ناچار به گذراندن دو ماه استراحت مطلق شدم. خسته‌تر از آن بودم که بتوانم کتاب بخوانم، بنابراین بیشتر وقت‌ها از روی تختخواب یا کاناپه تلویزیون تماشا می‌کردم. در آن دوران یکی از مجموعه‌های گرانده فراتلّو۱۲ پخش می‌شد و من توانستم تقریبا بطور کامل آن را دنبال کنم، یعنی از مراسم ورود دسته جمعی تا آزادی زندانیان برنده.

اول، شاید به خاطر ضعفی که داشتم، آن برنامه یک جور اثر هیپنوتیز کننده روی من داشت. نمی‌توانستم از خانه جُم بخورم و اگر چرتم می‌برد یکهو بیدار می‌شدم و مطمئن بودم که چیز مهمی را از دست داده ام.

برای اینکه علت این انتظار مشتاقانه را دریابید باید اشاره کنم که پیش از آنکه گذران زندگی‌ام از راه پیشه نویسندگی باشد، سال‌ها با ساختن فیلم‌های مستند علمی، بویژه درباره رفتار جانوران، امرار معاش می‌کردم. به این ترتیب، به تجربه دریافته‌ام که جالب‌ترین چیزها همیشه در لحظاتی رخ می‌دهند که انسان غفلت می‌کند. می‌توان ساعت‌ها، زیر نور خورشید یا پنهان لابه لای بوته‌ها، در انتظار ماند که مرغ‌های آتش به پرواز درآیند، ماری با جفتش درآمیزد یا گرگی موشی را بخورد؛ آن وقت، باوجود این همه احتیاط، درست همان لحظه‌ای که مثلا شاید به خاطر نوشیدن چیزی یا چرت زدن حواست از موضوع پرت می‌شود، آنچه منتظرش بودی اتفاق می‌افتد و نمی‌توانی ثبتش کنید.

من که از این تجربیات گذشته‌ام لطمه خورده بودم می‌ترسیدم مبادا در هنگام رخوت نکته‌های تاثرانگیز برجسته‌ای را از دست بدهم. اما پس از آنکه به مدت دو هفته برنامه را به طور کامل و دقیق نگاه کردم دریافتم که هیچ اتفاق خاصی رخ نداده بود و در آینده نیز هرگز رخ نمی‌داد.

گروه زندانیان داوطلب به پیروی از آهنگ بیولوژیکی‌شان از محل اسکان شبانه به محل تامین خوراک می‌رفتند و بعد با بی‌حوصلگی روی کاناپه‌ها یا صندلی‌های راحتی که همه جا پراکنده بود ولو می‌شدند. بیشترین فعالیت هنگامی بود که پسران جوان با سینهٔ سپر کرده در برکهٔ آب می‌پریدند و دختران جوان که از تلاطم‌های هورمونی پیش از تحریک برانگیخته بودند آنها را دنبال می‌کردند. تقریبا نیمی از مدت برنامه، صدای پچپچه‌ها، زمزمه‌ها، غرولندها و گفت‌وگوهایی را می‌شنیدم که از کاناپه‌ای به کاناپه دیگر رد و بدل می‌شد.

"یعنی می‌گویی از من خوشش می‌آد؟..."، "این کار را فقط برای تحریک حسادتم می‌کند؟..."، "حسوده یا حسودی می‌کند؟"، "به نظرم فقط یک آدم مادر فلانه..."، "می‌دانی چقدر از این جور آدم‌ها می‌شناسم...؟"، "از آن موش‌مرده‌هاست."، "نه، خیلی جاهل‌مآب به نظر می‌آید. معلومه که می‌خواهد رییس‌بازی در بیاورد. خیال کرده کیه؟ یک تکه پشگل... ."

یک جور صفحه بود، مانترایی از حرکات دورانی آغشته به ترشح غدد درون‌ریز، غدد فوق‌کلیوی، غدد جنسی و تخمدان‌ها.

خسته و کسل از این یکنواختی، صدا را قطع کردم. حالا دیگر بهتر شده بودم و دوباره کمی شروع به خواندن کرده بودم. همین طور که روزنامه را مرور می‌کردم نگاهی هم به تصویر تلویزیون می‌انداختم. درست به خاطر انجام توأمان این دو فعالیت ناگهان متوجه شدم برنامه‌ای که دارم تماشا می‌کنم چه نوع برنامه‌ای است.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
تصاویری رنگی، روند تدریجی تکامل را در طی میلیونها سال از بندپایان تا میمون‌ها نشان می‌داد. آن نوشته‌ها تا مدتی مرا تسکین داد. اما یک شب، ناگهان با پرسشی از خواب پریدم: چه اتفاقی برای میمون‌ها افتاد؟ چرا ناگهان بنا کردند به شستن دندانها، پوشیدن لباس و راندن اتومبیل؟ نه فقط چرا بلکه چگونه این کار را کرده بودند؟ برایشان همان اتفاقی افتاده بود که برای پینوکیو رخ داده بود، آن هنگام که او با پدرش از شکم نهنگ بیرون آمد و یک روز صبح، وقتی از خواب بیدار شد، دید دیگر چوبی نیست بلکه از گوشت است.
Amir Reza
بیشتر دوست داشتم بدانم خداوند چگونه جهان را در ظرف هفت روز آفرید: گلها و گیاهان، مورچه‌ها، پروانه‌ها، کفش‌دوزکها، خلاصهٔ همهٔ این اشکال را چطور توانسته بود مجسم کند؟ در نیمهٔ دههٔ ۶۰ به کودکان چیزی دربارهٔ نظریه تکامل یا چیزهایی از این قبیل نمی‌گفتند، بنابراین خودم باید مشکلم را حل می‌کردم.
Amir Reza
به خاطر دارم که در مورد واژه‌ها از خودم سوالاتی می‌کردم. بر کف اتاق می‌نشستم و به پایه‌های میز دست می‌کشیدم. به این شیء تیره رنگ که چهار پا و یک سقف دارد می‌گویند میز؛ به خودم می‌گفتم چرا همه به آن می‌گویند میز؟ حالا اگر من بگویم زیم باز هم همان میز است؟ چرا به زبان دیگری که مادر بزرگ حرف می‌زند به آن می‌گویند Tisch، اما باز هم همان میز است؟ اسم چه ربطی به اصل یک چیز دارد؟ اسم چیزها چقدر به واقعیت آنها مربوط است؟ از کودکی بعد از ظهرهایی طولانی را خاموش، با تمرکز بر طرح این سوالات از خود، می‌گذراندم. گاه چنان احساس ضعف و بی‌نوایی می‌کردم که به گریه می‌افتادم. اگر بزرگتری از آن طرف رد می‌شد و از من می‌پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ ناگزیر می‌گفتم: نمی‌دانم!
Amir Reza
مغز ما نه بزرگترین، اما مسلما پیچیده‌ترین مغز موجود است. کیفیت بر کمیت غلبه می‌کند و از این موضوع باید درسی هم گرفت. وقتی لُب‌های گیجگاهی - که دربرگیرندهٔ زبان هستند- و لُب‌های پیشانی- که بر تفکر انتزاعی سلطه دارند- در ما رشد و نمو یافت دیگر موجودات زنده را پشت سر گذاشتیم، و این پدیده با چوب جادو بوجود نیامد بلکه حاصل تعدیل ژنتیکی بود که نمو جنینی را کاهش داد. در برهه‌ای از روند تکامل، کودکانی به دنیا آمدند که سرشان بزرگ‌تر از سر خوک بود.
Amir Reza

حجم

۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

حجم

۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۷,۲۰۰
۷۰%
تومان