کتاب فروید
معرفی کتاب فروید
کتاب فروید نوشتهٔ جاناتان لیر و ترجمهٔ علیرضا طهماسب و مجتبی جعفری است و نشر نو آن را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب میکوشد اندیشههای فلسفی و تجارب بالینیاش را در هم آمیزد. این کتاب زندگینامه نیست و درگیر شخص فروید و زیر و بالای زندگی او نیست. این کتاب تاریخ اندیشه و تاریخ فرهنگ هم نیست. این کتاب کاوشی است در مفاهیم کانونی روانکاوی فرویدی و اهمیت ماندگارشان.
درباره کتاب فروید
کتاب فروید مفاهیم کانونی و اصلی روانکاوی فروید را بررسی و تحلیل میکند. در کتاب فروید با شرح حال بیماران مشهور فروید و نیز رؤیای رسالهٔ گیاهشناسی فروید آشنا میشویم. از این رهگذر، لیر بارها و بارها به موضوعاتی روانکاوانه و فلسفی رجوع میکند تا پرسش از «چگونه زیستن» را پیش کشد. در نظر لیر خاستگاه بخش عمدهای از آنچه منکران و منتقدان روانکاوی گزافهگویی و بافتههای بیمبنای آن میخوانند، بهکارگیری مفاهیم انتزاعی بدون ارجاع به تجربهٔ بالینی است. در نظر لیر، روانکاوی، بیش و پیش از هرچیز، طرح و تأکید دیگرگون این پرسش اخلاقی سقراطی است: چگونه باید زیست؟ و چطور میتوان این پرسش را بهدرستی طرح کرد؟ چه پاسخهایی میتوان به این پرسش داد؟ و سرانجام اینکه طریق درست و اثربخش دگرگونی زندگی آدمی چیست.
کتاب فروید همچنین به ساختار روان و روانکاوی میپردازد و میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه گفتوگو ساختار روان را تغییر میدهد؟ روانکاوی در پی تغییر ساختار روان است، نه تغییر این یا آن میل و آرزو و خیال؛ خواست روانکاوی دگرگونکردن کارکرد خود روان است. یکی از پیامدهای روانکاویِ موفق این است که از خشونت و قدرت سوپرایگوی تنبیهگر آدمی کاسته شود. قرار بر تلطیف امر و نهی سوپرایگو نیست، بلکه باید در رابطهٔ سوپرایگو و ایگو تغییری رخ دهد. رابطهٔ ایگو و سوپرایگو باید چنان هماهنگ و سازوار شود که تمایز این دو رفتهرفته از میان برود. به یک معنا، مقصد و مقصود کنش درمانی در روانکاوی همین است.
در این کتاب شمایی کلی از آثار فروید با تأکید بر اهمیت فلسفی ماندگار آن ارائه میشود. تبیین سرراستی از چگونگی کارکرد روانکاوی هدف اصلی این کتاب است. نویسنده میخواهد هالهٔ رمزآلودی که گاه شرح و توصیف روانکاوی را میآلاید از میان ببرد و درعینحال، سهم آن را در آشکارکردن شگفتی آدمی ناگفته نگذارد.
این کتاب شرح میدهد که فلسفه و روانکاوی در دو نقطه به هم میرسند: نخست اینکه، روانکاوی تداوم همان فلسفهٔ اخلاقی است که یونانیان باستان نویدش را میدادند: یعنی بنانهادن نوعی روانشناسی اخلاق پرمایه. افلاطون و ارسطو آشکارا بر این باور بودند که شخصِ فضیلتمند باید روانی با کارکردی منسجم و هماهنگ داشته باشد. اما آنها نمیتوانستند بهدقت شرح دهند که این هماهنگی چگونه شکل میگیرد و قوام مییابد. روانکاوی از قضا در جایگاهی است که میتواند پاسخی باشد به این معضل و بدینسان به میراثدار اندیشهٔ اخلاقی یونان باستان بدل شود.
دوم اینکه درمانجو در جریان پویای جلسهٔ روانکاوی میتواند بیواسطه و بهوضوح، از اثربخشی تفکرش آگاهی هشیارانه به دست آورد. از آنجا که روانکاوی فرویدی از طریق بالندگی و بسط خودآگاهی هشیارِ درمانجو اثر میکند، هرچه او بیشتر از جریان ذهن هشیارش آگاه میشود بیشتر خواهد توانست از طریق هشیاریِ خود ذهنش را مستقیماً تغییر دهد.
خواندن کتاب فروید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ روانشناسی و روانکاوی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فروید
«در آغاز، کسی از دیگری کمک میخواهد. آن دیگری پس از اندکی گوشسپردن و طرح پرسشهایی، میگوید میتواند کمک کند، و این قاعدهٔ درمانی را برای او شرح میدهد: سعی کن، بدون هرگونه بازداری و سانسور خود، هرچه به ذهنت میرسد بازگو کنی. فروید این را قاعدهٔ بنیادین روانکاوی نامید. او در ۱۹۱۳ تکنیکش را چنین توصیف کرد:
درمجموع چندان اهمیتی ندارد که درمان را با چه موضوعی آغاز کنیم -خواه این موضوع سرگذشت بیمار باشد یا شرح ناخوشیهای او یا خاطرات کودکیاش. باری، بیمار باید رها باشد تا حرف بزند و خود انتخاب کند که از کجا آغاز کند... تنها چیزی که در این میان بیمار باید مراعات کند، همین قاعدهٔ بنیادین روانکاوی است. از آغاز باید این را به بیمار گوشزد کرد: «یک نکتهٔ دیگر پیش از اینکه شروع کنید. چیزهایی که به من میگویید از جهتی باید با گفتوگوهای معمول متفاوت باشد. معمولاً سعی میکنید رشتهٔ کلام از دستتان در نرود و افکار مزاحم و موضوعات فرعی به ذهنتان خطور نکند، طوری که خیلی از موضوع پرت بیفتید. اما اینجا باید طور دیگری عمل کنید. باید توجه داشته باشید که وقتی چیزی را نقل میکنید، افکار گوناگونی به ذهنتان میرسد که بنا بر ملاحظات خاصی میخواهید آنها را کنار بگذارید. وسوسه میشوید به خود بگویید که این یا آن موضوع بیربط است، یا اساساً اهمیتی ندارد، یا بیمعنی است، پس نیازی نیست گفته شود. هرگز به این ملاحظات تن ندهید و حرفتان را بزنید- درحقیقت، دقیقاً چون از گفتنش احساس ناخوشایندی دارید، باید حرفتان را بزنید. بعدها پیمیبرید و میفهمید که چرا این یگانه قاعدهای است که باید از آن تبعیت کنید. پس هرچه به ذهنتان خطور میکند بگویید. طوری عمل کنید که انگار مسافری هستید نشسته در کنار پنجرهٔ واگن قطار و چیزی را که در بیرون میگذرد برای کسی که درون واگن است توصیف میکنید. در آخر، هرگز فراموش نکنید که قول دادهاید کاملاً صادق باشید و چیزی را بهصرف آنکه، به هر دلیلی، گفتنش برایتان ناخوشایند است، از قلم نیندازید».
چهبسا قواعد دیگری هم باشد -مثل حضور بهموقع در جلسه و پرداخت صورتحساب و درازکشیدن روی کاناپه- که از منظر فروید فرع بر اصلاند. مقصود از وضع این قواعد تدارک و تداوم محیطی است که در آن درمانجو ذهنیاتش را بازگوید. چنانکه فروید در اینجا میگوید، قاعدهٔ بنیادین «تنها قاعدهای است که باید از آن تبعیت کنید».
بنیادین خواندن این قاعده بدین معنی است که قاعدهٔ بنیادین بخشی از ساختار اساسی روانکاوی است. البته فروید از آغاز به این قاعده پی نبرده بود و به مرور زمان بدان رسید. اما چنانکه ارسطو به ما آموخته، مقام کشف همارز مقام واقع نیست. یعنی، گاه بهتصادف به چیزی پیمیبریم، اما آرامآرام درمییابیم که این کشفِ تصادفی کلید پژوهش ماست.
در آغازِ کار، فروید کوتاهزمانی از هیپنوتیزم به منزلهٔ شیوهٔ درمان بهره برد. روایت او از اینکه چرا از آن دست کشید جالب است:
به محض اینکه کوشیدم این فن را در درمان بیمارانم بهکار گیرم، دریافتم که تواناییهای من دستکم سخت محدود است. .. خیلی زود خسته شدم از اطمینانبخشی و امر به اینکه «داری میخوابی!... میخوابی!»، و خسته از شنیدن اعتراض بیمار، وقتی هیپنوتیزم چندان عمیق نبود و میگفت، «اما دکتر من که خواب نیستم»، و از اینکه مجبور باشم تفاوتهای بسیار جزئی را برای بیمار بازگویم: «منظورم خواب معمولی نبود؛ منظورم هیپنوتیزم بود. همینطور که میبینید، هیپنوتیزم شدهاید، نمیتوانید چشمهایتان را باز کنید»، و مانند اینها، «و در هر صورت نیازی نیست که بخوابید»، و جز اینها. اطمینان دارم که بسیاری از طبیبانی که به رواندرمانی میپردازند، در خلاصی از این مشکلات از من متبحرترند. پس، چهبسا روندی متفاوت از من در پیش بگیرند. باری، به گمان من، اگر کسی بداند که استفاده از واژهای خاص مکرراً او را چنین به دردسر میاندازد، خرد حکم میکند که هم از این واژه و هم از دردسرهای آن پرهیز کند.
سخن فروید این است که برای کنارگذاردن تکنیک درمانی هیپنوتیزم، دلایل بالینی متقنی وجود دارد: درمان پایداری فراهم نمیکند و وابسته به تلقین طبیب است. باری، دستکشیدن فروید از هیپنوتیزم سبب دیگری هم داشت و آن عدم تبحّر او در هیپنوتیزم بود.»
حجم
۵۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه
حجم
۵۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه
نظرات کاربران
نسخه چاپی این کتاب رو خوندم . . نویسنده که خود روانکاو و استاد فلسفه هست ، در این کتاب با رویکرد فلسفی به روانکاوی فرویدی نظر می اندازد . بخش های قابل توجه و مهم کتاب که در خاطرم مانده
فکر میکنم خواندن کتاب برای کسی که آشنایی با فروید و روانکاوی ندارد در وهله اول کار درستی نیست و یا اینکه باید حداقل دوبار خوانده شود تا قابل درک باشد و از دوستان هم درخواست دارم از کلمات درست
کتاب نقد فلسفی بر افکار روانشناسیه فروید هستش و کتاب مشکلیه به نظرم ! و ترجمه مقداری سلیس و روان نیست اونجوری که انتظار میرفت فقط هم همین انتشارات چاپ کرده و ماورقی های بسیاری برای فهم ترجمه هست در