دانلود و خرید کتاب شرورترین دختر مدرسه؛ جلد دوم انید بلایتون ترجمه آتوسا گلکار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب شرورترین دختر مدرسه؛ جلد دوم

مجموعه سه‌جلدی شرورترین دختر مدرسه نوشته انید بلایتون، داستان بلندی درباره شرارت‌ها و دردسرهای یک دختربچه لوس و خودخواه به اسم الیزابت در مدرسه شبانه روزی است.

خلاصه کتاب شرورترین دختر مدرسه

الیزابت دختر زیبایی است، با چشمان آبیِ خندان و موهای فرفری قهوه‌ای پُررنگ. او در تمام زندگیِ خود هر کاری که دلش می خواهد انجام می‌دهد. شش معلم سرخانه تا به‌حال برای آموزش او آمده‌اند و رفته‌اند، ولی هیچ‌کدام نتوانستند او را حرف‌گوش‌کن و خوش‌رفتار بار بیاورند. نظر همه این بود که الیزابت می‌تواند یک دختر کوچولوی خوب باشد، ولی فقط به فکر این است که به جلد شیطان فُرو رود و از این بابت خوشحال و مغرور است. پدر و مادر الیزابت تصمیم می‌گیرند که او را به مدرسه بفرستند و یک روز صبح این موضوع را به او اعلام می‌کنند، اما الیزابت به آنها هشدار می‌دهد که اگر او را به مدرسه بفرستند آن‌قدر شیطنت و کارهای بد می‌کند که مجبور شوند دوباره او را به خانه برگردانند. تمام سه جلد شرورترین دختر مدرسه درباره دردسرهایی است که الیزابت در مدرسه شبانه‌روزی وایتلیف درست می‌کند.

خواندن کتاب‌های شرورترین دختر مدرسه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر برای نوجوانان نوشته شده است و اثری است هیجان انگیز و در نهایت پندآموز.

درباره انید بلایتون

انید بلایتون نویسنده انگلیسی محبوب کودکان و نوجوانان بود که برای بچه‌ها شعر و داستان می‌نوشت. مجموعه داستان‌های مری پولاک او معروف‌اند.

بلایتون در سال‌های پایانی عمرش فعالیت‌های ادبی‌اش را کم کرد و در نهایت حافظه‌اش را از دست داد. او که متولد ۱۸۹۷ بود، در سال ۱۹۶۸ از دنیا رفت. بلایتون در زمان مرگ یکی از سه نویسنده‌ای بود که آثارشان به بیشترین زبان‌های دنیا ترجمه شده است.

مجموعه‌های پنج مشهور، برج‌های مالوی، هفت رازدار و ماجرا از نوشته‌های آنید بلایتون برای کودکان است.

 جملاتی از کتاب شرورترین دختر مدرسه، جلد دوم

آن شب الیزابت خوب نخوابید. همین‌طور غلت می‌زد و در فکر جلسهٔ آن روز بود، در فکر رابرت نفرت‌انگیز، در فکر عذرخواهی اجباری‌اش، و نقشه می‌کشید تا به هنگام آزار کوچک‌ترها گیرش بیندازد.

الیزابت با خود گفت: «بله، مراقب خواهم بود و به موقع مچش را خواهم گرفت. او مردم‌آزار است و دیر یا زود گیر می‌افتد!»

روز بعد الیزابت خسته و پف کرده بود. درس‌هایش به‌خصوص فرانسه را خوب جواب نداد و مادموازل از دستش عصبانی

شد.

گفت: «الیزابت! چه‌طور دیروز فعل‌های فرانسه را یاد نگرفتی؟ این اصلاً درست نیست. تو آن‌جا نشسته‌ای و چرت می‌زنی و به درس توجه نداری. من ازت راضی نیستم.»

رابرت پوزخند زد و الیزابت هم او را دید. الیزابت لب‌هایش را گاز گرفت تا با رابرت یا مادموازل درگیر نشود.

مادموازل با بی‌صبری منتظر جواب بود: «خوب، مگر زبان نداری؟ گفتم چرا افعال فرانسه را بلد نیستی؟»

الیزابت صادقانه جواب داد: «من آن‌ها را یاد گرفتم ولی امروز صبح فراموش‌شان کردم.»

مادموازل که چشم‌های سیاهش برق می‌زد، گفت: «پس لطفاً امروز آن‌ها را یاد بگیر و فراموش نکن! وقتی یاد گرفتی می‌آیی و همه را به من می‌گویی.»

الیزابت با اخم گفت: «بسیار خوب.» ولی مادموازل موضوع را به همین‌جا ختم نکرد. او به طرف میزش رفت و با لحنی تند ادامه داد: «تو نباید بگویی «بسیار خوب "آن هم با آن لحن زشت! باید بگویی" حتماً مادموازل».»

الیزابت که می‌دانست رابرت از این جریان لذت می‌برد و آرزو می‌کرد کاش می‌توانست موهای بیش‌تری از سر او بکند، گفت: «حتماً، مادموازل.» بعد از آن درس ادامه یافت و الیزابت تصمیم گرفت که دیگر این شانس را به رابرت ندهد تا از ناتوانی‌هایش لذت ببرد. ولی او در هیچ درسی مثل سابق موفق نبود چون همین‌که یک ثانیه وقتِ فکر کردن می‌یافت، نقشه می‌کشید که چه‌طور مچ رابرت را موقع آزار دیگران بگیرد.

آن روز بلیندا و جون و نورا کمی با هم صحبت کردند، درست وقتی‌که الیزابت سر کلاس موسیقی بود.

جون گفت: «ما باید تا حد امکان چند روزی الیزابت را از رابرت دور نگه داریم. او از رابرت نفرت دارد و آن‌قدر تندمزاج است که اگر رابرت برایش شکلک درآورد، روی او می‌جهد.


𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۳۹۹/۱۰/۱۴

بی نظیر💋💖

💜
۱۳۹۹/۰۶/۱۵

خیلی گرونه لطفاً ارزون کنید یا مدتی رایگان باشه📚 ممنونم🙏🏻🌷💕

Zahra
۱۳۹۹/۰۸/۰۱

به نظرم جلد اول بهتر بود ولی این جلدم بهتره ولی تو این هم کمی هیجان رو بیشتر می کردن عالی می شد👌👍 کتاب بسیار عالی و پر طرفداری هست 😊👌👌

p.m
۱۳۹۹/۰۳/۲۳

این کتاب حرف نداره😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

Nadia
۱۳۹۹/۰۵/۱۲

فوق العاده بود

پاییز
۱۳۹۹/۰۲/۰۷

ادامه داستان شرورترین دختر مدرسه 1 هستش. من عاشق قوانین این مدرسه بودم تو جلد اول هم. جلد دوم هم جذابیت های خاص خودش رو داره. من بیشتر برای سنین 12 تا 15 توصیه میکنم. برای بزرگتر ها ممکنه بچگانه

- بیشتر
Lady bug
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

عالی

farnaz
۱۳۹۹/۰۴/۰۷

خیلی عالی و پراز نکات کاربردی

آیناز ر
۱۳۹۹/۱۲/۰۳

کتاب جذاب و هیجان انگیزه و داستان خویی داره بعضی جاها نویسنده الکی بدون دلیل و منطق نتیجه اخلاقی درست می‌کنه سه خط بعدی حاوی اسپویل (لو رفتن داستان) است اونجایی که جاش به رابرت میده ولی جای شاگردی که معلمش میخواد

- بیشتر
ati.atayi
۱۳۹۹/۱۱/۱۹

کتاب خوبی بود ولی نسبت به جلد 1 جذابیت کمتری برای من داشت شاید چون دوسال پیش کوچکتر بودم. پیشنهاد میکنم سن کمتر از 13 و یا 12 سال بخوننش.

بالاخره ریتا گفت: «می‌توانی هر هفته چهار پنی اضافه بگیری. مقداری از پول تمبر را از دو شیلینگ خودت می‌پردازی
Zahra
باید سعی کنم همیشه با دوست داشتن بقیه، به آن‌ها فرصت دهم تا خوبی‌هایشان را نشان دهند.»
Mahya
اگر داوطلب کمک به کسی بشوی، او هم برای کمک به تو اعلام آمادگی خواهد کرد و دوستی به این ترتیب آغاز می‌شود و بهترین چیز در دنیا، داشتن دوست‌های خوب است.
Nadia
مردم چه‌قدر عجیبند! گاهی فردی به نظرت خیلی نفرت‌انگیز است و هرچه بگویی از او برمی‌آید، ولی بعد نظرت درباره‌اش آن‌قدر تغییر می‌کند که دلت می‌خواهد با او دوست شوی.
Nadia
اولین‌بار در ابتدای ترم تابستانی به این‌جا آمده بود. چه‌قدر از این‌جا نفرت داشت! ولی حالا خوشحال بود که از پله‌های کالسکه پایین می‌پرد و همراه بچه‌ها به طرف مدرسه می‌رود.
Zahra
«خوب، الیزابت، من و ویلیام دیگر تو را خوب شناخته‌ایم و مطمئنیم اگر تو مبصر شوی، پشیمان نخواهیم شد. تو همیشه با دیگران بهتر رفتار می‌کنی تا با خودت. پس می‌توانیم تو را رئیس مبصرها بدانیم و امیدواریم ترم بعد نهایت تلاشت را برای کمک به مدرسه بکنی.» الیزابت با گونه‌هایی برافروخته و چشمانی براق به طرف میز هیئت‌منصفه رفت. او هرگز در زندگی‌اش این‌چنین احساس رضایت و غرور نکرده بود.
M ، A
رابرت با ناراحتی گفت: «از وقتی پنج سالم بود، همه مرا مردم‌آزار می‌نامیدند. من هم قبول کردم که هستم و نمی‌توانم جلویش را بگیرم!»
سحر
دوست بهتر از دشمن است
booklover
اگر داوطلب کمک به کسی بشوی، او هم برای کمک به تو اعلام آمادگی خواهد کرد و دوستی به این ترتیب آغاز می‌شود و بهترین چیز در دنیا، داشتن دوست‌های خوب است.
خوره کتاب
همین بود. همه فهمیدید که هرگونه رفتار نامناسب مثل نافرمانی، نامهربانی، تقلب، تهدید و غیره در این جلسه مطرح می‌شود. اما امیدوارم بچه‌های تازه‌وارد بدانند این بدان معنا نیست که از خود داستان درست کنند. شاید مبصر آن‌ها
Zahra
تو هم می‌توانی فوق‌العاده باشی و هم نفرت‌انگیز!»
Reyhane
می‌کردند آدم جالبی است. کاتلین پیترز صورتی رنگ‌پریده، بی‌نمک و کک‌مکی داشت. موهایش به نظر چرب می‌آمد و عبوس‌بودنش احساس ناخوشایندی به همه می‌داد. اوایل هیچ‌کس از او خوشش نمی‌آمد. رابرت جونز نسبت به سنش درشت بود، اخمو هم بود، ولی وقتی لبخند می‌زد صورتش به‌کلی تغییر می‌کرد. جون به الیزابت گفت: «از دهان رابرت خوشم نمی‌آید، تو چه‌طور؟ لب‌هایش نازک و برچیده است. مهربان به نظر
Zahra
. آن‌ها فقط خودشان را در نظر گرفته بودند نه دختر بدبختی را که به کمک و آرامش نیاز داشت.
Nadia
تو با فرار از مشکلاتت نمی‌توانی بر آن‌ها غلبه کنی. آن‌ها هم با تو می‌آیند.» کاتلین اشک‌ریزان پرسید: «خوب، پس با مشکلات باید چه کرد؟» ریتا گفت: «باید آن‌ها را خوب بررسی و بهترین راه را برای از بین بردنشان پیدا کنی. کاتلین، تو کار بچگانه‌ای کردی، در واقع داشتی از خودت فرار می‌کردی! هیچ‌کس نمی‌تواند از خودش فرار کند!» کاتلین گفت: «خوب، اگر شما هم جای من بودید، دوست نداشتید با چنین چیزهایی مواجه شوید. من بدبختم. تابه‌حال برای من، مثل بقیه، اتفاق خوبی نیفتاده است.» ویلیام گفت: «تا وقتی تو این‌طور فکر کنی و حرف بزنی، اتفاق خوبی هم نخواهد افتاد. در اتفاق‌های خوب و بد، شانس تعیین‌کننده نیست، خودمان هستیم که باعث وقوع‌شان می‌شویم. مثلاً ممکن است فکر کنی جنی خوشبخت است چون دوستان زیادی دارد ولی دوستان زیاد او به خاطر خوش‌شانسی‌اش نیست بلکه به خاطر مهربانی، دست‌ودل‌بازی و شادابی اوست. خود اوست که دیگران را جلب می‌کند، نه شانسش.»
arefe
«نمی‌توانم دیگران را به خاطر کارهایی که خودم هم انجام می‌دادم، سرزنش کنم ولی خوشحالم که تغییر کرده‌ام!
booklover
به نظرم وقتی از کسی خوشمان نمی‌آید، همیشه فقط بدی‌ها و ضعف‌هایش را می‌بینیم ولی اگر کسی را دوست داشته باشیم، همهٔ خوبی‌ها و زیبایی‌هایش را در نظر می‌گیریم.
Reyhane
وقتی الیزابت دنبال رابرت می‌گشت، از دست خودش عصبانی بود. فکر کرد: «عجب کاری کردم. یک نفر را جلوی جمع به کارهایی متهم کردم که هرگز انجام نداده است. من درست وقتی می‌کوشید خود را کاملاً تغییر دهد، باعث تنبیهش شدم! همه کمکش کردند به جز من که به جای کمک موجب ناراحتی و خشم او شدم. از خودم ناامیدم.»
Reyhane
الیزابت، تو دختر عجیبی هستی! می‌توانی گاهی سربه‌هوا و گاهی بسیار عاقل باشی! می‌توانی بسیار عجول یا بسیار صبور باشی! همچنین گاهی بسیار مهربان و گاهی عصبی و تندخویی! می‌دانیم که همیشه سعی می‌کنی عادل و منصف باشی.»
کاربر ۱۲۸
فکر می‌کردم چون آدم بدشانسی هستم هیچ‌کس با من دوست نیست ولی حالا که سعی می‌کنم خوب باشم، چیزهای خوب هم برایم اتفاق می‌افتد. ما هستیم که خوشبختی یا بدبختی را برای خود به وجود می‌آوریم. دوستی و محبت نیز به خود ما بستگی دارد. من همیشه مشغول بحث و شکایت بودم و فکر می‌کردم بدشانسم و کاری هم از دستم ساخته نیست ولی همین‌که خودم را تغییر دادم، جریان‌های اطرافم هم تغییر کرد! افسوس بعضی‌ها این مسائل را نمی‌دانند!»
Nadia
ما هستیم که خوشبختی یا بدبختی را برای خود به وجود می‌آوریم. دوستی و محبت نیز به خود ما بستگی دارد
Hermione:)

حجم

۱۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۱۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان