دانلود و خرید کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان تومی اِدیِمی ترجمه آرزو مقدس
تصویر جلد کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان

کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان

معرفی کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان

کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان جلد اول از مجموعه‌ای با نام میراث اوریشا است. این کتاب نوشته تومی ادیمی است که با ترجمه آرزو مقدس منتشر شده است. این کتاب سه جلد است.

درباره کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان

کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان در سرزمین می‌گذرد که روزگار خوبی ندارد و اقوام جادوگر بسیاری در آن زندگی می‌کنند. در این میان حکومت می‌خواهد برای همیشه جادو و جادوگران را از بین ببرد اما این کار زمانی ممکن می‌شود که هیچ‌کس تلاش نکند. در این یک نفر تلاش می‌کند نجات پیدا کند.  زیلی فرصتی دارد تا جادو را بازگرداند و دربرابر سلطنت قیام کند. با کمک شاهدختی سرکش، زیلی باید ولیعهد را فریب دهد و از دست او که کمر بسته جادو را برای همیشه از بیخ و بن برکند، فرار کند.

خواندن کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های پرهیجان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب میراث اوریشا؛ فرزندان خون و استخوان

«تعظیم کن، زِیلی.» با این‌که اخطار را به‌وضوح در صدای مامان آگبا می‌شنوم، اما نمی‌توانم خودم را راضی کنم که تکان بخورم. آن‌قدر به یِمی نزدیکم که چیزی جز موهای سیاه زیبا و پوست قهوه‌ای نارگیلی‌اش، که از من خیلی روشن‌تر است، نمی‌بینم. چنین قهوه‌ای روشنی نشانهٔ آن دسته از مردمانِ اوریشا ست که حتی یک روز هم زیر آفتاب کار نکرده‌اند و گویای زندگیِ مرفهی است که مخارجش را سکه‌های حق‌السکوتِ پدری تأمین می‌کند که یمی هرگز او را ندیده. 

شانه‌هایم را عقب می‌دهم و سینه‌ام را پیش می‌آورم و با این‌که باید خم شوم، راست می‌ایستم. در میان جمعیت ایزدسان‌ها که موهایی به سپیدیِ برف دارند، سیمای متفاوت یمی حسابی به چشم می‌آید؛ ایزدسان‌هایی که بارها و بارها ناچار شده‌اند به کسانی شبیهِ او تعظیم کنند.

«زِیلی، مجبورم نکن دوباره حرفم رو تکرار کنم.»

«ولی، مامان...»

«یا تعظیم کن یا از رینگ خارج شو! داری وقت همه رو تلف می‌کنی.»

از سر ناچاری، دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دهم و تعظیم می‌کنم. ریشخند غیرقابل‌تحمل یِمی دوباره روی صورتش می‌شکفد. «خیلی سخت بود؟» دوباره تعظیم می‌کند و می‌گوید: «اگه می‌خوای ببازی، با افتخار بباز.»

صدای خنده‌های نخودیِ خفه‌ای میان دخترها می‌پیچد و به‌سرعت با حرکتِ تندِ دستِ مامان آگبا ساکت می‌شود. قبل از این‌که روی حریفم تمرکز کنم، نگاهِ خشمگینی نثارشان می‌کنم.

وقتی برنده شدم، می‌بینیم کی می‌خنده.

«به جای خود.»

کتاب خوان معرکه
۱۴۰۲/۰۵/۱۴

به شدت محشر بود انقد گریه کردم که چشمام خشک شده جوری بود که انگار میتونستم همه اتفاقاتشو با چشمای خودم ببینم، انگار منم اونجا بودم و همه اتفاقاتشو تجربه میکردم. صحنه های دلنشین، صحرا های پر خون و فریاد کسانی که

- بیشتر
𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۱۰/۰۸

عالی و خوب بود😘😘 ممنون از طاقچه🙏🏻💫🌻💐

Mina
۱۴۰۱/۱۰/۲۷

میخوام تا حد امکان کامل نظر بدم اول از همه کتاب داستان جالبی داشت و یک حس نمادین و آموزشی خوبی داشت و با هدف مشخصی تولید شده بود که خود این خیلی مهمه با شروعی خوب و نسبتا طولانی

- بیشتر
🌱 آونـב
۱۴۰۰/۰۶/۲۳

داستان نمادینیه از سیاه‌پوستایی که در آمریکا همیشه مورد ظلم واقع شده‌ن. قصهٔ غمگینی داره. دربارهٔ دختریه که کودکیِ بسیار دردناکی داشته که اون اتفاقات گذشته، روی قدرتش تأثیر گذاشته. ولی یه جایی از زندگی، تقدیرش این می‌شه که نه‌تنها

- بیشتر
سارا
۱۴۰۲/۰۲/۲۲

لحظه به لحظه هیجان رو تو رگهام حس کردم با خوندن این کتاب یه جاهایی دیگه آدم فکر میکنه همه چی تموم شد دارن شکست میخورن ولی دوباره نویسنده دست بعدی رو رو میکنه فقط حیف که نشر خوب ادامه

- بیشتر
کاربر ۴۴۱۴۵۱۰
۱۴۰۱/۱۲/۰۱

خیلی قشنگ بود تبعیض های نژادی رو کامل به نمایش گذاشت

R Fi
۱۴۰۱/۰۱/۱۷

من خیلی دوست داشتم این کتابو 😇 توصیه میکنمش

alireza
۱۴۰۲/۰۴/۰۸

کتاب خوب و جذابی هستش و خواننده رو جذب میکنه تا جایی که زمین گذاشتن کتاب غیرممکنه کشش داستان خوبه وپر اتفاق به دوستانی که به رمان های تخیلی علاقه دارن پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنن

شکریه عبدالرحیمی
۱۴۰۱/۰۹/۲۵

کتاب خیلی قشنگیه ممنون از گذاشتنش تو طاقچه بی نهایت

جنگجو بودن توی باغ، بهتر از باغبون بودن توی جنگه.
Mina
به چیزهایی که مامان به من یاد داده بود چنگ زدم، آن‌ها را در قلبم نگه داشتم تا مثل خون در تنم جاری شدند. فرقی نمی‌کرد دنیا چه بگوید، جادوی من زیبا بود. حتی بدون قدرت‌هایم هم ایزدان موهبتی به من عطا کرده بودند.
starlight
باید بدونن می‌تونیم باهاشون مقابله کنیم. اگه اون‌ها خونه‌های ما رو بسوزونن... من هم خونه‌هایشان رو می‌سوزانم.
Mina
آن‌ها در آپادی، دوزخی ابدی، باقی خواهند ماند و بدترین رنجشان را دوباره زندگی خواهند کرد.
شقایق
«من مبارزه با عصا رو بهتون یاد می‌دم، چون جنگجو بودن توی باغ، بهتر از باغبون بودن توی جنگه.
شقایق

حجم

۵۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

حجم

۵۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان