کتاب غولواره در مهمانخانه درخت بنفش
معرفی کتاب غولواره در مهمانخانه درخت بنفش
کتاب غولواره در مهمانخانه درخت بنفش نوشتهٔ سودابه فضایلی در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. غولواره در مهمانخانه ی درخت بنفش شامل سه قصه ی پیاپی به نام های درخت بنفش ماه بی بی یا قصه ی یک غولواره و مهمانخانه است.
درباره کتاب غولواره در مهمانخانه درخت بنفش
در پشت جلد این کتاب آمده است: «زن آنجا ایستاده، در لباس بلند سفیدش. آنجا ایستاده، و آنجا نیست. نگاهش را نمییابم. نگاهش در گورستان نیست؛ در باغ نیست؛ آنجا نیست. کنارش میایستم. سرما به صبح زده. ساعتها ایستادهایم. آفتابها ایستاده. گاه احساس میکنم آنجا نیست. اما آنجا ایستاده. هزار سال است که ایستادهایم. نمیدانم چگونه آنجا ایستاده بودیم و کنار هم همدیگر را گم کرده بودیم. رویش به مرداب بود، دستهایش را جستجو کردم. گفت: «دایم دعوا میکردم، نمیدانم چند سالم بود شاید نُه سالم بود، یا هشت نمیدانم. دایم دعوا میکردند.» ساکت ایستاده بودم و دستهایش یخ کرده بودند، پرسیدم: «کی؟» نگاهم نکرد. جواب مرا نمیداد. با خودش حرف میزد. برای مرداب حرف میزد.»
درباره سودابه فضائلی
سودابه فضائلی متولد ۱۳۲۶ نویسنده، مترجم و پژوهشگر، نمادشناس و اسطوره شناس ایرانی است.فضایلی بیشتر با آثارش در اسطورهشناسی و نمادشناسی شناخته میشود. سودابه فضائلی در زمینه های ادبیات و زبان انگلیسی در کمبریج لندن زبان و ادبیات تطبیقی سوربن پاریس و زبان پهلوی اوت زتود و سوربن به تحصیل پرداخته است. او در طول بیش از چهار دهه فعالیت بیش از ۴۰ کتاب از وی منتشر شده که بعضی از مراجع اصلی در فارسی محسوب میشوند. تاکنون آثار بسیاری تألیف و ترجمه کرده و برنده ی جایزه ی بهترین ترجمه ی کتاب یی چینگ دانشگاه پکن جایزه ی بیست وسومین دوره ی کتاب سال (۱۳۸۱) و جایزه ی بین المللی جلال ستاری (۱۳۹۲) شده است. کتاب های وی به شرح زیر است: همچون فرهنگ نمادها (پنج جلد) گشتِ گشتن و بازگشتن ها (مجموعه داستان) درخت بنفش (داستان کوتاه) صداع (داستان بلند) کرکس (نمایشنامه) مغزچوبی ها (نمایشنامه) ماه بی بی (داستان بلند) خاطرات مرگ رابرت فلاهرتی و سینمای مستند شاعرانه سینمای شیلی یی چینگ زائر خوشبخت شکسپیر در پرتو هنر عرفانی هملت: هدیه ی سالگرد ما ثورا فرهنگ غرایب(دو جلد) روح نغمات راز شکسپیر عاشقانه ها (بازخوانی گفتارهای یار عاشقان) شبرنگ بهزاد (سه مقاله ی نمادشناختی) و... را نوشته یا ترجمه کرده است.
کتاب غولواره در مهمانخانه ی درخت بنفش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان داستانهای کوتاه مرتبط جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب
زن سپیدپوش میپرسد: «شما همون معلمی هستین که بنگاه معرفی کرده؟» باید بگویم بله، بله یاد نمیآورم، ولی حتماً، وگرنه اینجا چه میکنم؟ اما راستی چرا اینها را میشناسم؟ این باغ را؟ این بو را؟ میگوید: «پرسیدم شما برای معلمی پسرم اومدین؟» یکه میخورم، مگر جواب نداده بودم؟ مگر نمیشناسدم؟ صدای خود را اینبار بلندتر میشنوم: «بله، بله بله. ببخشید اینجا خوابم برد. صبح زود رسیدم. نمیخواستم اون موقع مزاحم خوابتون بشم...» صورت و دستهایش بیتفاوت ماندهاند، اما چشمانش انگار کمتر با چشمانم غریبی میکند. وای آنقدر دیدهامش که حتی مرگش را میدانم ـ دیدهام که چهطور در همان اتاقی که به پسرک درس میدهم ـ کنار آن میز گرد گردو ـ بر زمین افتاده و لکهٔ خون زیر پستانش بر پیراهن سفیدش بزرگتر میشود و صورتش کبود، به یکسو خوابیده؛ و تصویر آن مرد بر دیوار ـ آن عکس زردشده در قاب بلوط. میگوید: «همراه من بیایید اتاقتونو نشونتون بدم.» بلند میشوم. کیف کهنهام را برمیدارم؛ تا حالا نمیدانستم این کیف را از آنجا که شروع کردهام تا این باغ حمل کردهام. پاهام از من اطاعت نمیکنند. زن را میبینم و قدم به قدم دنبالش میکنم. از جلوی دختر جوانتر و نگاهش میگذریم که به طرف مرداب ته باغ میگریزد. درِ چوبی خانه را باز میکند و غژغژ در مثل همیشه موهای تنم را راست میکند. میگویم: «لولای در روغن میخواد» سر برمیگرداند و نگاهی آشنا به صدام میکند: «این حرفو قبلاً هم شنیدهام.» میدانم چه گفته همیشه همین را میگفت، ولی پرسیدم: «چی فرمودید؟» تهلبخندی میزند و میگوید: «گفتم بله، درست میفرمایین» از چند پلهٔ مفروش با قالیهای سرخ بالا میرویم و گلدانهای شمعدانی دو طرف که همه، جز یکی که سفید است صورتیاند، و میدانستم. وارد سرسرا میشویم. درِ قهوهای دست چپ را باز میکند و میز گرد گردو آن وسط، و پردههای مخمل یشمی. نور بیرمقی از تنها پنجرهٔ اتاق به درون میریخت و آن عکس زردشده بر دیوار. آن عکس آشنا.
حجم
۱۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه