دانلود و خرید کتاب رفوزه ها ابوالفضل زرویی نصرآباد
تصویر جلد کتاب رفوزه ها

کتاب رفوزه ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رفوزه ها

کتاب رفوزه ها نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر طنز معاصر است. کتاب رفوزه ها مجموعه اشعار این شاعر توانمند است. ابوالفضل زرویی نصرآباد به عبید زاکانی طنز معاصر مشهور است. 

درباره کتاب رفوزه ها

این مجموعه حاصل ۲۲ سال شاعری نصرآباد است. این مجموعه در بردارنده همه طنز سروده‌های زرویی است ؛ از «با معرفت‌ها» و «اصل مطلب» گرفته تا اخوانیات و اشعاری که پیش از این هیچوقت، جایی چاپ و نشر نشده‌اند. حتی بسیاری معتقدند که شعر نوهای طنز زرویی، قالبی که خود او پس از انقلاب، احیا و ترویج کرد به شدت بر نگاه و زبان شعر نو و نیمایی معاصر تأثیر گذار بوده است.

اگر می‌خواهید اشعار این شاعر طناز را یک‌جا بخوانید و آثارش را با هم مقایسه کنید و از آن لذت ببرید این کتاب برای شما نوشته شده است. زبان شعری او خاص خودش بوده است و تقریبا تمام منتقدان شعر معاصر او را از بهترین شاعران طنز ۵ دهه اخیر می‌دانند. 

خواندن کتاب رفوزه ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ابوالفضل زرویی نصر‌آباد

ابوالفضل زرویی نصرآباد پژوهشگر، طنزپرداز و شاعر در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. زرویی نصرآباد با نام‌های مستعار گوناگونی مثل ملانصرالدین، ننه قمر، میرزایحیی، چغندرمیرزا، کلثوم ننه، آمیز ممتقی و عبدل در مجلاتی مانند همشهری، گل‌آقا، زن، جام‌جم، کیهان ورزشی، انتخاب، مهر، تماشاگران و بانو مطالب طنز به چاپ رسانده است.

زرویی در عرصه طنز فعالیت‌های اجرایی هم داشته است که از جمله آن‌ها می‌توان به معاونت سردبیری هیئت تحریریه هفته‌نامه گل‌آقا، سردبیری ماهنامه گل‌آقا، دبیری سرویس طنز روزنامه همشهری، پایه‌گذاری و مدیریت دفتر طنز حوزه هنری، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی و دبیری اجرایی سال‌نامه گل‌آقا اشاره کرد.

زرویی در طول فعالیت‌های خود جوایز و افتخارات فراوانی کسب کرد. لوح تقدیر و سرو بلورین اولین جشنواره شعر فجر به عنوان برترین شاعر طنزسرای بعد از انقلاب، لوح تقدیر و سرو بلورین سومین جشنواره شعر فجر در رشته شعر شعر طنز، برنده اولین دوره جایزه دعبل کتاب سال عاشورایی از جمله آن‌هاست.

از آثار او می‌توان به افسانه‌های امروزی، رفوزه‌ها، غلاغه به خونه‌ش نرسید، بامعرفت‌های عالم، ماه به رایت آه، تذکرة‌المقامات، حدیث قند، خاطرات سر پروفسور حسینعلی‌خان مستوفی و ... اشاره کرد.

ابوالفضل زرویی نصر‌آباد در دهم آذر ۱۳۹۷ درگذشت.

بخشی از کتاب رفوزه ها

رازِ سرِ دیوار

حصار سنگچینِ دورِ باغ انگار کوهی بود

و من با دوستم ـ «جعفر» ـ خطر کردیم

و با حسرت به سوی سر درختی‌ها نظر کردیم

سپس آبِ دهانْ‌مان را فرو دادیم

و با چشمان پرسشگر ز هم آهسته پرسیدیم

برای رفتن اندر باغ، آیا هیچ راهی نیست؟

سپس گفتیم: آیا باغبان در باغ...؟

و بعداً پیش خود گفتیم: گاهی هست، گاهی نیست.

***

رفیق من که از من شعرخوان‌تر بود

کشید آهی و با من گفت:

چنین اندر کتابی خوانده‌ام که روی یک سنگی

نوشته بود رازی مبهم و مغشوش

و شاید روی این دیوار هم رازی است...

به او گفتم:

«چطوری می‌شود فهمید رازش چیست؟»

به من گفت: «این که آسان است...

همین حالا شما قلّاب می‌گیری و مخلص می‌رود بالا

و هر رازی که آنجا بود، می‌خواند.»

به فکرش آفرین گفتم

شدم شاداب

و کردم پشت بر دیوار و دستان را به هم قلّاب

و جعفر رفت بالا روی دست و شانه‌ها و کلّهٔ بنده

و من می‌کردم از خوشحالی و شور و شعف خنده

و جعفر بر سر دیوار مکثی کرد

و از آنجا پرید آهسته اندر باغ

من اندر کوچه ماندم با دهانی از تعجب، باز

و گفتم: های! جعفر! های!

برادرجان!

چه رازی بود آنجا، هان؟!

و جعفر، آن طرف، با خنده، در حالی که گویا

میوه می‌لُمبانْد

با من گفت:

هلا ملّا!

نوشته بود آن بالا

که: هر کس روی دوش دیگران بالا تواند رفت

رود آن سوی و تا آنجا که جا دارد، بلُمباند

حلالش باد اگر رند است و می‌تاند!

نظری برای کتاب ثبت نشده است
من در این کله صبح پی کفشم هستم تا کنم پای در آن و به جایی بروم که به آن «نانوایی» می‌گویند! شاید آنجا بتوان نان صبحانهٔ فرزندان را توی صف پیدا کرد باید الان بروم ... اما نه! کفش‌هایم نیست کفش‌هایم... کو؟!
ghasem
من به این زبان و شعر و آب و خاک عاشقم در فنون شاعری ـ به جان عمه‌ام ـ حاذقم! لیک خسته‌ام من از مکررات اصلاً این زبان «فینیش»! «کن یو اسپیک انگلیش؟»
بهار
«سلسله موی دوست، حلقهٔ دام بلاست» لیک دل من به شصت چیز دگر مبتلاست! ای که تو گفتی: «ز ارج، پول تو چون آهن است» پول من از آهن است، جیب تو آهن‌رباست! زخم گرانی، طبیب، بر دل ما دید و گفت: «زخم شما لاعلاج، درد شما بی‌دواست»! بر کرمت ای رفیق، نیست امید، ای دریغ! مهر تو سر در نشیب، لطف تو پا در هواست! ای صنم شوخ و چست، تا «قمه» در دست توست هر چه تو گویی درست، هر چه تو گویی بجاست! سهمیهٔ ما اگر، هست یکی، پس چرا قسمت ما «این قد» است، سهم شما «این هوا» است؟!
مهدی

حجم

۲۶۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۴ صفحه

حجم

۲۶۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۴ صفحه

قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
۵۴,۰۰۰
۷۰%
تومان