نظرات درباره کتاب کتابخانه نیمه شب و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتابخانه نیمه شب

نظرات کاربران درباره کتاب کتابخانه نیمه شب

نویسنده:مت هیگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۱۳۰ رأی
۴٫۴
(۵۱۳۰)
هَری پاتِر
سلام، میخوام در مورد این کتاب با شما صحبت کنم، لطفاً برای دقایقی با من همراه بشید⁦:) ✅این دقیقا همان کتابی است که باید برای فرار به دنیای دیگر انتخاب کنید. همه چیز از حسرت شروع میشه، هر بار که حسرت چیزی یا کاری رو میخوری، یک زندگی دیگه از تو در جهان موازی شروع میشه. وقتی که پا روی علاقه قلبیت میزاری و به اونی که دوستش داری، پیشنهادی که باید بدی رو نمی‌دی، یک نسخه دیگه از تو در جهان موازی، اون پیشنهاد رو میده و همه چیز یه جور دیگه براش اتفاق می افته. کی میدونه که آخر توی کدوم نسخه از زندگی خوشحال تری؟ اگه یک فیزیکدان بخواد در مورد تئوری جهان های موازی بهت توضیح بده، خیلی بعید هست که چیزی سر در بیاری، اما مت هیگ با رمان کتابخانه نیمه شب خیلی زیبا این تئوری رو به تصویر کشیده. 📢💭 از اینجا به بعد میخوام یه خلاصه از داستان و در آخر، نظر کلی خودم راجع به کتاب رو بگم پس اگه خیلی حساسی که هیچ دید کلی از داستان نداشته باشی، ادامه متن رو نخون (: "نورا سید" شخصیت اصلی داستانه که قراره به جای خواننده به حسرت هاش نگاه کنه و به زندگی های موازی خودش سر بزنه و یه مدت اون زندگی ها رو تجربه کنه، بعد تصمیم بگیره که آیا این زندگی ارزش اون حسرت رو داره یا نه. نورا در کتابخانه ای با یک کتاب‌دار بسیار دانا به نام "الم" آشنا می‌شود. کتاب‌دار به نورا می‌گوید که یک انسان در طول زندگی‌ میلیون‌ها تصمیم می‌گیرد و تمام تصمیم‌ها، هرچند جزئی، قدرت این را دارند که مسیر زندگی او را کامل تغییر دهند. در ادامه داستان، کتاب‌دار به نورا درباره ماهیت کتاب‌ها می‌گوید و نورا می‌فهمد تمام کتاب‌ها در واقع درهایی به زندگی‌های دیگر خود او هستند. زندگی‌هایی که نورا می‌تواست داشته باشد اگر تصمیم‌های متفاوتی می‌گرفت.کتاب‌دار در ادامه توضیحاتش می‌گوید تنها یک کتاب است که با سایر کتاب‌ها متفاوت است. این کتاب جلدی بسیار سنگین دارد و خواندن بیش‌تر از چند خط آن می‌تواند برای نورا بسیار خطرناک باشد. کتاب حسرت‌ها! در ابتدا نورا علاقه‌ای به امتحان کردن زندگی‌های دیگر ندارد و احتمالاً این زندگی دقیقاً همان چیزی است که نورا از آن یک نسخه دیگر نمی‌خواهد. ولی کتاب‌دار در آخر موفق می‌شود نورا را راضی کند و به او اطمینان می‌دهد که این‌کار بی‌ضرر است چون اگر زندگی ایده‌الش را پیدا کند می‌تواند همان را ادامه دهد و در غیر این صورت هم، هرلحظه‌ که از زندگی‌ جدیدش احساس نارضایتی کرد میتواند فوراً به کتابخانه برگردد.‌ کتاب‌دار به نورا هشدار می‌دهد که انتخاب‌های متفاوت لزوماً پیامدهایی که او انتظار دارد را ندارند و یا بهتر بگوییم، سنخیت صددرصدی میان یک انتخاب‌ و نتیجه آن وجود ندارد. نورا به هر زندگی جدیدی که وارد می‌شود یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های خود را ندارد. اما برخلاف انتظارات نورا نداشتن یک‌سری از حسرت‌ها به نتایج خوبی بدل نمی‌شود و اتفاقاً برعکس باعث اتفاقات بدتری هم می‌شود.تا به‌حال شده بدون هیچ دلیلی احساس دلشوره و نگرانی کنید؟ این دقیقاً همان حسی است که نورا وقتی وارد یک زندگی جدید می‌شود دارد. چراکه هیچ خاطره‌ای از زندگی جدیدی که تجربه می‌کند ندارد و فقط زندگی اصلی خودش را به‌یاد می‌آورد و همه چیز را با آن مقایسه می‌کند. نورا در هر زندگی جدید مجبور است درباره خودش در شبکه‌های مجازی بخواند یا در گوگل سرچ کند تا بفهمد کیست! بی‌معنا بودن زندگی مفهوم دیگری‌ست که در این کتاب به آن اشاره شده و البته نویسنده به خوبی توانسته نقش انسان را در معنابخشی به آن نشان دهد. نورا در جهان میانی، نه به همسرش برمی‌خورد، نه به برادرش و نه اعضای گروهی که قرار بود به‌همراه آن‌ها خواننده‌ی معروفی شود. در این ماجرا و در تمام این سال‌ها فقط یک نفر بوده که واقعاً به نورا ایمان داشته و حالا هم همان زن قرار است راهنمایی‌اش کند و از این مهلکه نجاتش دهد؛ خانم الم. نورا در کتابخانه‌ی نیمه‌شب به وضعیتی برمی‌خورد که باید احتمالات مختلف زندگی‌اش را تجربه کند؛ تمام دوراهی‌هایی که در انتخاب تصمیمش دوبه‌شک بوده و بعداً حسرتشان را خورده، حالا تبدیل به فرصتی دوباره می‌شوند تا قبل از این‌که در حقیقتِ قاطع مرگ حل شود، بتواند آخرین امیدش را امتحان کند. بنظر من پیام کتاب اینه که:1️⃣شما هیچ‌وقت نمی‌توانید صد درصد از زندگی‌تان راضی باشید و حتما لازم نیست زندگی را درک کنید، شما فقط باید در حال زندگی کنید؛ فقط کافی است خودمان باشیم (نورا هیچگاه وقت نمی گذارد تا واقعاً احساس خود یا آنچه که واقعاً می‌خواهد را در نظر بگیرد.این عادت مانع خوشبختی خودش می شود.) برای همه‌چیز بودن لازم نیست همه‌چیز را تجربه کنیم، چون همین حالا هم بی‌پایان هستیم.2️⃣اگر کسی در مسیر رؤیاهایش با اطمینان قدم بردارد و برای داشتن آن زندگی‌ای تلاش کند که در تصوراتش آورده، در طول زندگی به موفقیتی غیرمنتظره خواهد رسید و بخشی از این موفقیت حاصل تنهایی است. هرگز همراهی ندیدم که به‌اندازه تنهایی بتواند با انسان همراه شود.3️⃣ما نباید تفاوتی که در زندگی دیگران ایجاد می کنیم را دست کم بگیریم، بزرگ یا کوچک، همه چیز مهم است. 📌با وجود اینکه کتابخانه در جای خالی زندگی و مرگ نشسته است، چیزی امن و دنج در این کتاب وجود دارد؛ این جدیدترین کتاب مورد علاقه منه و اکنون به نوعی به آن وابسته شدم؛ اما این موضوع باعث خوشحالی من میشه، چون که به محض رسیدن به آخرین صفحه آماده شدم تا داستان را دوباره از نو شروع کنم...
✨🦋🎀🧸
عالب✨🦋
کاربر 5521635
زندگی هر انسانی سرشار از تصمیمات کوچک و بزرگ است که هر روز می بایست انجام شود آری یا نه یا خنثی بودن هر دام یک انتخاب است همه انسانها در مسیر و آدرس دقیق انتخاب‌های خود قرار دارند و معمولا از شرایط موجود خود ناراضی هستند. اما چالش جالب این کتاب دعوت از قهرمان داستان یا مخاطب خود است برای رزرو شدن با حسرتها یا همان عدم انتخاب هایش. یا بعبارتی دعوت به هزار راه نرفته اش. موضوع جذاب و جالبیست و احتمالا قبلا از ذهن شما هم گذشته است ... من هنوز کتاب را تمام نکرده ام ولی ظاهرا این کتاب برای مدیریت چالش‌ها و حسرتها و پاسخ اما و اگرهای ذهن انسان امروز است تا کمک کند انسان شرایط موجودش را بپذیرد، با خود صلح کند و در رنج کمتری زیست کند زیرا هر انسانی در زندگی بهترین انتخاب‌های مقدورش را انجام می دهد، پس بهتر است به زندگی اعتماد کند ...
mahdi
ممنون قلبتون پر نور 🤍❤
آنارا
من از سالی که آغاز شد تا به الان که به پایان اردیبهشت نزدیک شده شروع به خواندن کتابی نکرده بودم و حالم تو این دوران چندان خوب نبود تا این که این کتاب رو تو صفحه‌ی اصلی طاقچه دیدم و نظرم جلب شد وقتی شروع به خوندن کتاب کردم کمتر از سه روز تموم شد ولی اون دیالوگ ها و اتفاقات هنوز همراه من هستند... من سالهاست هیچ رمانی نخوندم یا به پایان نرسوندم و فقط در حوزه روانشناسی یا کاری مطالعه میکردم ولی انقدر این کتاب از نویسنده محبوبم به دلم نشست که حد نداره این کتاب درباره حسرت ها و انتظاراتی که هر روز با خودمون حمل میکنیم ای کاش های سالهای زیاد و تسلیم هایی که برای زندگی و زنده بودن اتفاق میفته میگه کتابی بسیار زیبا و روان که برای این روزهای من بهترین بود.
Reza_architecrure
بینظیر بود نظرتون و باعث شد که من این کتاب رو برای کتاب بعدیم انتخاب کنم زنده باشید
سعید انهاری
به نظر من بعضی ها مثل شما دنبال استعدادشون نمیرن چون بسیار شیوا و فصیح مینویسید و مطمئنم میتونستید نویسنده خوبی بشید ولی حیف که دنیا رو از وجودتون محروم کردید ولی امیدوارم در کار و شغل الانتون درست مثل نویسندگی که البته دنبالش نرفتید موفق باشید .
کاربر 1348352
کتاب عالی .من واقعا دوستش دارم
Mohammad
(۴-۲۷-[۶۸]) من فکر میکنم سبک و سیاق این کتاب تا حدودی به کتابای یوستین گردر نزدیکه؛ (البته قابل قیاس نیستن) نویسنده سعی کرده تا یک سری مفاهیم پیچیده ی علمی، فلسفی و روانشناختی رو ساده سازی کنه و در قالب داستان ارائه بده و تا حدودی هم در این زمینه موفق عمل کرده؛ او با نگاهِ خوشبینانه ای که به زندگی داره؛ با ترکیبِ تئوری دنیاهای موازی و بخشی از دیدگاه های فلاسفه ی هستی گرا همچون سارتر، کامو، کی یرکگور و تجربه گرا مثل جان لاک، هیوم و بعضی از فلاسفه ی دیگه و بیشتر تحت تاثیر اندیشه های دیوید ثورو - که بارها از اون نام میبره و تاکید زیادی هم میکنه - میخواد این پیام رو به خواننده منتقل کنه که خوشبختی در ساده زیستن تجلی پیدا میکنه و این یک امر درونیه که با تجربه و انتخاب های کوچک بدست میاد، پس نباید حسرت خیلی چیزها رو خورد؛ در واقع این انتخاب های ماست که ماهیت ما رو تعریف میکنه و به زندگیمون معنی میده، ما با هر انتخابی که می کنیم برای همه دست به انتخاب میزنیم پس باید سعی کنیم بهترین انتخاب ها رو انجام بدیم چون با انتخاب هامون در برابر خودمون و بقیه انسان ها مسئولیم. به نظرم نویسنده همون اواسطِ داستان پیامش رو به خوبی رسونده بود و در ادامه زیادی موضوع رو کش داد؛ به هر صورت قبل از خواندن کتاب فکر میکردم احتمالا یه شاهکار ادبی باید باشه، اما چیز جدیدی برام نداشت ولی خب در نوع خودش خوبه، ایده ی جالب و سرگرم کننده ای داره؛ جمع بندی و پایانش هم خوب و قابل قبوله.
faezeh8077
چه نقد خوبی کردی! واقعا لذت بردم عالی بود👌
Neda Zeyghami
شک داشتم بخونمش اسم یوستین گوردر اومد، خواهم خواندش
Shahruz Shirazian
نقدی واقع بینانه متشکرم 🌹
نَعنا🌿
برخلاف تعریف های خیلی زیادی که از این کتاب شده، من با کمی سختی تمومش کردم، به قدری جذاب نیست که انسان رو میخکوب کنه و البته انقدر سست نیست که پیش نره ولی خب خوشحالم که تا انتها خوندم چون پایان بندی خوبی داشت. موضوع کتاب جدیده و با مفاهیم فلسفی و روان شناسی، سعی میکنه نظر اکثریت رو جلب کنه که ظاهرا در این کار موفق بوده. . در کل یه کتاب انگیزشیه و اگه جزئی نگاه کنیم بخش هایی از کتاب دارای مطالبیه که کاملا با اصول انسانی، فطری و اخلاقی در تضاده و این موارد، کتاب رو زیر سوال میبره.
کاربر 4341813
میشه چند نمونه دقیق از جاهایی ک با اصول انسانی فطری و اخلاقی در تضاده رو مثال بزنید؟ خیلی مشتاقم بشنوم
R_SH
دقیقا همینطوره ، درسته خیلی درباره قواعد زندگی و اخلاقی و انسانی در تضاد هستش ، و حتی خیلی جاها این ها رو هدف گرفته و زیر سوال میبره در کنار اینکه گفته های خوبی داره ولی این نقص هاش کار رو خراب کرده شدیدا
نَعنا🌿
سلام آذین جان، از کتاب های آلن دوباتن رو برای شروع بهت پیشنهاد میدم🌼
Pascal
این کتاب درس های زیادی به ما میده.یکی اینه که چقدر میتونیم تو سرنوشت آدمای دیگه و خودمون نقش داشته باشیم.حتی با کارهای کوچیک که انجام میدیم.این داستان خانمیه که افسردگی داره و قصد خود کشی هم داره ولی بعد دیدش به زندگی عوض میشه و داستان رو طوری نوشته که آدم خسته نمیشه.خودم دوشبه تمومش کردم و از این که تموم شد حس ... هم ناراحتم از این که تموم شد هم خوش حال ادمیم که خیلی از زندگی فاصله گرفته ولی بعد از تموم کردن این کتاب حس میکنم دنیا ارزش این و داره که بهش توجه کنم.
Pascal
🙏
asra
واقعن چکیده ای کوتاه و مختصر و مفید بود که منم وادار کرد حتما کتاب رو بخونم .
farez
شاید زمانیکه این کتاب رو خوندم، حس کردم اونقدرها که ازش تعریف و تمجید کردن یک اثر فوق العاده نبود....میتونستم حدس بزنم قراره چی بشه، چون بارها بصورت فطری، از خودم پرسیدم نسخه ی دیگری از من در یک جهان متفاوت از حالا چه میکرد...و هربار خیلی منطقی به این نتیجه رسیدم که آنِ من، بهترین ورژن از خودمه که میتونم به پاش بایستم و ازش لذت ببرم...این کتاب از ابتدا مشخص بود چه نتیجه ای میخواد بگیره.پس من رو شگفت زده نکرد...منتها گامهای رسیدنش به اون مقصود معین، کاملا هنرمندانه چیده شده بود.درک بالای نویسنده از عواطف مختلف...از نقشهای گوناگون...این منو شگفت زده کرد."فقط قدرت نویسندگی نویسنده"، نه خود کتاب و نه موضوعش که تکراری بود و نه حتی شیوه ی روایت داستان که گَپ خیلی بزرگی توش بود... و اما اون گپ بزرگ(خطر اسپویل): اینکه نورا با احساسات و عواطف و منویات درونی خودش وارد هر زندگی میشد،نه با احساسات اون نورای درون اون زندگی...مشخص بود از اون زندگی حس رضایتی نخواهد داشت. کسی که چهل سال بدون ازدواج و فرزند یا هر چیز دیگری عمرشو سپری کرده، به یکباره قرار بگیره دراین زندگی پر واضحه که خوشش نخواهد آمد! هر نقشی، هر حسی یک تاریخچه در عقبه اش داره. نویسنده باید این مورد رو در نظر میگرفت که اگر با حس همون نورایِ اون زندگی بخصوص، اجازه ی تجربه ی همون کتاب زندگی بهش داده میشد، باز هم دلش میخواست اون زندگی رو ترک کنه یا نه...؟!باز هم دوست داشت برگرده به زندگی خاموش خودش...؟ در نهایت کتاب انگیزشی و نسبتا خوبی بود، از اونهایی که در آخرش با خوندن کلمات انتهایی حس میکنی تحت تاثیرقرار گرفتی! البته به فراخور اینکه چقدر قبلا درمورد موضوعش فکرکرده باشی میتونه این تاثیر زیاد، و یا مثل من کم باشه....
faezeh8077
بسیار عالی بود سپاسگذارم
farez
کاربر هوگو.... ممنون از وقتی که برای خوندن نظر من صرف کردین... اما داستان اینه که اگر نویسنده قصد اینو داشته که صرفا زندگی ها رو نشون بده به نورا.... میتونسته بصورت سوم شخص و ناظر اون رو ارائه بده. قوانینی که گفتین وجود دارن اما حتی در دنیای موازی علمی هم نمیشه ورژنی از خودت رو پیدا کنی که احساسات و هیستوری ای چون حالِ تو داره! پس گمانم این قانوی که ازش حرف میرنین حتی در قالب علم کوانتوم هم قطعیت پیدا نکنه. چون در آنی که به یک احتمال نگاه میکنین اون مورد از حالت معلق بودن بین "هم هست و هم نیست" به یک "هست" تبدیل میشه! پس اساسا داشتن یک شخصیت واحد و یک حقیقت واحد برای نورای داستان بقول شما.... فرضیه ای از اصل باطله. با کمال احترام البته......
ویکتور‌~هوگو~هستم
ممنون از نظر خوبتون حس میکنم اینطوری هم میشه بهش نگاه کرد: همون گپی که میگید اتفاقا برای من نکته قشنگی داشت اینکه حتی کامل ترین زندگی ها هم این نقص رو داشتن که برای خود نورا نبودن و نورا نبود که اون زندگی رو ساخته بود و اتفاقا این رو از اول حدس میزدم که نورا قراره با تجربه این زندگی ها اول حسرت هاش رو از بین ببره و دوم قدر زندگی خودش رو بشناسه و بتونه برگرده و خارج از فضای کتاب هم میشه گفت خیلی غیرمنطقی نبود چون نورا تونسته بود از یک دنیای دیگه وارد این زندگی ها بشه درسته این یک شبیه سازی برای نظریه جهان های موازی بود ولی نباید سایر قوانین رو هم نادیده گرفت نورای کتاب یک وجود و یک حقیقت داشت و نمیتونست واقعا جای نورای دیگه ای باشه فقط بهش فرصت داده شده بود که اون زندگی ها رو ببینه
دختر پاييزي
کتاب خیلی خوبی بود.من که از خوندنش لذت بردم به همه پیشنهادش میکنم از قضا اگه از زندگی ناامید و خسته هستید.
آتیلا
سلام. اگر کتاب اینقد خوب بود .چرا از پنج ستاره هیچ ستاره ای به ندادین؟🤔 از نظر امتیاز دهی شما اعلام فرموده اید که این کتاب بدترین کتاب ممکن است که لایق یک ستاره هم نیست🙄
کاربر 6012748
آفرین نظر من هم همین بود bravo👏👏👏
علی
سلام شما با ترجمه محمد صالح نورانی زاده خوندید؟ اگر خوندید توصیه می کنید به خوندنش با این ترجمه؟
اَمَل
ایده ی داستان خیلی جالب بود. این که جایی بین مرگ و زندگی بهمان این فرصت را بدهند که تمام حالات ممکن زندگی مان را تجربه کنید. و خوب ربطش داده به فیزیک کوانتوم و نظریه ی جهان های موازی. احساس می کردم دارم چند تا داستان "تاریخ جایگزین" در یک کتاب می خوانم و من هم به شدت این ژانر را دوست دارم:) ولی شبیه کتاب "مغازه ی خودکشی" مرتب با خودم می گفتم کاش این ایده را نویسنده ی توانا تری می نوشت. کسی که می توانست بهتر داستان پردازی کند و پیرنگ بچیند. یا کاش چند سال دیگر نویسنده برگردد و داستان را بهتر بازنویسی کند. داستان پردازی اش بیشتر به فیلم های کمی تا قسمتی زرد هالیوودی شبیه بود و واقعا یک جاهایی دیالوگ های شعاری شخصیت ها دل آدم را می زد. انگار نویسنده یادش می رفت که دارد داستان می نویسد نه یک مقاله یا متن یک سخنرانی تد! پایان داستان هم (که حواسم هست لویش ندهم) به نظر من یکی از دو پایان منطقی ای بود که این داستان می توانست داشته باشد. فقط کاش این همه به جملات شعاری آغشته نشده بود...
faezeh8077
نویسنده گاهی نمیتونست مطلب رو کامل انتقال بده، ولی موضوع قشتگی داشت
کاربر ۲۹۱۴۵۹۶ارغوان
با نظرتون کاملا موافقم اگر یک نویسنده توانا تری می نوشت داستان خیلی جذابتر می شد
ZinBook
👍
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
چه قدر این کتاب حس خوب داشت. مخصوصا اینکه همه ی ما بخش زیادی از روزمون رو درحال حسرت خوردن ایم و عمیقا فکر میکنیم اگر فلان کار رو کرده بودیم، الان جای بهتری بودیم اما این کتاب با یک بیان خیلی خیلی ساده به ما گفت حسرت خوردن ها چه جوری روی زندگی ما تاثیر میذاره و مانع از زندگی کردن میشه. نتیجه گیریش جزو بهترین نتیجه گیری هایی بود که تو زندگیم دیدم. ممنون از قرار دادن این کتاب در طاقچه و با تشکر از انتشارات کوله پشتی که به جرأت میتونم بگم هر کتابی ازشون خوندم، فوق العاده بوده.
گمنام
یک داستان قدیمی بود که مردی کوه کن وقتی خورشید بهش میتابد آرزو میکند خورشید بود بعد ابر جلوی خورشید رو میگیرد و آرزو میکند ابر بود بعد باد ابرها را جابجا میکند و مرد آرزو میکند باد باشد چون باد قوی تر است بعد باد به کوه برخورد میکند .و ارزو میکند کوه باشد و بعد میبند کوه کن دارد کوه را تراش میدهد آرزو میکند همان کوه کن باشد حالا این کتاب فانتزی همون داستان قدیمی ایرانی خودمون هست
کاربر 1473172
چه ربطی داشت🤣
آناهیتا
😐وا چه ربطی داشت
RaHa🕊️
خیلیییییی مفید بود
به دنبال آلاسکا
اگه زیاد حسرت فرصت هایی که از دادید رو میخورید و فکر میکردید اگه فلان اتفاق میافتاد الان زندگیم جور دیگه ای بود حتما این کتاب رو بخونید…باعث میشه از یه زاویه دیگه به زندگیتون نگاه کنید
fatemeh
این کتاب برای من که منتظر جواب کنکورم بودم خیلی عالی بود یه حس خوب بود برام یه وقت هایی هیجان. در کل توصیه میکنم به خوندنش مثل رمان های سطحی نبود پر از مفهوم بود:))) پی نوشت: جواب کنکورم اومد مامایی قبول شدم و برای یه بار دیگه بازم پشت موندم:/ بعد از سه سال خب بالاخره قبول شدم دارو:)
فاطمه
سلام نتیجه دلخواهتونو گرفتید انشالله ؟
مهدی زمانی
ای کاش پشت کنکور نمیموندی
NanaInTheGalaxy
امسال موفق باشی~
بلاتریکس لسترنج
هر تصمیم هزار احتمال متفاوت برای تغییر زندگی جلوی پای تو میزاره چیزی که حسرتش رو میخوری شاید هرگز مناسب تو نبوده شاید اتفاقی که افتاده دلیلش چیز دیگه ای بوده و تو هرگز نفهمیدی خوندنش رو پیشنهاد میدم
بلاتریکس لسترنج
شکر شما خوبی
•°فرنیا بانو°•
سلام خاله احوال تون ؟ :)
Ellahe
من نتونستم این کتاب رو تموم کنم! به زحمت ۱/۳ کتاب رو خوندم و پرونده شو برای حودم بستم!! برای من این کتاب بیشتر یک متن طولانی با پیام مستقیمِ: قدر زندگیت رو بدون و پشیمون نباش! چون معلوم نیست با انتخاب های دیگه ات راضی تر و خوشبخت تر می شدی، بود!! و بدون هیچ گره ای که حداقل چند صفحه خواننده رو با خودش همراه کنه. جواب هر سوالی به راحت ترین مدل داده میشد. نورا تو اولین زندگی جایگزین دن رو دید. با اولین خنده دن یادش اومد که خیلی هم از دن خوشش نمیومده و دن با خنده هاش اون رو مسخره می کرده و سریع از زندگی با دن پشیمون شد! تو زندگی بعدی، آدرس خونه شو نمی دونست و به سرعت ایمیلی رو خوند که توش آدرس خونه رو به یک نفر داده بود!!!!! این کتاب اصلا داستان نبود! یک پیام اخلاقی پیچیده لای کلمات بی شمار بود شبیه به پیام هایی که سخنران ها و موعظه گران برای شنونده هاشون دارند!!
رها
با نظرتون موافقم. منم نتونستم تمومش کنم. میتونست همین مفهوم رو در صفحات کمتری بیان کنه. نمیدونم چرا اغلب نویسنده ها علاقه به زیاده گویی دارند.
یاقوت
نه از وسط بعدش تازه جالب تر شد، پایانش قابل حدس زدن نبود.
محمد حسن
بهترین نظری که در مورد این کتاب خوندم همین نظر شما بود
lonelyhera
بعد از خواندن این کتاب فقط به یک چیز فکر کردم قدم بعدی چیه؟ اگه کاری رو انجام بدم نتیجه اش چه تغییری روی زندگیم میذاره؟ چه مسیری رو ایجاد میکنه و چه مسیری رو تخریب میکنه ؟ اگه این مسیر رو نمیرفتم الان کجا بودم؟ فکر میکنم این کتاب خیلی خوب میتونه این نگرش رو در ما انسان ها ایجاد کنه که هر چیز کوچکی مسیر زندگی ما رو تغییر میده پس باید توی انتخاب کردنشون حتما دقت کنیم . مسئله دیگه ای که کتاب اشاره کرد بهش بحث حسرت ها بود و چه حسرت های پوچ و بیهوده ای رو درون خودمون حبس کردیم بیاید کنار هم قلبمون رو بتکونیم و به زندگی حال برگردیم و نذاریم فرصت ها و لحظات الانمون وارد کتاب حسرت ها بشن .🌻
lonelyhera
دقیقا 🌻
Je_Suis_Amin
یادم هست توی کتاب ادبیات یه داستان بود از رابینترانا تاگور هندی. آخرش می گفت مهمترین لحظه زمان حاله، مهمترین شخص توی زندگیت کسیه که اون لحظه کنارته، و مهمترین کاری که توی زندگی ات میتونی بکنی، خوبی کردن به اون ادم در اون لحظه است🌹🌹🌹🌹
fahime
کتابی در باب حسرت‌ها... با توجه به انتخابش به عنوان بهترین فیکشن ۲۰۲۰ در گودریدز، مشتاق خوندنش بودم، اما انتظاراتم برآورده نشد؛ خوب بود، اما نه به اندازه‌ای که فکر می‌کردم. ایده تکراری بود، و از نظر داستان‌پردازی معمولی بود. ترجمه روان و خوب بود، اما ایپاب مشکل داشت، به کرات دوم شخص مفرد به صورت سوم شخص مفرد نوشته شده بود. مثلا گفته (با یک همزه‌ی کوچک روی ه) به جای گفتی.
Zainab
ببخشید اشتباهی گزارش زدم🤦🏻‍♀️ با نظرت موافقم
Josee
. ✨حسرت است که باعث می شود در خود چروکیده و پژمرده شویم. اگر این زندگی و این وضع رو دوست نداری، به کارایی که نکردی فکر نکن. به این فکر کن چکار کنم تا اوضاع همونی باشه که میخوام.✨ . . این کتاب رو من در بهترین زمان خریدم و خوندم. یجورایی انگار راست میگن کتاب‌ها به وقتش سراغت میان. این کتاب هم از اونا بود. . . بیشتر ماها همیشه تو زندگیمون حسرت میخوریم چرا اینطور رفتار کردیم... اصلا چرا اینطوری شد... کاش این کارو قبول میکردم و... . نورا تونست جای همه ما زندگی هایی رو تجربه کنه که هیچ حسرتی توش نباشه و حتی زندگی هایی رو زندگی کرد که خیلی خیلی بهتر هم بود. . درسته نمیتونیم هیچکدوم از این کار هارو انجام بدیم... نه تو داستان رفتن،نه زندگی دیگه رو تجربه کردن، نه دیدن آدمای عزیز گذشته زندگیمون و... ولی... ولی میتونی خودت کتاب حسرت هات رو بنویسی میتونی توش زندگی کنی. حتی میتونی تغییرش بدی بدون اینکه لازم به کسی باشه. اینو بدون قرار نیست حتما چیزیو تجربه کنیم تا برامون درس بشه. . . خیلی دوست دارم بیشتر بگم ولی داستانو همین الانشم انگار دارم لو میدم. خلاصه این کتابو به کتاب دوستان حتما پیشنهاد میکنم 🌼 . . پ.ن:از همین حسرت هامون لذت ببریم چون شاید در زندگی های دیگه خیلی چیزا با بودنشون تغییر می‌کرد که خیلی بدتر بود. ✨🌿
رادیو سکوت :)
متن نظرمو تغییر دادم* فکر کنم نظرات دیگران راجب اینکه کتاب در مورد چیه و چه نکات مثبت و منفی داره توضیح دادن روی صحبتم با اونایی هست که نمیدونند کتاب رو بخونن یا نه اگه توانایی اش رو داشتم به هر کسی که زندگی براش بی معنی شده این کتاب رو معرفی میکردم :)) و البته به هر کسی که تو زندگی اش هدف داره :)) شاید در تناقض با جمله بالاییم باشه اما به نظرم برای این افراد هم مفیده :))) و همینطور به هر کسی که فکر می‌کنه زندگی با یه سرعت سرسام آور داره سریع میگذره و انقدر‌ در تکاپو هستن که یادشون رفته یه جایی باید واستن و از منظره لذت ببرنهم توصیه میکنم بخونند :)))
•°فرنیا°•
کاربر : مریم بله متاسفانه کاربر ماتینا : من در نوشتن نظر ام سعی کردم از او دادن بخش هایی از داستان خودداری کنم اما شاید ممکنه بخشی از این نظر برای کسی که داره هم اکنون کتاب رو میخونه دارای اسپویل باشه :)
ماتینا(اسم اصلیم هست)
اسپویل چیه؟
Mariam Neissi
چه خوب که اولش اشاره کردید که شاید حاوی اسپویل باشه .چون بعضی نظرات رو که می‌خونی به اواسطش که می‌رسی تازه میفهمی طرف داستانو لو داده و پشیمون میشی از خوندن نظر
این مــنم
این کتاب رو به شدت توصیه میکنم!!! خیلی تونست امیدوارم کنه و بهم بگه هی! حسرت خوردن بسه! زندگیتو بکن
deltaaliani
من این کتاب رو به انگلیسی خوندم و خیلی دوست داشتم. فانتزی و متفاوته . در مورد کیفیت ترجمه اصلا نمی دونم.
reyhane
کتاب روان و قشنگ انگلیسی سراغ دارید؟
pissenlit
نسخه زبان انگلیسی کتاب رو از سایت نشر زبان مهر خریدم
deltaaliani
بله انگلیسیش روونه و کتاب صوتی هم داره که می تونین گوش بدین.
seyyede313
این کتاب رو حدودا 8 ماه پیش شروع کردم، هر بار بعد از خوندن چند صفحه به قدری خسته میشدم که کتاب رو رها میکردم و پارت بعدی مطالعه چند هفت بعد شروع میشد! بنظرم در حد تعاریفی که ازش میشه نیست اصلا. خیلی کسل کننده ست. تا الان 70 درصدش رو خوندم و بنظرم اگه حرفی برای گفتن داشته باشه توی 30 درصد انتهایی کتابه که هنوز نخوندم! در مجموع برای من دلچسب نبوده تا الان...
کاربر 5464596
بنظرم اتفاقا اصلا کسل کننده نّبود بطوری که توی ۲ روز کامل خوندمش و دوست دارم بازم از این سبک بخونم ....
"حیات"
نویسنده با سبک داستان پردازیش تا حدودی ایده خودش رو حیف کرد. داستان پردازی در حد جذابیت ایده نبود و کششی برای ادامه داستان ایجاد نمیکرد به طوری که از همون اول آخر کتاب قابل پیش بینی بود هر از چندگاهی هم میون اون داستان قابل پیش بینی جمله های تاثیرگذار که به بافت متن نمیخورد گفته میشد این همه محبوبیت برای همچین داستان ساده ای رو نفهمیدم!!
SARA
موضوع خاصی داشت در عین سادگی پر از مفهوم و درس زندگی بود.
f_niknam
والا نمیدونم چی بگم برای من راضی کننده نبود نمیدونم چطور بعضی از دوستان انقدر تعریف کردن این رمان رو تموم نکرده گذاشتمش کنار
کاربر 6913861
خیلی با نظر شما موافقم داستان به صورت کسالت بار ادامه داره و در همه زندگی هایی که تجربه میکنه میخواد بدونه کیه و تا میفهمه کیه زندگیه تموم میشه و برمیگرده به کتابخونه اونقدری که از این کتاب تعریف میشد معلوم شد مالی نیست در کل ارزش یکبار خوندن رو بیشتر نداره
◉『𝑯𝒊𝒗𝒂』◉
نماد فرصت...نماد زندگی...نماد حیات...نماد اهمیت...نماد ایستادن..نماد برگشتن‌ و نماد امید بود...
Dina
دقیقا...
𝓇𝒶𝒽𝒶🕊
آره...(: 💙⛓️
یه نفری D=
جذابیت بالایی توی طرح داستان داره و ایده اولیه داستان به تنهایی ترغیب کنندست واسه خوندنش ... هر چه قدر جلوتر برین داستان گرم تر میشه و بیشتر شما رو به خوندن تشویق میکنه... اما ذکر یه سری نکات که از نظر اخلاقی و فرهنگی با جامعه ما تفاوت داره برای من ناخوشایند بود... ولی از نظر محتوا و مفهوم عمقی واقعا تاثیر گذار و جذاب بود و نویسنده توی انتقال این مفهوم تا حد زیادی موفق بوده... در کل اگه عمقی نگاه کنیم کتاب مفید و سرگرم کننده ای هست و خوشحالم که خوندمش😊👍
Sharareh Haghgooei
داستان در مورد دختری افسرده است که پس از خودکشی مجال آزمودن هر نوع زندگی احتمالی را به دست میاورد و در پس هر تجربه جزییاتی، نگرش او را به زندگی تغییر میدهد.و آخرین تجربه کاملا فکرش را عوض می کند!!!شاید ایده تا حدی ابتکاری بود ولی داستان در کل جذابیت زیادی نداشت و اصلا در تجربه های زندگی مختلف عمیق نشده بود.
م.حکیمی
مدت زیادی از آخرین بار که تونستم یه کتابو به آخر برسونم می‌گذره تو این مدت کتابای زیادی رو نصفه رها کردم. با کتاب خانه نیمه شب اتفاقی توسط یه دوست آشنا شدم و همش تو این فکر بودم که کاش زودتر می‌خوندمش و چقدر بهش نیاز داشتم. منی که مدام احساس ناکافی بودن دارم مدام درگیر این حسم که توی انجام هیچ کدوم از نقشایی که قرار بوده انجام بدم موفق عمل نکردم. و مدام حسرت تصمیم های اشتباه گذشتمو میخورم... این کتاب بهم یاد داد که هر "محبوبه" ای که میتونستم باشم و الان حسرتشو می‌خورم هنوزم توی وجودم هست و من هنوز زنده ام پس کلی راه واسه زندگی کردن دارم و قرار نیست با حسرت خوردن دست از زنده بودن بکشم🌱💚
⌠رِیحـــونَکــ🌒🌱⌡
از لحاظ نو بودن ایده و فضای ذهن نویسنده این کتاب حرف ها برای گفتن داره! بیان کردن یک موضوع مهم و حائز اهمیت در قالب یک داستان تخیلی حقیقت محور نقطه قوت این داستان بود! بی شک این کتاب جزو اون کتاب هاییِ که دیدت رو نسبت به محیط اطرافت تغییر میده! کتابی که من خوندم از این نشر و مترجم نبود و متاسفانه ترجمه‌ی بشدت ضعیف و پر از ایرادی داشت. با احترام پیشنهاد میکنم ترجمه "معصومه ضمیریان" رو نخونید چون به دلیل ترجمه‌ی چاپ اول کتاب پر از نقص بود! در کل این کتاب حسابیییی پیشنهاد میشه😁💙
strawbloodry
ممنون بابت راهنماییتون برای ترجمه 🙏🏻
ali.ameri.e
یک کتاب با یک داستان خیلی معمولی و ساده ولی درباره حسرت هایی عمومی که می‌توان در تمام اطرافیانمان دید. کتاب آنقدری که در موردش صحبت میشد جذاب نبود و چیز خاصی نداشت به جز سادگی در گفتار و انتقال موضوع که به نظر من خود این موضوع یک امر بسیار مهم است ولی چیزی که از این کتاب انتظار داشتم خیلی بیشتر از این بود و با خواندش خیلی توی ذوقم خورد ولی توانستم یک دیدگاه جدید در کتابخوانی بدست بیارم.
Allabout_shin
عالی بود شاید یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم ، و هیچ چیز نمیتونه بجز جمله زیبا بود نظرم رو ابراز کنه محتوای کتاب رو توی خلاصه به قدری که داستان لو نرفته باشه توضیح داده ولی حسی که آخر کتاب داشتم فقط این بود که چقدر خوشحالم این کتاب رو خوندم
Z.B
واقعا یکی از بهترینایی بود که تا حالا خوندم پر از حرف بود چیزاییو یاداوری میکرد که من حداقل بهشون توجه نمیکردم اگر شمام مثل من مفهوم زندگی رو گم کردید و توی حسرت هاتون غرق شدید و چیزای کوچیکش به چشمتون نمیاد و دیدتون به اینده محدود و نگرانه این کتابو از دست ندید امیدوارم لذت ببرید
dr.niki
سطح؛ خیلی خوب . پیشنهاد به همه کسانی که دوست دارند بهتر باشند. . گاهی وقتی توی یه مسیر قرار می گیری، انگار زمین و زمان و چرخ و فلک دست به دست هم میدن تا کاملتر اون مسیر و مطلب رو درک کنی. اگر به مطالعه پیرامون جهان پس از مرگ و جهان های موازی علاقه دارین، این کتاب که از نظر من، نه رمان، بلکه فلسفه ای زیست شده هست رو مطالعه کنید. این کتاب جزو کتابهایی که باید پیرامونش فکر کرد. گاهی خسته کننده میشه، میشد کوتاهتر باشه، اما حتی با همون اضافات هم بسیار توصیه می شود. . "لازم نیست زندگی رو درک کنی، فقط کافیه لحظات رو زندگی کنی".
pejmannavi
داستان جالبی بود. تشبیه برزخ - یا حداقل چیزی شبیه برزخ - به کتابخانه خلاقانه بود. خصوصا این خلاقیت کاملا در جهت اهداف داستان قرار میگرفت. کتاب روی من تاثیر زیادی داشت. همه ما درگیر حسرتهامون هستیم. اینکه اگه میتونستیم و به گذشته برمیگشتیم راه زندگی رو جور دیگه ای طی میکردیم. کتاب بخوبی به ما یادآوری میکنه که انجام نسخه دیگه ای از زندگی به خوبی تخیل ما درنمیاد. اینکه خوب نوشتن کتابی که داریم مینویسیم مهمتر از بازنویسی کتابهای گذشته ست. اینکه حسرتی خلق نکنیم بهتر از نشستن و به حسرتهای گذشته فکر کردنه و ... در کنار اینها تصویرسازی کتاب به فیلمنامه شباهت زیادی داشت. انگار نویسنده از الان خودش رو برای یک فیلم فانتزی هالیوودی آماده کرده بود. البته اگه تا حالا فیلمش رو نساخته باشن.
realarezu
عقیده دارم برای هر فردی، اون بازه ی زمانی خاص از زندگیش که کتابی رو میخونه خیلیییی تاثیر داره روی برداشت از کتاب و نظر کلی در باره ی موضوع .. (به شخصه در زمان مناسبی این کتاب رو مطالعه کردم انگار که برای همون وضعیت من بود)من خیلی طرفدار کتاب های فلسفی نیستم ولی نویسنده در این کتاب ،یک موضوع فلسفی رو خیلی شیک به شکل داستان دراورده .. در مورد اتفاقات و زندگی هااایی که در پس تصمیم های مختلف میتونست در انتظار ما باشه خووب یابد... و در نهایت اینکه فقط فرداو فرداها هستند که صفحه های سفید زندگی ماهستند.. اینکه چه نقشی به خود بگیرند دست خودماهست ... و در نهایت خوشبختی اون حس درونی ما هست شاید به نطر موقعیت ها،شغل ها،حضور ادم ها،نبود ادم ها،جغرافیا ها و....از دور برای ما تجلی خوشبختی باشند اما اگر همون موقعیت هارو زندگی میکردیم اصلا حس خوبی نداشتیم (به نقلی خیلی چیز ها از دور قشنگ هستند) از طرفی ما زمان کافی برای زندگی کردن احتمالات مختلف رو نداریم ... پس مهم تریم کار بهترین تصمیم برای زندگی در الان هست ...و جذاب ترین زندگی همون زندگی ای هست که قصه اش نوشته نشده 😌🏳
شیلا در جستجوی خوشبختی
میشه به زندگی از بُعد دیگه ای نگاه کرد بعضی از تصمیمات که فکر میکنیم اشتباه بودن شاید به نفعمون بوده 🤔، هرگز اهمیت کارهای کوچک رو دست کم نگیر قعطا ماهم توی این زندگی با کارهایی که کوچیک میشماریم شون و ناچیز میدونیم شون تاثیرات زیادی روی زندگی بقیه داشتیم و داریم ، یه کتاب امیدبخش که پیشمونم که چرا زودتر نخونده بودمش من این کتاب جذاب رو توی یه روز خوندم 66.
ساکورا
کتاب ایده ی جالبی داره و بسیار پرکشش هست. اما سطحش نوجوانانه است هدیه مناسبیه واسه کسایی که خیلی کتابخون نیستن می‌تونه علاقمندشون کنه
کاربر 6795198
سلام ، یعنی کتابش برا سطح فکری بالای ۳۰ مناسب نبود؟ جوان پسند نبود؟ ممنونم از پاسخگوییتون ؟؟؟؟؟
Amity
-۱۰ دقیقه پس از اتمام کتاب- اول به دید یه کتاب کلیشه‌ای به سراغش رفتم تا بخونمش. ولی هرچه جلوتر برید و بیشتر بخونید، جاذبه‌ی کتاب مانع کنارگذاشتنش می‌شه. جذابیت و داستان‌پردازی خفن و قشنگی داره؛ به طوری که در صفحات آخر کتاب، برای یه کلمه بیشتر یا تموم نشدن کتاب تقلا می‌کردم و وقتی یه صفحه می رفتم جلو می‌رفتم و با یه فصل جدید روبرو می‌شدم، نفسم توی سینه حبس می‌شد و به خوندن ادامه می‌دادم. راستی، حواستون به انتخاب‌هاتون و یا شاید لغزنده‌های اطرافتون باشه!
ملیکا بشیری خوشرفتار
ایده داستان واقعا جالب بود و از اینکه مفاهیم پیچیده را در قالب یک داستان و تمثیل توضیح میداد خیلی هوشمندانه و ناب بود.اواسط داستان کمی حوصله ام سر رفت ولی به هر حال چون کتاب منتخبی بود ادامه دادم و بسیار خوشحالم که این کتاب را خواندم چون واقعا مفید واقع شد و به نظرم کتابی هست که هرکسی باید ان را بخواند تا در زندان ذهن و حسرتهایش اسیر و درمانده نشود و ایده بسیار جالبی بهم داد تا با حسرتهام مواجه بشم و نذارم اذیتم کنند. قطعا توصیه میکنم به همه کتابخوانها❤👌💯
صبا بانو:)
این کتاب درباره‌ی دختری به نام نورا سید است که علی‌رغم استعداد و توانایی‌های چشمگیر در چند زمینه مانند شنا، موسیقی و فلسفه، تن به یک زندگی معمولی داده و از این بابت همیشه غمگین و در حسرت است. ما زمانی با نورا بیشتر آشنا می‌شویم که نتوانسته با حسرت‌هایش کنار بیاید و مدام خودش را بابت انتخاب‌های اشتباهش شماتت می‌کند. برای همین دست به خودکشی می‌زند و اینجاست که ماجرا آغاز می‌شود. مهم‌ترین چیزی که بعد از خواندن این کتاب می‌توانیم به دست آوریم، توانایی مشاهده‌ی زندگی خودمان با نگاهی جدید است، می‌توانیم بفهمیم چقدر حسرت خوردن درست یا غلط است و مهم‌تر از همه بفهمیم اگر چیزی در نظرمان ایده‌آل است، ممکن است واقعا بی‌نقص نباشد. در نهایت این خود ما و افکار ماست که مرز زندگی خوب و بد را ترسیم می‌کند و مادامی که در ذهنمان به این باور نرسیده‌ایم، آش همان است و کاسه همان کاسه. نقدم به کتاب این است که می‌توانست کمی انتهای داستان را باز بگذارد و به مخاطب اجازه فکر کردن و نتیجه‌گیری بدهد، نه این که گل‌درشت و در چند صفحه نتیجه‌گیری کند و عقیده‌اش را به مخاطب تحمیل کند. از طرفی چون هنوز به ایده‌ی جهان‌های موازی اعتقادی ندارم، روند پیش‌برد داستان را هم قبول ندارم. اما در مجموع، با توجه به حجم متوسط کتاب، پیشنهاد می‌کنم در یک آخر هفته بخوانید.
Nao~
خیلی قشنگ بود 💛👌 نکته ای که داشت این بود که اگه میخوای از زندگی لذت ببری باید اونو زیبا ببینی^^
مثل ماه آسمان
با توجه به تعریف هایی که شنیده بودم انتظار بیشتری ازش داشتم اما خب نمیتونم بگم با یک کتاب خوب طرف نیستیم .داستان خوبی داره اما یه جاهایی کشش قصه از بین میره و میشه چند خطی رو رد کرد.از اون دست کتاب هایی بود برام که اخرش معلوم بود فقط میخواستم تموم بشه ببینم چه طور پیش میره در کل نه خیلی شاهکار و نه معمولی یه چیزی ما بین اینها
eradatiano
بنظرم ... کتاب خوبی بود، چیزی بیشتر از یه داستان! . *ترجمه می‌تونست بهتر باشه! *داستان بعضی وقتا الکی کش دار میشد!(البته این نسبیه) *بعد از تموم شدنش حسی شبیه کتاب "سه شنبه‌ها با موری" بهم دست داد /ولی خیلی بهتر/! چیزایی ازش یاد گرفتم و فکر کنم ارزش خوندن داره!(اوایل شروع کردن همچین فکری نمی‌کردم، باید یکم به کتاب فرصت داد!) فعلا ... یا علی!
eradatiano
ممنون ... بنظرت اینطوری نبود؟ واسه من تقریبا ۷۰ صفحه اول اینطور بود!
هدیهٔ دریا
باید یکم به کتاب فرصت داد... جمله جالبی بود:)
• Strawberry🍓
واقعااا داستانش خیلی خوب بود، اگه کسی هستید که واقعا از زندگیتون راضی نیستید حتما واجبه این کتابو بخونین(صرفا برای این افراد نیست) بنظرم لیاقت اینکه بین کتابای پرفروش باشه رو داره، از دستش ندید
شاید یه ستاره ی سیاه :))
اگه بخوام به طور کلی بگم، خیلی زیاد با نورا احساس همدردی می کردم، روند داستان خیلی به دلم نشست و درس هایی که نورا یکی پس از دیگری می گرفت رو با عمق وجودم سعی می کردم درک کنم. همه ما حسرت هایی داریم که شاید با خوندن این کتاب حداقل اینو یاد بگیریم که نباید زیاد خودمون رو اذیت کنیم. اینو نمیگم که دیگه با خوندن این کتاب تمام حسرت هام رو کنار گذاشتم، نه... ولی حداقل یاد گرفتم که دیگه بیش از حد بهشون فکر نکنم و آیندم رو بخاطرشون کنار نذارم. ما هر کدوم با تصمیماتمون زندگی خودمون رو می سازیم... امیدوارم همه موفق باشیم. همین
مجروحِ‌علی
حسرت...شاید بشه لقب استخوان سوز ترین رنج رو به این احساس داد... حسرت کارایی که می تونستی بکنی و نکردی... حسرت کارایی که کردی و نباید می کردی... حسرت آدمی که بودی... حسرت آدمی که نبودی... حسرتی توام با سرزنش... توام با خودخوری... توام با احساس هیچی و پوچی... . حسرتی که از یه جایی به بعد شالوده ی تمام زندگیت میشه... حسرتی که نمی کشتت ولی زندگی رو ازت میگیره... حسرتی که نمی کشتت ولی به یه جایی می رسونتت که خودت خودت و بکشی... کتاب خوبیه👌...به کسایی که توی زندگیشون پر از حسرتن... توی ذهنشون پر از سرزنشن...توی چشماشون و نگاهشون به آدمها پُرِ مقایسه ن توصیه می کنم ...✅
💮rosy💮
خیلی از ما آدم ها برهه هایی از زندگی رو تجربه کردیم که سر آغازش "ای کاش..." بوده. گویا این ذات تغییر ناپذیر انسانه که دست به هرانتخابی بزنه در نهایت به گزینه انتخاب نشده امتیاز بیشتری میده. به هرحال،خوب یا بد ما هیچ وقت متوجه نمیشیم اگر انتخاب دیگه ای کرده بودیم نتیجه زندگی برامون بهتر می شد یا بدتر، اما خب داخل ذهنمون به خیال پردازی مشغول میشیم و راه های نرفته رو زندگی می کنیم... زمانی که این کتاب رو شروع کردم"ای کاش"های زیادی داشتم و بیشتر انرژیمو صرف زندگی هایی که فقط توی ذهنم بود میکردم اما آشنایی با نورا سید کتاب و قدم زدن در کتابخونه تصمیم هاش، این نوع زندگی رو برام بسیاار لذت بخش و پرمعنا کرد و به جای غصه برای انتخاب های نکرده، انتخاب شده ها رو دوس داشتم و دارم و این لذت رو مدیون مت هیگ،نویسنده کتاب،هستم...ممنون آقای هیگ:)
پاییز
خب اولش حس کردم کسل کننده س اما کم کم درگیرداستان شدم چون این اتفاق توزندگی همه مون پیش میاد ودلم میخواست بدونم خب بایدچه کرد؟ میشه گفت بااین کتاب دردل یک ماجراوهمراهی باشخصیت قرارهست چگونه زندگی کردن وچگونگی نگاه به زندگی رو یادبگیریم ...🌸
mary
(آنچه نگاهش میکنی اهمیتی ندارد؛ آن چیزی مهم است که می بینی) در زندگی ما تصمیمات بزرگ و کوچکی می گیریم که روی جنبه های مختلف زندگی مون اثر میزاره و گاهی با خود فکر می‌کنیم اگر این کار را نمیکردم چه می شد یا اگر فلان موفقیت را به دست می آوردم چه اتفاقی می افتاد و ...خیلی حسرت های دیگه که گاهی گریبانگیر ما می شود. 📘نورا سید ۳۵ ساله در این داستان احساس می‌کند در همۀ کارها ناتمام است و زندگی‌اش چیزی نیست جز حسرت بر راههای نرفته و کارهای نیمه‌کاره درنیمه شبی راهی یک کتابخانه می شود که میتواند حسرت هایی که داشته زندگی کند .با به یاد آوردن هریک از رویاهایش راهی آن زندگی می شود. گاهی درمسابقات المپیک مدال می آورد و گاهی ستاره موسیقی و جایی فقیر وگمنام .. اما آیا این زندگی ها بهتر از زندگی هایی است که داشته است ؟؟؟ ✍این کتاب رو دوست داشتم چون تا حدودی به زندگی های موازی پرداخته بود ( تجربه خوانش جدیدی بود) و زندگی رو مثل یک کتاب نانوشته درنظر گرفته بود و نقش حسرت رو در زندگی بیان می کنه که درس گرفتن از گذشته یک چیز است اما کشیدن بار حسرت ها در زندگی چیز دیگری است که برشانه های ما سنگینی می کند. .. و هرگز اهمیت چیزهای کوچک را دست کم نگیرید .
Agness
محتوای این کتاب مثل کتابهای موفقیت دوپینگی نیست؛ کتابهایی که اثر سریعی دارند و شدیدا به مخاطب انگیزه میدن اما به همان سرعت اثرشون از بین میره چون اغلب خواننده در یکسری تعاریف و مفاهیم اولیه مشکل داره این کتاب بیشتر درصدد آموختن یکی از اصلی ترین مهارت های زندگی ست: مسائل مربوط به حسرت خوردن در زندگی اصلی ترین چیزی که کتاب سعی داشت بگه این بود: ما همیشه حسرت کارهایی که میتونستیم انجام بدیم و ندادیم، افرادی که میتونستیم بشیم و نشدیم رو میخوریم اما اغلب اوقات چیزی هدفمونه، درواقع چیزی نیست که مارو خوشحال میکنه و به شادی میرسونه؛چیزیه که ما با تصور رویایی خودمون، رنج ها و مشکلاتش رو فاکتور میگیریم و فکر میکنیم که اون هدف باعث شادی ما میشه. مااز هدفمون در ذهن یک زندگی بی نقص و رویایی ساخته ایم در حالی که هر موقعیتی سختی ها و رنج های خودش رو داره. و اینکه وقتی به چیزی که میخوایم میرسیم، وضعیت مطلوب دیگری وجود داره که ما حسرت اون رو میخوریم. و نهایتا ما بازهم همون حس بد رو داریم در نتیجه مشکل از موقعیت ها نیست. مشکل اصلی دیدگاه ماست. من با اینکه معمولا نمیتونم کتابی رو چند بار بخونم، اما درباره این کتاب حتما این کارو خواهم کرد چرا که نکاتی که بهش اشاره میشه، باعث ارامش میشه

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان