بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
نویسنده:مت هیگ
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:نگین موزرمنیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۱۳۰ رأی
۴٫۴
(۵۱۳۰)
هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی
رادیو سکوت :)
«اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست میخوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و بهنظر برسی و فکر کنی، که حقیقیترین نسخهٔ خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخرهش میکنه یا بهش دهنکجی میکنه، محل نذاری. شایعات بیشترشون درواقع حسادتن و فقط ظاهرشون رو تغییر دادهن. سرت رو بنداز پایین. استقامتت رو حفظ کن. به شنا کردن ادامه بده...»
dr.niki
«تنها راهِ یاد گرفتن، زندگی کردنه.»
رادیو سکوت :)
هوگو با حالتی خردمندانه گفت: «اما اگه همیشه دنبال معنای زندگی بگردی، هرگز زندگی نمیکنی.»
Gisoo
«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
Mehrnaz
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
ladan ch
چیزی که باید درکش کنی اینه: بازی ادامه داره تا وقتی که واقعاً تموم بشه. حتی اگه یه مهرهٔ سرباز روی صفحه باشه، هنوز بازی تموم نشده.
لیلی
هرچقدر مردم بیشتر در شبکههای اجتماعی با هم در ارتباط باشند، جامعه تنهاتر میشود.
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
سارتر زمانی نوشت: «زندگی در ورای نومیدی آغاز میشود.»
Lily
نورا دوست داشت در جهانی خالی از هرگونه شرارت و ظلم زندگی کند، اما متأسفانه تمام دنیاهایی که میتوانست انتخاب کند پر از انسان بودند.
hossein0483
اگر مدت زیادی یکجا بمانی، یادت میرود دنیا تا چه اندازه وسیع است.
Mahsa Bi
«اما اگه همیشه دنبال معنای زندگی بگردی، هرگز زندگی نمیکنی.»
brice girl
آدمها هم مثل شهرند. نمیشود بهخاطر چند بخش کمتر جذابشان، بهکل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهٔ شهر و کوچههای فرعی تاریک و خطرناک، اما بخشهای خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند.
کرم کتاب
این روزها همه از همدیگه متنفرن. چون دورتادورشون پر شده از دوستهایی که دوست نیستن.
یك رهگذر
میتونی دربارهٔ انتخابهات تصمیم بگیری، اما دربارهٔ نتایجشون نه
Amir
«دو جاده در جنگلی به هم رسیدند و من.../ من به آنیکی قدم گذاشتم که مسافر کمتری داشت/ و همین سبب تغییر شد...»
Mohammad
فارغالتحصیل رشتهٔ فلسفه هم سخت بود.
رادیو سکوت :)
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
کاربر ۵۸۱۹۳۳۶
وارد اینستاگرام شد و دید که همه زندگیشان را ساختهاند، جز او.
هانی
«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
❤ محمد حسین ❤
این کتابها دریچهای هستن به تمام زندگیهایی که تو میتونستی تجربه کنی
شوق پرواز
یکی از قوانین زندگی همین بود. هرگز نباید به کسی که مشتاقانه با کارگران خدماتی کمدرآمد بدرفتاری میکند اعتماد کنی
بلاتریکس لسترنج
که از فردا بترسیم
یا غصهٔ دیروز رو بخوریم
فقط
خودمون بودیم
و زمان فقط
به حالا خلاصه میشد
زندگی میکردیم
حرکتی نمیکردیم
مثل بازوهای توی آستین
چون وقت داشتیم
وقت نفس کشیدن
دوران بد اینجاست
دوران بد رسیده
اما زندگی چطور میتونه تموم بشه
وقتی هنوز شروع نشده
◉『𝑯𝒊𝒗𝒂』◉
آسمان تاریک و تاریکتر میشود
سیاهی و کبودی در رقابتند
اما ستارهها هنوز
برای تو میدرخشند
Toktam Vakilian
نورا برای شاد بودن به تاکستان یا غروب آفتاب کالیفرنیا نیاز نداشت. حتی خانهای بزرگ و خانوادهای فوقالعاده هم لازم نداشت. فقط نیاز داشت که بداند پتانسیل رسیدن به خیلی چیزها را دارد
حنای
میتونی همهچیز داشته باشی و هیچچیز رو حس نکنی.
Gisoo
آنچه که نگاهش میکنی اهمیتی ندارد، آنچه که میبینی مهم است»
pouya
گفت: «بین مرگ و زندگی یه کتابخونهست. توی اون کتابخونه هم قفسههای کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگهای کرده بودی، چی میشد... اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو ازبین ببری، کاری متفاوت از اونچه کردهٔ، انجام میدادی؟»
بلاتریکس لسترنج
«آنچه که نگاهش میکنی اهمیتی ندارد، آنچه که میبینی مهم است».
افسانه
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
Dina
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان