دانلود و خرید کتاب دشمن عزیز جین وبستر ترجمه مریم مهاجر و پسران
تصویر جلد کتاب دشمن عزیز

کتاب دشمن عزیز

معرفی کتاب دشمن عزیز

کتاب دشمن عزیز نوشته جین وبستر نویسنده کتاب جودی ابوت است. این کتاب داستاین عاشقانه، شاد و لطیف درباره ۱۱۳ یتیم و پزشک لجوج اسکاتلندی است که لبخند زدن را فراموش کرده‌اند، و سالی مک‌برایدِ داستان بابا لنگ ‌دراز، که بارها لبخند زدن را به آنها یاد می‌دهد.

درباره کتاب دشمن عزیز

رمان دشمن عزیز ادامه کتاب مشهور و محبوب بابا لنگ دراز است و  در سال ۱۹۱۶ منتشر شده است. این کتاب توانست در زمان انتشار محبوبیت زیادی به دست آورد. این کتاب در قالب نامه‌نگاری سالی دوست جودی برای چند نفر از دوستانش است.

 سالی دوست نزدیک و صمیمی جودی که مدت‌ها با هم‌اتاقی بود حالا مدیریت پرورشگاهی را قبول کرده است. او نامه‌هایی را برای جودی می‌فرستد و در آن‌ها از احساسات و سختی‌های کار در پرورشگاه می‌گوید. سالی در این نامه‌ها حوادث نوانخانه جان گریر را روایت می‌کند پرورشگاهی که به درخواست جودی و همسرش جرویس پندلتون مدیریت آن را سالی به عهده گرفته است. داستان کتاب دشمن عزیز در اوایل قرن بیستم، در روستایی از ناحیه‌ی دوتچس نیویورک اتفاق می‌افتد و نویسنده با مهارت خودش مشکلات اجتماعی آن دوران را به‌خوبی در رمانش به نمایش می‌گذارد. نویسنده در این کتاب هم‌زمان می‌خواهد روایت زندگی کودکی جودی را هم بازسازی کند. 

خواندن کتاب دشمن عزیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

درباره جین وبستر

جین وبستر در سال ۱۸۷۶ در روستای فردونیا ایالت نیویورک آمریکا به‌دنیا آمد. مادر جین وبستر، آنی مافت وبستر، خواهرزاده مارک تواین و پدر او چارلز لوتر وبستر، مدیر مالی مارک تواین و ناشر بسیاری از کتاب‌های وی بود. او تنها فرزند خانواده‌ای بود که به ادبیات و نشر اندیشه و فرهنگ توجه ویژه‌ای داشتند.

جین وبستر سه سال پس از موفقیت بی‌نظیر رمانش بابا لنگ‌دراز اقدام به نوشتن ادامه‌ی آن ماجراها کرد و رمان دشمن عزیز را در سال ۱۹۱۵ نوشت که به اندازه‌ی قبلی شهرت پیدا کرد. این کتاب، بلافاصله به مدت ده هفته در رأس کتاب‌های پرفروش آمریکا در سال ۱۹۱۶ قرار گرفت.

می‌توان گفت دشمن عزیز ادامه‌ی بابا لنگ‌دراز است، با این تفاوت که این بار سالی مک‌براید، دوست پرشور و احساساتی جودی ابوت، شخصیت اصلی داستان است، داستانی که در خلال نامه‌نگاری‌های سالی عشق او را با شخصیت‌ دیگر این کتاب لو می‌دهد. جین وبستر در ۱۱ ژوئن ۱۹۱۶ پس از به دنیا آوردن دخترش بر اثر تب زایمان درگذشت.

جین وبستر سبکی ساده داشت و دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی‌اش را در نوشته‌هایش مطرح می‌کرد. از خصوصیات مهم سبک او این است که مخاطبانش در محدوده سنی خاصی قرار نمی‌گیرند. از این دیدگاه شیوه نگارش جین وبستر بسیار شبیه مارک تواین است.

بخشی از کتاب دشمن عزیز

جودی عزیز:

نامه‌ات رسید. دو بار آن را در کمال ناباوری خوانده‌ام. آیا درست متوجه شده‌ام که جرویز برای هدیه کریسمس به تو مخارج بازسازی خانه گریر و و تبدیل آن به یک تشکیلات نمونه را داده است؟ و این‌که تو من را به‌عنوان مدیر اجرایی آن انتخاب کرده‌ای؟ من، سالی مک‌براید، مدیر یک پرورشگاه؟ طفلک‌های من! عقلتان را از دست داده‌اید؟ معتاد شدید و آیا این فقط هذیان‌گویی دو فکر تب‌دار است؟ من همان‌قدر قابلیت نگه‌داری از صد بچه را دارم که توانایی مدیریت یک باغ‌وحش را.

و برای طعمه، یک پزشک اسکاتلندی جالب را پیشکش می‌کنید؟ جودی عزیزم ــ و هم‌چنین جرویز عزیزم! ـــ تا ته فکرتان را خوانده‌ام. کاملاً آن نوع جلسه‌های خانوادگی پای آتش ِپندلتون‌ها را می‌شناسم.  

«حیف نیست که سالی، بعد از کالج، هیچ دستاورد دیگری نداشته؟ او باید به جای تلف کردن وقتش با آن معاشرت‌های اجتماعی بی‌ارزش ورچستر، کار مفیدی انجام دهد. در ضمن [جرویز می‌گوید] او دارد به هالوک، آن جوانک سیاستمدار کم سن و سال سردرگم علاقه‌مند می‌شود؛ مردک زیاد از حد خوش‌چهره، فریبنده و دمدمی‌مزاج است؛ من هیچ‌وقت از سیاستمدارها خوشم نیامده. ما باید سر سالی را با یک کار شاد و جذاب گرم کنیم تا خطر بگذرد. آها! فهمیدم! مسئولیت مدرسهٔ جان گریر را به او می‌دهیم.» آه، صدایش آن‌قدر واضح در گوشم می‌پیچد که انگار خودم آنجا بوده‌ام.

بار آخری که به دیدارخانواده دلپذیرتان آمده بودم، گفت‌وگوی جدی‌ای با جرویز داشتم دربارهٔ ازدواج، آرمان‌های سطح پایین سیاستمداران، زندگی‌های پوچ و بیهودهٔ زنان طبقهٔ اشراف.

لطفاً به همسر با اخلاقت بگو حرف‌هایش را با جان و دل شنیدم و از زمان بازگشتم به ورچستر، هفته‌ای یک‌بار را به شعرخوانی با بیماران مرکز مداوای زنان دائم‌الخمر می‌گذرانم. انگار زندگی‌ام آن‌قدرها هم پوچ نیست. 

در ضمن، بگذار به تو اطمینان بدهم که خطر آن سیاستمدار آن‌قدرها هم قریب‌الوقوع نیست که باعث نگرانی شود و در ضمن، این‌که او سیاستمدار بسیار خوشایندی است. هرچند عقایدش درباره تعرفه، مالیات بر درآمد فردی و اتحادیهٔ اصناف، کاملاً با جرویز همخوانی نداشته باشد.

این تمایل تو به وقف زندگی من در راه جامعه بسیار پسندیده است اما باید ماجرا را از نقطه‌نظر پرورشگاه نگاه کنی. اصلاً دلت به حال آن بچه‌های یتیمِ بیچارهٔ بی‌دفاعِ پرورشگاه نمی‌سوزد؟ اگر دل تو نمی‌سوزد ولی دل من می‌سوزد و با احترام، شغل پیشنهادی‌ات را رد می‌کنم. اما با کمال میل دعوت‌تان برای دیدار در نیویورک را می‌پذیرم. البته باید به اطلاعت برسانم تفریحاتی که برنامه‌ریزی کردهای به نظرم چندان چنگی به دل نمی‌زند. لطفاً چند اپرا و تأتر به همراه شام در چند رستوران را جایگزین پرورشگاه نیویورک و بیمارستان کودکان بی‌سرپرست کن. من دو دست لباس شب نو دارم و یک کت آبی و طلایی با یقه پوست سفید رنگ. باید سریع‌تر بروم و آن‌ها را در چمدان بگذارم؛ پس لطفاً اگر مایلی من را فقط به‌عنوان خودم ببینی، و نه جانشین خانم لیپت، فوری تلگراف بزن.

دوست همیشگی تو، کاملاً پوچ و مایل به پوچ ماندن

سالی مک‌براید

معرفی نویسنده
عکس جین  وبستر
جین وبستر

جین وبستر خالق رمان معروف بابا لنگ ‌دراز، نویسنده و نمایشنامه‌نویس آمریکایی بود. او که از خویشاوندان مارک تواین به شمار می‌‎رفت، خصوصیات سبک او را در نوشته‌های خودش نیز بازتاب داد. توجه به مسائل زنان، فقر و کودکان از جمله موضوعاتی است که وبستر در کتاب‌هایش به آن‌ها پرداخته است.

Zeinab T
۱۴۰۱/۰۲/۰۱

در باب کتاب اگر از جنس روایت بابالنگ دراز لذت بردید این یکی به نظرم حتی از آن دلچسب ترست. برای خواندن کتاب بین دو ترجمه طلقچه بی نهایت مردد بودم. ابتدا این را شروع کردم که واقعا ترجمه روانش

- بیشتر
niki
۱۴۰۱/۱۱/۰۹

خیلی خیلی قشنگ و دلچسب بود من که بی نهایت لذت بردم❄️💙

فاطمه
۱۴۰۲/۰۶/۲۰

به جهت پیوستگی موضوع این کتاب با موضوع کتاب بابا لنگ دراز، به نظرم بلافاصله بعد از کتاب بابا لنگ دراز باید خونده بشه من که خیلی دوستش داشتم و خیلی برام نکته های قابل توجه داشت اما چون یه جاهایی

- بیشتر
سیپروهپتادین
۱۴۰۲/۰۸/۰۷

چرا مترجم یه جوری غلیظ کتاب رو تقدیم کرده که انگار خودش نویسنده بوده!!!!!!

حسین
۱۴۰۱/۰۱/۱۳

ترجمه افتضاح و غلط. ترجمه‌های بهتری هم از این کتاب هست.

هرچه بیش‌تر در بحر مردها می‌روم، بیش‌تر به این نتیجه می‌رسم که آن‌ها در این دنیا هیچ نیستند، مگر پسربچه‌هایی که فقط آن‌قدر بزرگ شده‌اند که دیگر نمی‌شود تنبیه‌شان کرد.
هانی
دختر متولدشدنم را بسیار مفید و آسایش‌بخش می‌بینم؛
هانی
«خداوند به شما دو دست، یک مغز و دنیای بزرگی داده که در آن به کار بگیریدشان. اگر از آن‌ها درست استفاده کنید، روزیتان مهیا خواهد شد، اگر بد استفاده کنید، نیازمند خواهید بود.» شعار ما این است، تازه آن هم با قید و شرط.
کاربر 4546
حتی در این شهرک دور از تمدن ‹هر کسی کار خودش› ما نیز، نسیم بوی سبزه می‌دهد. تو را به هوس می‌اندازد که بروی در فضای آزاد، در تپه‌ها گردش کنی، یا زانو بزنی و گیاهان را از خاک بیرون بکشی. به نظرت این غریزه‌های مزرعه‌داری که هنگام بهار، حتی در شهری‌ترین شخصیت‌ها برانگیخته می‌شود، خنده‌دار نیست؟
کاربر 4546

حجم

۸۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۸۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان