دانلود و خرید کتاب کتابخانه نیمه شب مت هیگ ترجمه مهسا قنبری
تصویر جلد کتاب کتابخانه نیمه شب

کتاب کتابخانه نیمه شب

نویسنده:مت هیگ
انتشارات:نشر ترنگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتابخانه نیمه شب

کتاب الکترونیکی «کتابخانه نیمه شب» نوشتهٔ مت هیگ با ترجمهٔ مهسا قنبری در نشر ترنگ چاپ شده است. در این کتاب همراه با شخصیت داستان با این پرسش مواجه می‌شویم که اگر فرصت تجربهٔ زندگی دیگری را داشتیم، کدام زندگی را انتخاب می‌کردیم.

درباره کتاب کتابخانه نیمه شب

اگر شانس این را داشته باشید که به کتابخانه نیمه شب بروید و خودتان تمام زندگی‌های دیگرتان را ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ امکان دارد هر کدام از این زندگی‌ها بهتر از زندگی حال حاضر شما باشند؟

همه چیز با کنجکاوی نورا برای دانستن مسیر سرنوشتش شروع شد. او می‌خواهد بداند قصه زندگی او چطور می‌شد اگر در جایی از زندگی انتخاب دیگری می‌کرد. او زندگی‌ای پر از بدبختی و پشیمانی داشته اما در این کتابخانه فرصتی برایش فراهم می‌شود تا مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد. او می‌تواند روابط شکست‌خورده و مسیر شغلی‌اش را تغییر دهد و رویاهای کودکی‌اش را دنبال کند. او باید در این سفر به دل کتابخانه نیمه‌شب به دورن خودش نظر کند و آن چه را واقعا به زندگی‌اش معنا و ارزش می‌دهد، پیدا کند. کتابخانه‌ای با انبوهی از کتاب که هرکدام قصه یک زندگی را می‌گویند. نویسنده با داستانش یاد می‌دهد که نباید تاثیر دیگران بر زندگی‌مان را نادیده بگیریم؛ حتی اگر خیلی کوچک و ناچیز باشد. باید همواره به لحظه لحظه زندگی‌مان فکر کنیم و آن را تحلیل کنیم و همه احساسات خود را در نظر بگیریم تا مانع خوشبختی خود نشویم.

کتاب کتابخانه نیمه شب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به تجربهٔ فضاهای جدید و رؤیاگونه در دل داستان‌ها، از خواندن کتابخانه نیمه شب نیز لذت خواهند برد.

درباره مت هیگ

مت هیگ در سال ۱۹۷۵ در شفیلد انگلستان به دنیا آمد. او رمان‌نویس و روزنامه‌نگار است. مت تحصیلاتش را در دانشگاه هال در رشته زبان انگلیسی و تاریخ به پایان برد و تا به حال آثار داستانی و غیر داستانی زیادی برای کودکان و بزرگسالان نوشته است. مت در بیست و چهار سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا شد اما توانست آن را پشت سر بگذارد و به زندگی باز گردد.

بخشی از کتاب کتابخانه نیمه‌ شب

نورا نه ساعت قبل از اینکه تصمیم به مردن بگیرد، بی‌هدف در اطراف بدفورد پرسه می‌زد. این شهر یک تسمهٔ متحرک از ناامیدی بود. مرکز ورزشی ساخته شده از سیمان ریگ‌داری که پدر مرده‌اش یک‌بار شنای او را در طول استخر آن مجموعه تماشا کرد، رستوران مکزیکی‌ای که دن را به صرف فاهیتا آنجا برده بود، بیمارستانی که مادرش آنجا تحت درمان قرار گرفته بود.

دن دیروز به او پیام داده بود.

«نورا، دلم برای صدایت تنگ شده. می‌شه صحبت کنیم؟ د. با عشق.»

نورا به او گفته بود که به طرز احمقانه‌ای پرمشغله است (چه خنده‌دار). بااین‌حال ارسال پیام دیگری غیرممکن بود، نه به این دلیل که هنوز احساسی به او نداشت، بلکه به علت علاقه‌اش نسبت به او بود. و نمی‌توانست ریسک کند و دوباره به او آسیب برساند. نورا زندگی او را ویران کرده بود. مدت کوتاهی بعد از عروسی احتمالی که نورا دو روز قبل از آن منصرف شد، با متن‌هایی که در حالت مستی ارسال می‌کرد، به نورا گفته بود، زندگی‌ام آشفته شده.

جهان به سمت هرج‌ومرج و آشفتگی گرایش داشت. این پایه و اساس علم ترمودینامیک بود. شاید این اساس موجودیت در هستی نیز باشد. تو شغلت را از دست می‌دهی و بعد گندهای بیشتری اتفاق می‌افتد.

باد از میان درختان نجوا می‌کرد.

باران شروع به باریدن کرد.

او به سمت پناهگاه یک روزنامه‌فروشی رفت - و درست، سر بزنگاه اتفاق افتاد - حسی از ته دل به او می‌گفت که همه‌چیز در شرف بدتر شدن است.

معرفی نویسنده
عکس مت هیگ
مت هیگ

مت هیگ نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است که در ایران با کتاب‌ مشهور کتابخانه‌ نیمه شب شناخته می‌شود. او که خودش با بیماری افسردگی دست و پنجه نرم کرده است و شناختی از آن دارد، دست به تابوشکنی زده است؛ در کتاب‌ها و آثارش به سراغ این موضوع رفته است و باب صحبت و گفتگو پیرامون افسردگی را باز کرده است.

mokingjay
۱۴۰۲/۰۹/۲۹

وقتی داشتم ترجمه های مختلف این کتاب رو بررسی میکردم متوجه شدم که واقعا ترجمه خوب با قیمت کتاب اصلا مرتبط نیست . همین کتاب با ترجمه های متفاوت منتشر شده با قیمت های مختلف و از بین همه اونها

- بیشتر
ali eftekhari
۱۴۰۱/۰۲/۳۱

عالی 🙏

این کاملاً یک مکاشفه است، که بفهمید جایی که می‌خواستید به آنجا فرار کنید دقیقاً همان مکانی است که از آن فرار کردید. این‌که زندان یک مکان نبود، یک نگرش بود.
dropintheocean
«تو به سمت مرگ نمی‌روی. مرگ به سوی تو می‌آید.»
dropintheocean
«مهم این نیست که به چه چیز نگاه می‌کنی، مهم این است که چه چیزی می‌بینی.»
dropintheocean
فهمید که تبدیل به چه چیزی شده بود. یک سیاهچاله. یک ستارهٔ در حال مرگ، که در خودش فرو می‌ریزد.
dropintheocean
ما مجبور نیستیم هر کاری را انجام دهیم تا هر چیزی باشیم، زیرا ما باز هم بی‌کران هستیم. مادامی‌که زنده هستیم، همیشه آینده‌ای با احتمالات چندگانه پیش روی ماست.
dropintheocean
زندگی ترسناک است و زندگی به یک دلیل وحشت‌آور است، و آن دلیل این است که اهمیتی ندارد که کدام شاخهٔ یک زندگی را می‌خواهید تجربه کنید، ما همیشه همان درخت پوسیده هستیم
dropintheocean
چیزی که او از شنا کردن دوست داشت، ناپدید شدن بود. در آب، تمرکز او چنان خالص بود که او به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. نگرانی‌های مدرسه و خانه از بین می‌رفت. هنر شنا – او تصور می‌کرد مثل هر هنری - در مورد خلوص بود. هرچه بیشتر بر فعالیت خود تمرکز کنید، کمتر به چیز دیگری فکر می‌کنید. به نوعی، از خویشتن دست می‌کشید و به چیزی تبدیل می‌شوید که داشتید انجام می‌دادید.
dropintheocean
استقامت، برای متمرکز ماندن در یک زندگی که پر از حواس‌پرتی است ضروری است.
dropintheocean
می‌خواستم جایی باشم که او هرگز نبود. جایی که این روح را احساس نکنم. اما حقیقت این است که این تنها کمی اثر دارد، می‌دانی؟ مکان‌ها، مکان‌ها هستند. خاطرات، خاطرات هستند. و زندگی... زندگی لعنتی است.
dropintheocean
«اگر کسی با اطمینان در مسیر رؤیاهای خود پیشرفت و تلاش کند، زندگی‌ای که تصور می‌کند به واقعیت تبدیل می‌شود و در روزهای عادی او با یک موفقیت غیرمنتظره روبرو خواهد شد.»
dropintheocean
در برابر مرگ، زندگی جذاب‌تر به نظر می‌رسد.
dropintheocean
وقتی در مکانی بیش‌ازحد می‌مانید، فراموش می‌کنید که یک جهان چه میزان وسعت دارد. شما هیچ حسی از طول و عرض جغرافیایی ندارید. دقیقاً همان‌طور که او تصور می‌کرد، درک وسعت درونی هر فرد سخت است. اما وقتی وسعت را می‌فهمید، یک‌باره چیزی آشکار می‌شود، امیدی پدید می‌آید، چه آن را بخواهید یا نه و همچون گلسنگی که به سگ می‌چسبد سرسختانه به شما می‌چسبد.
dropintheocean
«پیش‌بینی چیزهایی که ما را خوشحال خواهند کرد، سخت است مگر نه؟»
dropintheocean

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان