دانلود و خرید کتاب تکه هایی که من شدند رنه واتسون ترجمه شروین جوانبخت
تصویر جلد کتاب تکه هایی که من شدند

کتاب تکه هایی که من شدند

نویسنده:رنه واتسون
امتیاز:
۳.۹از ۳۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تکه هایی که من شدند

کتاب تکه هایی که من شدند نوشته رنه واتسون و ترجمه شروین جوانبخت است. کتاب تکه هایی که من شدند را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب تکه هایی که من شدند

 داستان درباره دختر سختکوشی به اسم جید است که با سرسختی تلاش می‌کند در زندگی‌اش موفق باشد. او به یکی از بهترین مدارس خصوصی می‌رود. چیزی که از اول دلش نخواسته است. خانواده به او اصرار کرده‌اند و درواقع او را مجبور به این کار کرده‌اند. مادر جید حسابی درباره مدرسه پرس و جو کرده بود و فهمیده بود که مدرسه به بعضی بچه‌ها کمک مالی می‌‌کند بنابراین جید را ثبت نام کرده بود. جید پذیرفته شد و یک بورسیه کامل به او تعلق گرفت. جید دوست داشت مثل باقی همکلاسی هایش به مدرسه نورث‌ساید در محله خودشان برود اما حالا مجبور است جایی درس بخواند که بیشتر بچه‌پولدارهای سفید پوست به آنجا می‌روند. چه دردسرهایی در انتظار این دختر است؟ چرا همه فکر می‌کنند جید همیشه به کمک نیاز دارد؟

خواندن کتاب تکه هایی که من شدند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 نوجوانان بالای ۱۶ سال مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب تکه هایی که من شدند

سپتامبر آمد و رفت. برنامهٔ روزانه‌ام این است که صبح‌ها اتوبوس سوار شوم و ظهرها با سم ناهار بخورم. اگر برنامهٔ بعد از مدرسه‌ام بگذارد، همراه هم به خانه برمی‌گردیم. ولی امروز نمی‌شود، چون با مشاورم قرار دارم. بعد از مدرسه باید سوار اتوبوس دیگری بشوم و به اولین جلسهٔ زنان برای زنان بروم. توی کتابخانه‌ای در شمال شرقی پورتلند برگزار می‌شود. وقتی زنگ خانه می‌خورد، قبل از اینکه از مدرسه بروم، می‌روم به طرف کمد سم.

در آینه‌ای خودش را نگاه می‌کند و سعی می‌کند موهای مرتب‌نشدنی‌اش را مرتب کند. کمدش پر از عکس‌های میستی، گربه‌اش است که زیر باران پیدایش کرده. کسانی که حیوان خانگی دارند، واقعاً شبیه حیوان‌هایشان می‌شوند. موهای ضخیم سم دوروبرش روی زمین می‌ریزند. چشم‌هایش درشت، گِرد و نافذند. لب‌هایش باریک‌اند و سایهٔ گونه‌هایش رویشان افتاده. موهایش را می‌زند پشت گوشش. «آماده‌ای زنی رو ببینی که قراره زندگی‌ت رو عوض کنه؟»

می‌خندم.

قدم‌زنان می‌رویم بیرون و سر پیچ می‌ایستیم.

سم می‌گوید: «حداقل یکی حواسش هست که تو باید با یه نفر حرف بزنی. ممکن بود وضعت بدتر باشه. ممکن بود جای من باشی. هیچ‌کس هیچ‌وقت فکر نمی‌کنه من هم ممکنه چیزی نیاز داشته باشم.»

رنگ آسمان عوض می شود. سم آن‌قدر تند می‌رود که نمی‌توانم بپرسم منظورش چیست. نمی‌توانم بپرسم چه چیزی نیاز دارد.

وقتی به کتابخانه می‌رسم، چند گروه خانم دور هم نشسته‌اند، باهم گرم گرفته‌اند و حرف می‌زنند. خانم مسئول پذیرش اسمم را ثبت می‌کند و برچسب اسمی می‌دهد بهم. اسمم را با ماژیک سبز می‌نویسم و برچسب را سمت چپ سینه‌ام می‌چسبانم.

خانم انگشتش را روی فهرست اسم‌ها پایین می‌برد و می‌گوید: «جید باتلر بودی؟ بذار ببینم... مشاورت هنوز نرسیده. مطمئنم همین الان‌ها می‌رسه. اسمش ماکسینه.»

«باشه.»

خانم پذیرش پوشه‌ای دستم می‌دهد. «این تمام اطلاعاتیه که دربارهٔ جلسهٔ زنان برای زنان نیاز داری. برنامهٔ گردش‌های مشاور ـ مددجو و یه کتابچه که حدود انتظاراتمون توش نوشته شده و منابع زیادی هم برات داره.»

«ممنونم.»

خانم پذیرش می‌گوید: «از خودت پذیرایی کن.» و به دو میز درازی اشاره می‌کند که کنار هم قرار دارند و رویشان سینی میوه و پنیر، چیپس و سس، شیرینی و نوشیدنی چیده‌اند.

قبل از اینکه بروم سر میز خوراکی‌ها، به انتهای کتابخانه می‌روم و یکی از صندلی‌ها 

(:Ne´gar:)
۱۴۰۰/۱۲/۲۵

محور کلی داستان مشخص بود ، اما هدف داستان توی اواسطش مشخص شد و میشه گفت سیر داستان لذت بخش تر از این بود که بخواید منتظر اتفاق مشخصی باشید تا شخصیت اصلی بهش برسه . داستان روان و گیرایی

- بیشتر
نادیا/nadia
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

سلام. کتاب خوب و مفیدی بود. در مورد دختری با استعداد و با دغدغه های تحسین برانگیز ، دغدغه هایی از جنس رنگ پوست و نژاد. جدا از اینکه در ملت و کشور ما داشتن چنین روحیه ای زیاد قابل

- بیشتر
elina
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

خیلی جالب بود راجع به زندگی یه دختر سیاه پوست بود ولی بنظرم میتونست وصف حال همه ی ما باشه . یجورایی همه‌ی ما جید هستیم ولی سیاه پوست بودن که توی وجود جید بود و بنظرش یه ایراد بود

- بیشتر
نایبند جونبی :)
۱۴۰۰/۰۵/۱۶

بسیار جذاب وعالیییییی این داستان درباره‌ی دختری سیاه پوست به اسم جید هست که با مادر وپدر ودایی اش زندگی می کند و۰۰۰ داستان جالبی هست پیشنهاد می کنم که بخوانیدش

به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۸/۲۳

خیلیییی معمولی بود بدون هیچ فراز و فرودی بنظرم بدرد سنین ۱۴ سال به پایین میخوره

un rat de bibliothèque
۱۴۰۰/۰۹/۱۲

برای درک بهتر زندگی یک دختر سیاه‌پوست بخونیدش حتماااا

کتابخور★
۱۴۰۲/۰۹/۰۹

داستان راجب یه دختریه که با مادرش زندگی میکنه و فقیرند،پدرشم با یک زن سفید پوست نامزد ‌کرده. میدونین که زندگی برای یه دختر نوجوون و سیاهپوست چقدر سخته؟ این کتاب راجب داستان زندگی یک دختر سیاهپوست هنرمنده که داره میان مردم

- بیشتر
SKUY
۱۴۰۲/۰۳/۱۵

خوانندگان محترم در نظر داشته باشید که با یک کتاب مناسب سن نوجوانان مواجهید ، شایدِ شاید برایمان مقدور نباشد که به اندازه کافی روح و احساسات شخصیت اصلی داستان را در خود بدمیم ، بخاطر اینکه خوشبختانه داخل جامعه

- بیشتر
زهرا سادات
۱۴۰۱/۰۹/۲۷

کتابِ "تکه‌هایی که من شدند" داستانِ دختر نوجوانِ سیاه پوستی به نام جید، هست که با مادرش در محله پورتلند شمالی زندگی می‌کند و بورسیه‌ی بهترین مدرسه‌ی خصوصی پورتلند می‌شود که اکثر دانش‌آموزانش ثروتمند و سفید پوست‌اند. رنه واتسون در این

- بیشتر
Hesam Dabir
۱۴۰۱/۰۷/۰۷

من با اشتراک خوندمش و وقتی آخراش بودم اشتراک تموم و یک داستان خیلی جذاب داره که اعتقاد مسخره‌ی نژاد پرستی رو هدف خودش قرار داده

«فراموش کردن یه نفر کار سختیه. آدم احساس می‌کنه قلبش برای همیشه شکسته، ولی حقیقت اینه که... این درد تا ابد باقی نمی‌مونه.»
SKUY
من هم جواب دعای یک نفرم و هم رؤیای برآورده‌نشدهٔ یکی دیگر.
هانیه
آدم دوست‌هایی دارد که ارزش جنگیدن دارند، ولی بعضی‌وقت‌ها رفتن راحت‌تر است.
(:Ne´gar:)
تاریخ را دوباره می‌نویسم. آن را تغییر می‌دهم تا تمام این آدم‌ها هنوز زنده باشند و عاشق شوند و زندگی کنند.
(:Ne´gar:)
من هم معمولی‌ام. تنها دارایی غیرمعمولی و خاصم، اسمم است: جِید. اما من به اندازهٔ یشم ارزش ندارم. زندگی‌ام هیچ چیز خارق‌العاده‌ای ندارد. ولی هرچه باشد مال من است، برای همین می‌خواهم باهاش یک کاری بکنم.
HeLeN
مهم نیست چطور لباس بپوشم، مهم نیست چقدر محترمانه رفتار کنم، بعضی‌ها فقط آنچه را می‌بینند که خودشان می‌خواهند ببینند.
Ameliya
انصاف نیست برای داشتن چیزهایی که حقمونه، احساس بدی داشته باشیم. ما هم خیلی تلاش می‌کنیم.»
(:Ne´gar:)
«فراموش کردن یه نفر کار سختیه. آدم احساس می‌کنه قلبش برای همیشه شکسته، ولی حقیقت اینه که... این درد تا ابد باقی نمی‌مونه.»
(:Ne´gar:)
وقتی خودت باشی آدم‌های مناسب برای خودت رو جذب می‌کنی. باید با خودت روراست باشی. برای اینکه یکی دیگه تو رو بخواد، چیزهایی رو که از بقیه متمایزت می‌کنه، تغییر نده. و کسی هم که تو رو نخواد، خب دیگه، خودش ضرر می‌کنه
Ameliya
می‌گویم: «تو دوست خوبی هستی. این خودش یه استعداده.»
(:Ne´gar:)
. چون وقتی دل آدم دارد می‌ترکد، آهنگ تندی که کمی ازش خوشت می‌آید بهتر از آهنگ آرامی است که عاشقش هستی.
(:Ne´gar:)
ما بر هم عمود می‌شویم. ممکن است در جهت‌های مختلفی حرکت کنیم، ولی در نقطه‌ای به هم می‌رسیم، در نقطه‌ای باهم تلاقی می‌کنیم و دقیقاً شبیه هم می‌شویم.
SKUY
«تو دوست خوبی هستی. این خودش یه استعداده.»
SKUY
بابا من را ملکهٔ خودش صدا می‌زند، می‌گوید من بهترین اتفاق زندگی‌اش هستم.
Sara
«باید باور داشته باشین که لیاقت عشق و لیاقت خوشحالی رو دارین. باور کنین که لیاقت دارین بزرگ‌ترین آرزوهاتون برآورده بشن.»
هانیه
خب، هدف از دوستی اینه که آدم بتونه خودش باشه، یعنی در کنار کسی باشه که آدم رو درک می‌کنه و تو هم اون رو درک می‌کنی
SKUY
تکه‌هایم را به هم دوخته‌ام و حالا همهٔ تکه‌ها دوباره از هم باز شده‌اند.
زهرا سادات
اینکه همه لباس‌های جدیدمان را پوشیده بودیم، با اینکه هیچ‌کداممان حتی دهانمان را باز نکرده و با او حرف هم نزده بودیم، فکر کرده بود از موسیقی کلاسیک سر درنمی‌آوریم. احساس می‌کنم مهم نیست چطور لباس بپوشم، مهم نیست چقدر محترمانه رفتار کنم، بعضی‌ها فقط آنچه را می‌بینند که خودشان می‌خواهند ببینند.
زهرا سادات
نباید منتظر فرصت‌ها بمانم، بلکه باید فرصت‌ها را برای خودم ایجاد کنم و از صدایم استفاده کنم تا دربارهٔ نیازها و خواسته‌هایم حرف بزنم.
هانیه
منظورش اینه که ما در واقع اینجا دور میز نشستیم و داریم جشن می‌گیریم که کشورمون از مردم بومی دزدیده شده. کُلمب هیچی رو کشف نکرد.
زهرا سادات

حجم

۲۰۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۰۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان