کتاب رساله و شرح آینده یک خیال
معرفی کتاب رساله و شرح آینده یک خیال
کتاب رساله و شرح آینده یک خیال اثری از زیگموند فروید، پدر علم روانشناسی دنیا است که با ترجمه ابراهیم رنجبر و احسان کریمخانی میخوانید. این اثر دربردارنده بینشهای فروید درباره مذهب، جنبههای گوناگون آن، چگونگی شکلگیری آن و ... است.
درباره کتاب رساله و شرح آینده یک خیال
انسان را میتوان موجود قصهپرداز نامید. شاید از این جهت که او تصمیم میگیرد برای هرچیزی، داستان خاص خودش را بسازد و همواره راه نجاتش را هم از میان همین داستانها پیدا کرده است. انسان همیشه در تکاپو است تا داستانهایی جذابتر و پرکششتر بسازد و این داستانها گاه رنگ و بوی مذهبی نیز به خود میگیرند. زیگموند فروید در کتاب رساله و شرح آینده یک خیال، در تلاش است تا این تصورات خیالگونه و داستانپردازانه انسان غرب از امور دینی را، بررسی کند.
رساله و شرح آینده یک خیال، در حقیقت بینشهای زیگموند فروید را درباره جنبههای مختلف شکلگیری و گسترش مذهب، بیان میکند. او برای اینکه بتواند این اثر را بنویسد، یک منتقد خیالی آفریده است و کتاب، شکل مکالمه و گفتگو به خود گرفته است. منتقد را شاید بتوان نمایندهای از جامعه دانست. بهرحال، فروید با کمک اصول روانکاری، مذهب را تعریف میکند و در این تعریف، مذهب، یک پدیده اجتماعی است.
کتاب رساله و شرح آینده یک خیال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
رساله و شرح آینده یک خیال، کتابی است برای تمام علاقهمندان به مطالعات روانشناسی و روانکاوی. اگر دوست دارید، با دیدگاه زیگموند فروید درباره مذهب آشنا شوید، این کتاب انتخاب خوبی برای شماست.
درباره زیگموند فروید
زیگموند شلومو فروید یا زیگموند فروید ۶ مه ۱۸۵۶ در یک خانوادهی یهودی در جمهوری چک چشم به جهان گشود. زیگموند فروید، عصبشناس برجسته اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی، به عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود. به پاس تمام خدماتی که به علم روانشناسی کرد، لقب پدر علم روانشناسی را به او دادند. جالب است بدانید او عاشق ادبیات بود و در زبانهای آلمانی، ایتالیایی، فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، عبری، لاتین و یونانی تخصص داشت.
فروید، آثار ویلیام شکسپیر را در طول عمرش فقط به زبان انگلیسی میخواند و به عقیده بعضیها درک او از روانشناسی به خواندن نمایشنامههای شکسپیر برمیگردد. بهرحال فروید توانست تکنیکهایی مثل استفاده از تداعی آزاد (به روشی گفته میشود که در آن بیمار هرآنچه را به ذهنش خطور میکند، بیان مینماید) و همچنین کشف انتقال (فرایندی که در آن مراجع خاطرات کودکی خود را با درمانگرش درمیان میگذارد) و همچنین فرایند تحلیلی را به علم روانشناسی ارائه کند. فروید در آخر عمرش به سرطان مبتلا شد و در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ با تزریق دوزهای معینی از مرفین به زندگی خودش پایان داد.
بخشی از کتاب رساله و شرح آینده یک خیال
ارزش خاص تصورات دینی در چیست؟
از خصومت با فرهنگ گفتیم و آن را حاصل فشاری میدانیم که فرهنگ اِعمال میکند؛ یعنی همان مطالبهٔ چشمپوشی از غریزه. اگر کسی تصور کند ممانعتهای فرهنگ برداشته شده است، چهبسا هر کسی هر زنی را که خواست ابژهٔ جنسی خود قرار میدهد و رقیب یا هر کسی را که بر سر راه عشقش باشد بیهیچ تردیدی میکشد و هر مالی را بیاجازهٔ صاحبش برمیگیرد، وه که رشتهٔ ارضاءِ [میل] فرد چه چشمنواز خواهد بود! آری، آدمی متعاقباً با نخستین دشواری مواجه خواهد شد؛ یعنی همگان دقیقاً حوائجی مشابه دارند. هر کسی میخواهد، مثل من، بدون توجه به دیگری، هر چه خواست بکند. به این ترتیب، در واقعیت فقط یک نفر میتواند بدون هیچ قیدوبندی با حذف موانع فرهنگ شادکام شود، چنین فردی خودکامه، حاکمی قاهر، خواهد بود که تمامی ابزارهای قدرت را یکجا قبضه کرده است و به همین دلیل آرزو خواهد کرد دیگران حداقل در مقابل دستوری فرهنگی سر فرود آورند: «مبادا کسی را بکشی».
با وجود این، عطش براندازیِ فرهنگ چه ناخجسته و کوتهبینانه است! آنچه پس از آن باقی میماند وضعی طبیعی است که تحمل آن سختتر [از فرهنگ] خواهد بود. درست است طبیعت هیچ محدودیتی برای غریزهٔ ما طلب نمیکند و میگذارد هرچه میخواهیم بکنیم، ولی راهکارهای منحصربهفردی نیز برای تحدید ما دارد. طبیعتْ ما را با همان سردی و سنگدلی و بیرحمی که ظاهر میشود، نابود میکند. آن هم احتمالاً بهواسطهٔ همان چیزهایی که مایهٔ رضایتمندی و ارضایِ ما را فراهم میآورد. یقیناً از پیِ خطرات ناشی از طبیعت بود که ما گردهم آمدیم و فرهنگ را بنا کردیم، فرهنگی که مضافاً آهنگ زندگی جمعی ما را ممکن کرده، زیرا وظیفهٔ اساسی تمدن، یعنی دلیل وجودی آن، دفاع از ما در مقابل طبیعت است.
همه میدانیم فرهنگ به انحای مختلف و بهخوبی از عهدهٔ این کار برآمده و مشخصاً به مرور زمان نیز بهتر از پیش عمل خواهد کرد. وانگهی، هیچکس بر این خیال خام نیست که طبیعت مغلوب شده و در هم شکسته؛ مگر عدهای جسور که امیدوارند طبیعت برای همیشه و تماماً به انقیاد آدمی درآید. در طبیعت عناصری هست که هر نوع سلطهٔ آدمیزاد را به سخره میگیرد؛ زمین میلرزد و همهچیز را در هم میپیچد و حیات و آثار آدمی را به زیر میکشد؛ آب طغیان میکند و همه چیز را در غرقابی هایل فرو میبلعد؛ طوفانهایی که هرچه را بر سر راهشان باشد برمیکند؛ بیمارهایی که بهتازگی دریافتهایم ناشی از هجمهٔ دیگر موجودات است؛ و نهایتاً معمای جانکاه مرگ که هیچ درمانی تا به امروز برای آن یافت نشده و احتمالاً یافت نیز نخواهد شد. طبیعت به یاری همین نیروها علیه ما قد علم میکند، آن قاهرِ سنگدلِ رامنشدنی؛ طبیعت دیگر بار ناتوانی و فتورمان را به رخمان میکشد؛ مایی که میپنداریم با کار فرهنگ مفّری یافتهایم. یکی از معدود تأثرات رضایتبخش و مطلوب آدمی زمانی است که در مواجهه با بلایای طبیعی، ناسازگاری میان فرهنگ و همهٔ مصائب و خصومتهای درونی خویش را فراموش میکند و آن وظیفهٔ عمومی بزرگ را مبنی بر محافظت از خود در برابر نیروی غالب طبیعت فرامیخواند.
تحمل زندگی برای فرد و عموماً نوع بشر کاری دشوار است. آدمی عضو هر فرهنگی که باشد، آن فرهنگ محرومیتهایی بر او تحمیل میکند و دیگران نیز [به سهم خود] مایهٔ رنج و عذاب او میشوند؛ خواه به اقتضایِ دستورات فرهنگ و خواه نقایص آن. افزون بر این، زخمهایی هم هست که طبیعت سرکش، همان که بشر سرنوشت میخواندش، بر او میزند. آدمی احتمالاً تصور میکند چنین وضعی انتظار مضطربانهٔ او را به وضعیتی ثابت تبدیل میکند و زخمی عمیق بر خودشیفتگیِ ذاتی او وارد میآورد. ما از پیش میدانیم فرد چگونه به لطمات ناشی از فرهنگ و دیگر آدمیان واکنش نشان میدهد؛ او، به فراخور، در مقابل قواعد فرهنگ تا حدودی که باید مقاومت میکند و با آن به خصومت برمیخیزد. ولی چگونه میتوان مقابلِ نیروی غالبِ طبیعت و سرنوشتی مقاومت کرد که برای او مانند دیگران تهدید به شمار میرود؟
فرهنگ او و به همین ترتیب دیگران را از این کار دشوار نجات میدهد؛ باید گفت تقریباً فرهنگی نیست که چنین نکند. فرهنگ در دفاع از آدمی لحظهای درنگ نمیکند، هرچند آن را با ابزار دیگری دنبال میکند. این وظیفه چندگانه است. آدمی وقتی خودبینیاش با تهدیدی جدی مواجه میشود آرامش میجوید؛ زندگی و جهان باید عاری از وحشتهای ناشی از آن تهدیدها باشد؛ وانگهی، قویترین علقههای عملی آدمی، هم کنجکاوی او را برمیانگیزد و هم پاسخی میطلبد.
حجم
۱۳۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۳۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه بهغایت ناخوانا و بیجهت دشوار و تقریبا غیرقابل خوندن، انقدر که بهنظرم نیاز به ترجمه مجدد داره. خریدش رو توصیه نمیکنم.
این کتاب ، قدرت فکر ، پوچی را برای افراد باسواد زیادمیکرد به نوعی مجوز برای بی اعتقادی
فکر نمی کنم کتاب یک یهودی مناسب باشد