دانلود و خرید کتاب خانه ای روی پل پادما ونکاترامان ترجمه سینا یوسفی
تصویر جلد کتاب خانه ای روی پل

کتاب خانه ای روی پل

امتیاز:
۴.۹از ۷۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه ای روی پل

کتاب خانه‌ ای روی پل نوشته پادما ونکاترامان و ترجمه سینا یوسفی است. کتاب خانه ای روی پل را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب خانه ای روی پل

ویجی و روکو دو خواهر فراری داستان ما هستند. آنها در هند زندگی می‌کنند، اما زندگی آنجا خیلی هم آسان نیست. این دو خواهر از جایی که دیگر نمی‌شود به آن گفت خانه، فرار می‌کنند، وارد دنیای بی‌رحم و آدم‌های بی‌تفاوتش می‌شوند و تلاش می‌کنند تا یک خانه جدید برای خودشان پیدا کنند. ویجی داستان را روایت می‌کند و شما را با خود همراه می‌کند تا دنیای کودکانی را بشناسید که نادیده گرفته شده‌اند. کودکان بی‌پناهی که با زباله‌گردی روزگار می‌گذرانند روزگاری که با همه تاریکی‌اش روشنایی‌هایی هم دارد.

خواندن کتاب خانه ای روی پل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان بالای ۱۲ سال مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره پادما ونکاترامان

پادما ونکاترامان در چِنای هند به دنیا آمد و بعد از دریافت مدرک دکترای اقیانوس‌شناسی از کالج ویلیام اند ماری، شهروند آمریکا شد. او همچنین نویسندهٔ انتهای جزیره و بالا رفتن از پله‌ها است، کتاب‌هایی برگزیده که نامزد و برندهٔ چند جایزهٔ بین‌المللی شده‌اند.

 بخشی از کتاب خانه‌ای روی پل

سلینا آنتی وظیفهٔ شستن ظرف‌ها را گذاشته بود به عهدهٔ من و آرول. ماه‌ها کنار هم توی آشپزخانه کار می‌کردیم اما خیلی با هم حرف نمی‌زدیم. یک روز عصر آرول بالاخره سکوت را شکست.

حالم را پرسید و من هم طبق معمول فقط گفتم: «خوبم.» اما جوابم برایش کافی نبود.

گفت: «نه، ویجی. حالت خوب نیست.»

چیزی نگفتم.

گفت: «باهام حرف بزن. بذار کمکت کنم.»

سرش غریدم: «به کمکت نیازی ندارم.»

آرول آه کشید. «بداخلاقی کردن و بدرفتاری با آدم‌هایی که براشون مهمی، زندگی‌ت رو آسون‌تر نمی‌کنه.»

گفتم: «مگه زندگی اصلاً هیچ‌وقت آسون بوده؟»

«آره، الان!» بشقابی را محکم گذاشت روی سینک. «درسته که خیلی اتفاق‌ها افتاده ولی حالا زندگی‌مون راحت‌تر از وقتی شده که روی پل زندگی می‌کردیم. نباید این‌قدر احساس بدبختی کنی!»

از خودم تعجب کردم، بعد از مرگ تو اولین بار بود که داد می‌زدم. «من فقط اخم‌وتَخم نمی‌کنم! هر کاری که باید بکنم رو می‌کنم. تمیزکاری می‌کنم. سر کلاس می‌شینم. می‌خورم. می‌خوابم.»

«ظاهرت که می‌گه چند وقته درست نخوابیدی.»

«چون روکو مُرده، آرول! روکو به‌خاطر من مرده. اگه به‌زور با خودم نیاورده بودمش شهر...»

«اگه با خودت نیاورده بودیش، هیچ‌وقت اون خاطرات خوبی رو که کنار هم داشتیم، تجربه نمی‌کرد، ویجی.»

«نباید فرار می‌کردیم.»

«مگه چارهٔ دیگه‌ای هم داشتین؟ می‌دونی تا حالا چقدر شنیدم که بچه‌ها زیر کتک پدر و مادرشون مردن؟ از کجا معلوم بابات همین بلا رو سرتون نمی‌آورد؟ تو تمام تلاشت رو کردی...»

«تقصیر منه که روکو مرده.»

«اینکه نمی‌دونستی قراره چه اتفاقی بیفته تقصیر توئه؟ اگه این‌جوری باشه، تقصیر ما هم هست. اگه وقتی گفتی از اون ضایعات‌فروش می‌ترسی، حرفت رو باور کرده بودم شاید هیچ‌وقت مجبور نمی‌شدیم بریم توی اون قبرستون پر از پشه زندگی کنیم. اگه موتو تو رو از سلینا آنتی نترسونده بود، ممکن بود زودتر بیایم اینجا.»

نمی‌توانست آرامم کند. ماهیتابه را کوبیدم روی سینک. «دلم می‌خواد برگرده پیشم!»

«بس کن!» آرول ماهیتابه را به‌زور از دستم گرفت. «من هم دلم براش تنگ شده. موتو هم همین‌طور.»

F.Ch
۱۴۰۰/۰۵/۱۸

از بهترین و تاثیر گذارترین کتاب هایی است که خوانده‌ام، فوق العاده هست، ژانر داستان رئال است و از وقتی شروع به خواندن کتاب می کنی، دیگر نمی توانی دست از خواندن برداری😍 این کتاب به ما می گوید؛ زندگی مشکلات زیادی

- بیشتر
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۹/۰۵

واییییییی محشره😃🍭 کاش طولانی تر بود🥺🍓 یکی از بهترین کتاب هایی هست که خوندم و از تموم شدنش خیلی ناراحت شدم🙃🚶🏻‍♀️

mohamad
۱۴۰۱/۰۱/۱۱

خیلی خیلی عالی بود حرف نداشت حتما بخونید آخرش خیلی ناراحت کننده بود

Yasaman88
۱۴۰۰/۰۵/۲۳

من خودم شخصا آدمی بودم که از زندگی که خداوند بهم داد رضایت کامل نداشتم 😔 ولی با خواندن این رمان هر روزم را با تشکر کردن از خداوند شروع می کنم 🙂 و به شما دوستان هم معرفیش می کنم و

- بیشتر
nika paater
۱۴۰۲/۰۶/۲۶

قشنگ بود♥️😪 خیلی ام غمگین یه کتاب حتما لازم نیست طولانی باشه..یه کتاب به این کوتاهی میتونه ادمو جذب کنه💦

A.M
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

این کتاب محشر بود اولش شاید متوجه داستان نشید ولی یکمی جلو برید داستان رو میفهمید و شوک وحشتناک آخر داستان بود اولش فک میکنی داره برا روکو نامه مینویسه براش بفرسته اون بخونه و.....اسپویل نمیکنم 🥰🥰🥰 حتما حتما بخونید

شاهدخت کتاب ها
۱۴۰۰/۱۰/۰۶

عاااااالیییییی بوددددددد ، عااالییییی ، یا موضوعی رئال آدم را به جهانی کودکانه و ماجراجویانه می برد، من هم می خواستم برم و به ویکی و روکو این دو خواهر کمک کنم، داستان در مورد دو خواهر به نام های روکو و

- بیشتر
Maryam
۱۴۰۰/۰۵/۱۸

سلام دوستان این یکی از محبوب ترین داستان های زیبا هستش که تا حالا خوندم واقعا عالی بود امید وارم بخونید دوستان خدا نگه دار بدرود🌹🌹🌹👋👋👋

Moonlight
۱۴۰۲/۰۴/۰۹

فکر نمی کردم نویسنده های هندی اینقدر فوق العاده باشن و خب اگه کتاب رو خوندی حتما دستمال کاغذی برای گریه در کنار خودت داشته باش🥲 و اگر هم نخوندی باز هم گریه کن بحال خودت که این کتاب رو از دست

- بیشتر
𝑽𝒊𝒐𝒍𝒆𝒕𝒕🌲🌫
۱۴۰۲/۰۳/۲۸

با اینکه کوتاه بود ولی خیلی زیبا و غم انگیز بود🥺💞

برایم خیلی جالب است که این‌همه دعاهای مختلف وجود دارد و این‌همه آدم دعا می‌خوانند اما هنوز دنیا پر از بدبختی و ظلم است.
میمی
هیچ‌کس ما را ندید. جلوی چشمشان بودیم‌ها. اما انگار نامرئی بودیم.
Book
در قلبم تا ابد با هم هستیم و تا ابد هم با هم خواهیم ماند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«چون دختره!» آرول گفت: «خب که چی؟ ایندیرا گاندی هم زن بود ولی شد رهبر کشورمون.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
با اینکه خیلی چیزها را از دست داده‌ایم اما هنوز هم می‌توانیم راهی رو به جلو پیدا کنیم.
Yuki
اما قول نداد حالت بهتر شود.
روزنه های دانش
«مگه زندگی اصلاً هیچ‌وقت آسون بوده؟»
روزنه های دانش
برایم خیلی جالب است که این‌همه دعاهای مختلف وجود دارد و این‌همه آدم دعا می‌خوانند اما هنوز دنیا پر از بدبختی و ظلم است.
Moonlight
وقتی دیگر خشمم را فراموش کردم، انگار قلبم در سینه‌ام جای بیشتری داشت.
Book
می‌خوای یه زندگی خوب و طولانی داشته باشی؟» «بیشتر زندگی کنم که چی بشه؟» «خب، می‌خوای زودتر بمیری که چی بشه؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
چون بهم اجازه نمی‌دادی دروغ بگویم. چون معجزه‌هایی کوچک نشانم می‌دادی. چون همیشه در برابر سختی‌ها می‌خندیدی. کنار هم گروه خوبی بودیم. و حالا تلاش می‌کنم، روکو. تلاش می‌کنم خنده‌ات را همراه داشته باشم و رو به جلو حرکت کنم.
mahzooni
«آره. اما وجود تو هم پُر از خیلی چیزهاست. پر از احساساتی که از بقیه پنهون می‌کنی و حرف‌هایی که به زبون نمی‌آری.»
f.nik
ترجیح می‌دم کنار شما زندانی باشم تا اینکه تنهایی آزاد باشم
روزنه های دانش
کُند بودن می‌تواند از سریع بودن بهتر باشد. انگار جادو می‌کردی، وقتی به زمان نیاز داشتیم می‌توانستی لحظه‌ای را آن‌قدر کش بدهی که بی‌پایان به نظر بیاید.
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه فکر می‌کردم این منم که دارم از تو مراقبت می‌کنم، اما دیگر فهمیده‌ام معمولاً تو بودی که ازم مراقبت می‌کردی. تو بودی که بهم قدرت می‌دادی. چون بهم اجازه نمی‌دادی دروغ بگویم. چون معجزه‌هایی کوچک نشانم می‌دادی. چون همیشه در برابر سختی‌ها می‌خندیدی. کنار هم گروه خوبی بودیم. و حالا تلاش می‌کنم، روکو. تلاش می‌کنم خنده‌ات را همراه داشته باشم و رو به جلو حرکت کنم. تلاش می‌کنم دوستت داشته باشم اما در امروز زندگی کنم، نه در دیروز. رو به جلو رفتن، معنی‌اش ترک تو نیست. بالاخره این را درک کردم. و فکر می‌کنم، اینکه چطوری زندگی کنی مهم‌تر است تا اینکه چقدر زندگی کنی. تمام خاطرات خوبی که با هم داشتیم و هر ذره از عشقی که بینمان بود هنوز می‌درخشد. در قلبم تا ابد با هم هستیم و تا ابد هم با هم خواهیم ماند.
کتاب خوان معرکه
با هم بودن ما یکی از چیزهای انگشت‌شماری بود که بهش ایمان داشتم.
بنگالیسم
دیگر تو را ندارم
روزنه های دانش
کم‌نور بود و دور؛ اما از دست نرفته بود.
روزنه های دانش
«دین می‌تونه آرامش‌بخش باشه، ویجی. اگه به یه قدرت بالاتر ایمان داشته باشی، اگه باور داشته باشی که زندگی یه هدفی داره، هدفی که ممکنه بدونیم چیه یا نه، اگه فقط بتونی ایمان داشته باشی روح خواهرت هنوز زنده‌ست...»
booklover
گفتم: «باید یه‌کم استراحت کنیم.» موتو گفت: «ولی دارودستهٔ کومار هنوز دارن کار می‌کنن.» چشم‌های آرول مسیر نگاهم را تعقیب کرد. «زندگی مسابقه نیست. به‌اندازهٔ کافی جمع کردیم. می‌تونیم بریم.»
booklover

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان