کتاب هستی مندی و تاریخ مندی
معرفی کتاب هستی مندی و تاریخ مندی
کتاب الکترونیکی «هستی مندی و تاریخ مندی» نوشتهٔ منوچهر آشتیانی در پگاه روزگار نو به چاپ رسیده است. در این کتاب نگارنده از ارائه هر گونه شرح فرعی مشخص و توضیح معروفی راجع به مفردات مسائل فلسفی در تاریخ فلسفه غرب اجتناب نموده است و سخن اصلی خود را محدود به حیطه موضوع «انسان و تاریخیت وجود آن» ساخته است و در این مورد نیز به بیان موضوعاتی پرداخته است، که کمتر مورد توجه متفکران هموطن ایرانی قرار گرفته است.
درباره کتاب هستی مندی و تاریخ مندی
این کتاب با نام کامل «هستی مندی و تاریخ مندی : درباره هستی انسان و تاریخیت او در فلسفه غرب» به صورت موجز به بررسی دو مسئله از اساسیترین مسائل فلسفی که بشر از ابتدای تاریخ فلسفه تاکنون با آن درگیر بوده است، پرداخته است. «انسان و تاریخیت وجود او» محور اصلی این کتاب است و نویسنده اثر که به حق در این عرصه استاد است، به دور از هرگونه اطناب و شرح و حواشی زائد، این دو مسئله اساسی را با فراخوانی تاریخ فلسفه غرب و مقایسه مدام آن با فلسفه شرقی و دینی و نیز فلسفه اسلامی پی گرفته است.
درباره منوچهر آشتیانی
منوچهر آشتیانی در ۱۹ مهر ۱۳۰۹ در سنگلج به دنیا آمد و در ۸ مهر ۱۳۹۹ درگذشت.. او خواهرزاده نیما یوشیج و از نوادگان میرزاحسن آشتیانی بود. آشتیانی در سال ۱۹۷۱ از دوره دکتری دانشگاه هایدلبرگ فارغالتحصیل شد و از شاگردان کارل لویت و گادامر بوده است. گفتارهایی پیرامون شناخت مناسبات اجتماعی (۱۳۸۱)، جامعهشناسی شناخت کارل مانهایم (۱۳۸۴)، ماکس وبر و جامعهشناسی شناخت (۱۳۸۳)، کارل مارکس و جامعهشناسی شناخت (۱۳۸۶)، درآمدی به بحران جامعهشناسی جهانی معاصر (۱۳۸۸) و زمانهای اجتماعی و تاریخی در جامعهشناسی و تاریخ (۱۳۹۸) برخی از آثار او هستند.
کتاب هستی مندی و تاریخ مندی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مباحث فلسفه غرب و تاریخ فلسفه از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب هستی مندی و تاریخ مندی
اولین و اصلیترین پرسش میتواند این باشد که چرا و چگونه در این جهان پهناور و پیچیده موجودی بهصورت انسان متفکر و علیالاصول اندیشمند بهوجود آمده است و این تفکر چگونه سرانجام منتهی به شناخت، علوم، فلسفه، دیانات و یا حتی خرافات گردیده است؟! آیا اساساً در گذار «تاریخ جهان» (طبیعت) به «جهان تاریخ» (بشریت) در سیستم «زیستمحیطی جهانی» از نظام جهانشناختی به نظام انسانشناسانه -یعنی از کوسموس به آنتروپوسـ چیزی خارقالعاده روی داده است که موجب پیدایش اندیشیدن شده است؟! آیا گفتار گوردون چایلد که برای عبور از اسطوره (میتوس) لازم بود شناختشونده (ابژه) و شناسندهای (سوژهای) به وجود آید که انفصال و سپس اتصال معکوس آنها از هم و با هم باعث اندیشیدن شود، میتواند به پرسش ما پاسخ دهد؟
ولی اساس پاسخ عقبتر میرود و گفتار ارسطو در اینباره احتمالاً راهگشاست که هستی، هدف وجودی خویش را در خود دارد و این قصدمندی «اُنتلهشی» (اُنتلهخُن، teleos یا هدف و eschein بهمعنی داشتن) که ارسطو آن را در «دربارهٔ نفس» بیان نموده و تا زمان ما بهصورت نظریهٔ «ویتالیسم در ارگانیسم» ادامه دارد، پاسخگوی ما است:
اساس این سخن درست این است که وجود (on) برای اینکه موجود (Dasein به زبان هایدگر) شود، باید این سائق وجودی (اُنیتکی) در همان آغاز پیدایش جهان در هستی موجودات باشد، که آنها را در فرایند «وجود و عدم» (لوژیک هگل) به سوی هستندگی (Daseiende هایدگر) هدایت کند! بنابراین خط خوانا در این فرایند همان حرکت سائق در هنجارهای هستیمند به «اُنتلهشی» و سپس از آن به نیستمندی۱ متضمن معنی در جوامع کنونی است، که «تلهئوس» هستیمندی وجود را به آفرینش موجودات فرامیخواند و همین بنیان اصلی وجود «قصدمندی» در فرایند بنیادی هستی اجتماعی و تاریخی و آفرینش فکر است!
حال هنگام طرح مسائل فلسفی وقتی صحبت از قلمرو معرفت میشود، اکثر محققان سخن را با شرح شروع تاریخ معرفت در فلسفهٔ غرب (از یونان باستان) آغاز میکنند و به زمان حال میرسند و این شروح اساس بحثهای وجود و معرفتشناختی را دربرمیگیرد.
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه