کتاب قاتل سفارشی
معرفی کتاب قاتل سفارشی
کتاب قاتل سفارشی نوشته رویا شاعری است. کتاب قاتل سفارشی داستانی پرهیجان درباره یک مامور پلیس که مجبور است مدتها نقش یک قاتل حرفهای را بازی کند.
درباره کتاب قاتل سفارشی
در طی رسیدگی به پرونده یک باند بزرگ و بینالمللی، مسائل و مشکلاتی به وجود میآید که سرگرد جاوید راستین را به چالش میکشد؛ چالشی بزرگ و سخت و ماموریتی نفسگیر، یعنی نفوذ به باند و قرارگرفتن در نقش یک قاتل حرفهای و خطرناک. این اتفاقات باعث میشود تا زندگی شخصی جاوید هم دستخوش تغییرات و طوفانی شود که به مرور زمان او را به نیستی سوق بدهد. سرگرد راستین بعد از چند سال برمیگردد تا برای نجات زندگی از دست رفتهاش تلاشکند و در نهایت، موفق میشد تا کسی رر که از پشت به او خنجر زده شناسایی و نابود کند.
خواندن کتاب قاتل سفارشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات پلیسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قاتل سفارشی
با روشن شدن فضای اتاق، نگاهم را به ساعت روی دیوار میدوزم؛ هفت صب است و من تقریبا تمام شب را بیدار بودهام. از جا برمیخیزم و با روشن کردن سماور، به سمت سرویس بهداشتی میروم. پس از خارج شدن از سرویس، حوله بردوش به اتاق میروم و همراه با لپ تاپ، به سوی آشپزخانه قدم برمیدارم. برای خود یک لیوان چای میریزم و پشت میز مینشینم. با روشن کردن لپ تاپ، فایلی را که مرصاد برایم ایمیل کرده را باز میکنم. جرعهای از چایم را مینوشم و منتظر بالا آمدن اطلاعات میشوم. پس از چند ثانیه، فایل بر روی صفحه ظاهر میشود. با کلیک بر روی فایل، اولین چیزی که توجهام را جلب میکند، تعدادی عکس است؛ عکسهای مردی در زوایا و موقعیتهای مختلف! پس از تماشای همهی عکسها، به سراغ بخش اطلاعات میروم. شناسنامهای که مرصاد از سوژهی مورد نظر آماده کرده است؛ شامل اطلاعات شخصی، شغلی، آدرس محل کار، آدرس محل زندگی، ساعت و کروکی مسیر تردد همیشگیاش.« پرویز غفاری، چهل وسه ساله، کارمند زندان که از قضا چند سالی است با باندهای خلاف همکاری دارد. او با گرفتن رشوههای کلان، سفارشات و دستورات آنها در زندان را انجام میدهد؛ اما دیگر مهرهی سوخته محسوب و باید حذف میشد.» همهی اطلاعات و آدرسهای موجود را بررسی و نقشهی عملیات را طرح میکنم و برنامهی نهایی عملیات را از طریق مسنجر چت سیاه ، برای مرصاد میفرستم. مسنجری که در این مواقع، برای ارتباط میان ما دو نفر استفاده میشود؛ برنامهای که توسط مرصاد طراحی و تضمین شده و خیالم از بابت امنیت کار راحت است. باقی کارها به عهدهی مرصاد است، خودش شرایط و مدارک را مهیا میکند و به من خبر خواهد داد. تمام روز را به عادت این چند سال اخیر، فکر میکنم و کتاب میخوانم. حوالی ساعت نه شب، نگهبان تماس میگیرد و آمدن مرصاد را اطلاع میدهد. با تأیید ورودش، به منظور باز کردن در از جا بلند میشوم. دقایقی بعد صدای پرشیطنتش، سکوت پخش شده در فضای خانه را میشکند.
- به به! چه استقبال گرمی! کجایی پس رفیق، بیا ببین کی اومده!؟
به دیوار تکیه میدهم، دستهایم را در آغوش میگیرم و در سکوت و پر اخم به او چشم میدوزم. نگاهش که بر صورت پرتأسف من میافتد، لبخند بزرگش جمع و به نیشخندی مبدل میشود.
- جاویدخان، جواب سلام واجبهها!
چشمغرهای حوالهاش میکنم و به سمت آشپزخانه قدم برمیدارم
- غیر تو مگه کسی هم هست که بیاد اینجا؟ اومدی تو، در رو هم پشت سرت ببند.
زمزمهاش را میشنوم که با لحن پرحرصی میگوید:
- بداخلاقِ عنقِ ضدحال!
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۰۹ صفحه
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۰۹ صفحه
نظرات کاربران
رمان قلم روان و خوشخوانی داشت و تعلیق کار بالا بود. داستان با هیجان شروع میشه و این هیجان رو تقریبا تا اواخر حفظ میکنه شخصیت پردازی های شخصیت های اصلی خوب بود سوژه و داستان پردازی رو هم دوست داشتم. ویراستاری نسبتا
۳/۵ یه کوچولو بخش خانوادگیش زیاد بود برای یه رمان جنایی. و یه کم هم بعضی شخصیت ها و پروندهها سطحی بودن اما اوایل کتاب تا اواسط غافلگیری های خوبی داشت از پایانش هم تقریبا راضیم
خیلی خوب بود وکششدار ممنون خانم شاعری
عالی
خوب بود.ولی هیجان چندانی نداشت ،نویسنده به دنبال معما وتعلیق در داستان نبود و اصرار عجیبش به نوع اسلحه ونام آن غیرمنطقی وبه روند داستان کمکی نمی کرد.