دانلود و خرید کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی
معرفی کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی
کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی رمانی سورئال از عطیه عطارزاده نویسنده، مستندساز و نقاش است. داستان دختری نابینا که در کنار مادرش گیاهان دارویی را تولید و برای فروش در بازار آماده میکند. روایت دختر نوجوان از نقش حسهای دیگر او در ارتباطش با جهان در غیاب بینایی با قلم روان و دلنشین عطارزاده اثری منحصربهفرد و خواندنی ساخته است. نسخه صوتی این رمان با گویندگی نگار جواهریان توسط رادیو گوشه منتشر شده است.
دربارهی کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی
کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی اولین اثر داستانی عطیه عطارزاده، شاعر و نویسنده است. کتابی که در سال ۱۳۹۶ منتشر و بهدلیل استقبال وسیع مخاطبان بارها تجدید چاپ شد. راوی داستان دختری جوان و نابینا است که به همراه مادرش مقیم خانهای در محلهی دروازهدولت تهران است. دختری که در سن پنجسالگی طی حادثهای بیناییاش را از دست داده و پس از آن با مادرش از خوی به تهران مهاجرت کرده است. پدرش پس از نابینایی او، ترکشان کرده و به آلمان رفته است. دختر جوان که دریچهی خاصی رو به دنیای بیرون ندارد و محصور در خانه است، به مادرش در تولید، بستهبندی و آمادهسازی گیاهان دارویی کمک میکند؛ او راوی احساسات و خیالات خود در دنیای تاریکی است که با لمس کردن، شنیدن، چشیدن و بوییدن با آن ارتباط برقرار میکند. این رمان را نشر چشمه چاپ و رادیو گوشه نسخهی صوتیاش را با صدای نگار جواهریان منتشر کرد.
بیتردید بزرگترین ویژگی و تمایز شخصیت اول رمان راهنمای مردن با گیاهان دارویی، نابینا بودن او است. او از یک قوهی خود محروم است اما بهجای آن از باقی حسهای چهارگانهی خود بهغایت بهره میبرد. حسهایی که در فقدان بینایی، آنقدر پرورش یافتهاند که توصیف آن توسط دختر جوان خواننده را به وجد میآورد و برایش تجربهای نو و لذتبخش میسازد. کلمات تراشخورده و پیراستهی عطارزاده که از طبع شاعرانهی او برآمده، شخصیتسازی خلاقانهی او را کامل کرده است. کلمات او آنقدر جذابیت دارند که فارغ از جریان رمان، تنها خواندن آنها لذتی جداگانه به مخاطبان میبخشد. توصیفات منحصربهفرد عطارزاده از زبان راوی از همان ابتدای کتاب، به خوانندگان نوید رمانی متفاوت و جذاب را میدهد.
دختر نابینای داستان که مادرش او را از بیرون رفتن منع کرده و در تنهاییاش فرو رفته است، با بدن خود و از طریق بدن خود با جهان، رابطهای قوی و عمیق دارد؛ گاهی با حس لامسه جهان اطراف خود را توصیف میکند: «قفسهها همیشه سردند. بههمینخاطر هر وقت گُر میگیرم، هر وقت میترسم یا گرمی و تیزیای در شکم یا زیر پوستم احساس میکنم که نفس کشیدنم را به شماره میاندازد، دستهایم را رویشان میگذارم و آرام میگیرم. در این جهان میان گرمی و سردی و بدن انسان رابطهای هست. همانقدر که گرما خون را به جوش میآورد و منشأ همهی اضطرابهاست، سرما بدن را آرام میکند و فرصت فکر کردن به چیزهای عمیق میدهد»، گاهی با حس بویایی جهان را تجربه و از اهمیت بویایی در نبود بینایی میگوید: «در تاریکی بوها اهمیت دارند؛ بوی تلخ گشنیز، بوی تند نعنا و هزارویک جور بوی دیگر که در گلخانه بلند میشود و راه میکشند به زیرزمین» و اوقات دیگر با حسهای دیگری که برایش باقی مانده جهان را با تمام وجود به آغوش میکشد.
ژانر و فضای رمان
کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی اثری تجربی و جریانگریز است. راوی داستان در جهانی وهمآلود سیر میکند و مرز بین خیال و واقعیت در بخشهای مختلفی از داستان محو میشود. او که پس از نابیناییاش، گاهی بین خواب و بیداری گم میشود، خواننده را به جهانی اینچنین میکشاند. گویی خواننده در میانهی یک رویا حضور دارد، رویایی که تجربهای متفاوت برایش رقم میزند. انسانها در رویای خود احساسی متفاوت را تجربه میکنند و دستوپایشان از زنجیر واقعیت رها میشود، این داستان نیز امکان چنین تجربهای را در اختیار مخاطبانش قرار میدهد. حضور در رویایی غریب که بعید است کسی از تجربهی آن پشیمان شده و به بدی یاد کند. بدعت و نوگرایی نویسنده در رمانی که ریتمی ثابت دارد و برای نگهداشتن خوانندهی خود تا نقطهی پایان نیازی آنچنان به فرازونشیبهای معمول داستانی ندارد، ویژگی دیگری است که میتوان از آن بهعنوان امتیاز داستان یاد کرد؛ البته رمان یکنواخت نیست و بخشهایی متفاوت دارد. زمانی که دختر جوان فضای بیرون از خانه را تجربه میکند و تغییری که در او و جهانش اتفاق میافتد و در نهایت پایان تراژیک و تاحدی عجیب داستان، لحظاتی تاثیرگذار و متفاوت از بخشهای آغزین رمان ساخته است.
یکی دیگر از خصوصیات جالبتوجه رمان، حضور شخصیتهای تاریخی و ارجاعات فرامتنی است. در ابتدای رمان جملاتی از ابنسینا نقل میشود و شیخالرئیس در ادامهی رمان نیز حضوری پررنگ دارد. بهجز ابوعلیسینا نقلقولهایی از شخصیتهای دیگری چون گوته، و ارجاع به کتاب مسخ کافکا، مادام بواری فلوبر و رفتوبرگشت بین این متنها و داستان بر جذابیتهای رمان افزوده است. شرح روش تولید داروهای گیاهی با جزئیات کامل و تصاویری دلنشین یکی دیگر از ویژگیهای جذاب و منحصربهفرد این رمان شنیدنی است. کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی مجموعهای پروپیمان از تمام خصوصیاتی است که یک رمان جذاب و دلنشین دارد و میتواند رضایت خوانندگانی با سلیقههای متفاوت را جلب کند.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی را به دوستداران رمانهای فراواقعگرایانه، تجربی و جریانگریز پیشنهاد میکنیم. علاقهمندان به تجربهی داستانهای متفاوت و نو از شنیدن این رمان لذت خواهند برد.
چرا باید کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی را بشنویم؟
این رمان علاوهبر ویژگیهای منحصربهفرد خود از راوی خاص گرفته تا ارجاعات فرامتنی و آمیختگی خیال و واقعیت، نثری روان و زیبا دارد و میتواند پاسخگوی سلیقههای مختلف داستانی باشد. عطارزاده که پیش از رماننویسی، دو مجموعه شعر منتشر کرده، داستانهایش را با زبانی فاخر و قدرتمند مینویسد و خوانندگان را با کلماتش بهخود میکشاند؛ از این جهت شنیدن کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی تجربهای مفید و فراموشنشدنی خواهد بود.
دربارهی عطیه عطارزاده
عطیه عطارزاده، شاعر، داستاننویس و کارگردان مستند است. او متولد سال ۱۳۶۳ در تهران است. عطارزاده در رشتهی سینما تحصیل کرده و چند فیلم مستند نیز ساخته است. «هفدهسالهها»، «روان سپید» و «چلهی درختان کاج» عناوین برخی از فیلمهای مستندی است که عطارزاده بهتنهایی یا بهطور مشترک ساخته است. او برای فیلم «چلهی درختان کاج» برندهی جایزهی سوم بخش مستند جشنوارهی بینالمللی «فیلم و ویدیوی آتن» شد. عطارزاده پیش از انتشار رمانهایش، مجموعه شعرهایی نیز با نامهای «اسب را در نیمهی دیگرت برمان» و «زخمی که از زمین به ارث میبرید» سرود. او در سال ۱۳۹۵ برندهی تندیس و جایزهی کتاب سال «شعر خبرنگاران» برای کتاب «اسب را در نیمهی دیگرت برمان» شد. عطارزاده در سال ۱۳۹۶ با انتشار اولین رمان خود در قامت یک رماننویس برجسته نیز ظاهر شد. این رمان که راهنمای مردن با گیاهان دارویی نام دارد، اثری متفاوت با فضایی غریب است که توانسته استقبال وسیع مخاطبان کتاب را برانگیزد. این رمان بارها تجدید چاپ شده و نقدها و مرورهای مثبت بسیاری دریافت کرده است. دومین رمان عطارزاده با عنوان «من شماره سه» منتشر شد. روایتی از جنون که شخصیت اول آن جوانی نوزدهساله است که در آسایشگاه روانی بستری است. عطارزاده در نقاشی هم دستی بر آتش دارد و تابهحال آثارش را در چند نمایشگاه انفرادی و گروهی به نمایش گذاشته است. او هنرمندی تمامعیار است که هنر را در قابهای مختلف آن آزموده است.
درباره نگار جواهریان
نگار جواهریان متولد ۲۲ دی ۱۳۶۱ است. او بازیگر موفقی است و از سال ۱۳۷۷ به شکل حرفهای فعالیت میکند و همسر رامبد جوان بازیگر و مجری مشهور است. نگار جواهریان در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم طلا و مس شد و در چهاردهمین جشن خانه سینما نیز برای فیلم طلا و مس تندیس بهترین بازیگر زن نقش اول را دریافت کرد. او همچنین در دوبلهٔ فارسیِ فیلم کمپ ایکس ری (۲۰۱۴) جای نقش کریستن استوارت حرف زده است.
در بخشی از کتاب صوتی راهنمای مردن با گیاهان دارویی میشنویم
مادر ترکیب سادهای دارد که اسمش را گذاشته آرامشبخشترین چای جهان. برای درست کردنش، یک یا دو قاشق مخلوط اکلیلالملک خشک و گیاهان دیگر را در قوریِ کوچکی میریزد و میگذارد با یک فنجان آب تازهجوش ده دقیقه دم بکشد. این چای را معمولاً قبل از رفتن به رختخواب میخوریم. معجزه میکند؛ دیگر خبری از هجوم افکارِ مغشوش نیست، حس عجیبی کف پاها پدیدار میشود و آرام تا پشت پلکها بالا میآید و نرمنرم در چشمخانه میگردد، انگار دست گرم مادر روی چشمهایم مینشیند. ناگهان اعصابی که از حفرهٔ زیر چشمها شروع میشود و تا فکِ فوقانی پایین میرود، گزگز میکند و خیلی زود آرام میگیرد.
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم. شاید باید جاییام را کش بدهم، مثلاً عضلهٔ پشت پایم را. عضلهٔ پشت پایم را میکشم که هنوز به خاطر ایستادن روی یک پا درد میکند. مادر میگوید بگذارم بدنم با من حرف بزند. میگذارم تنم حرف بزند. میتوانم صدایش را بهوضوح بشنوم. فکر میکنم آدمیزاد واقعاً به هر چیزی توی این جهان عادت میکند. مثل تن من که به چیزی که نیست عادت کرده. انگار از ازل نبوده. انگار وضع تن من و جهان از اولش همینطور بوده.
مادر ترکیب سادهای دارد که اسمش را گذاشته آرامشبخشترین چای جهان. برای درست کردنش، یک یا دو قاشق مخلوط اکلیلالملک خشک و گیاهان دیگر را در قوریِ کوچکی میریزد و میگذارد با یک فنجان آب تازهجوش ده دقیقه دم بکشد. این چای را معمولاً قبل از رفتن به رختخواب میخوریم. معجزه میکند؛ دیگر خبری از هجوم افکارِ مغشوش نیست، حس عجیبی کف پاها پدیدار میشود و آرام تا پشت پلکها بالا میآید و نرمنرم در چشمخانه میگردد، انگار دست گرم مادر روی چشمهایم مینشیند. ناگهان اعصابی که از حفرهٔ زیر چشمها شروع میشود و تا فکِ فوقانی پایین میرود، گزگز میکند و خیلی زود آرام میگیرد.
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم. شاید باید جاییام را کش بدهم، مثلاً عضلهٔ پشت پایم را. عضلهٔ پشت پایم را میکشم که هنوز به خاطر ایستادن روی یک پا درد میکند. مادر میگوید بگذارم بدنم با من حرف بزند. میگذارم تنم حرف بزند. میتوانم صدایش را بهوضوح بشنوم. فکر میکنم آدمیزاد واقعاً به هر چیزی توی این جهان عادت میکند. مثل تن من که به چیزی که نیست عادت کرده. انگار از ازل نبوده. انگار وضع تن من و جهان از اولش همینطور بوده.
زمان
۵ ساعت و ۲۷ دقیقه
حجم
۴۴۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۲۷ دقیقه
حجم
۴۴۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
شبا قبل از خواب گوش میدادم.با چشم های بسته. برای درک کردن شخصیت اصلی داستان. چقدر خوب شد که نسخه صوتی کتاب رو گرفتم، چون اگه متنی بود شاید تمومش نمیکردم. جزئیات زیاد، روند آروم داستان ممکنه خسته کننده باشه. و همه
ازخوندن کتاب خوشحالم، تجربه جدید و جالبی بود و به درک من اضافه کرد با این که صدای گوینده، یعنی خانم جواهریان رو دوست داشتم، ولی واقعا دلیل قرارگیری عکش ایشون روی جلد کتاب یک نویسنده دیگر رو درک نمیکنم، امید
من اولین بار این کتاب رو خواستم از طاقچه بینهایت بصورت متنی بخونم؛ اما اینقدر جزئیات داشت، که دلم میخواست کلمه ها رو چشمی و سرسری رد کنم و به انتهای ماجرا برسم. اون موقع کتاب رو کنار گذاشتم و
خوانشش عالی بود ولی داستانش یه جوری بود. داستانش مریض بود😐
با توصیفات نسبتا خوب انسان رو در فضایی که این دختر نابینا قرار داره قرار میده ولی من فقط نصفش را گوش دادم چرا که به نظرم رسید مطالب کتاب توصیفی روتین اند از چیزایی که برات بدیهیه آمیخته با
برای تقویت توصیف بردازی خوبه ، اما روند کند، خسته کننده و افسرده ای داره!!!قسمت اخر کتاب هم که وحشتناک هست.
💡 مینویسم کتابخانه و به ربط ظاهریِ این کلمه با کتابخانه فکر میکنم. در کتابخانهی کوچک خانهات فقط کتابهای سیاسی داری. همه شان خاک گرفتهاند و مدتهاست دست نخوردهاند. یکی شان را برمی دارم و به کلماتش نگاه میکنم. تصورم از
توصیه نمیکنم چون چیزی عایدتون نمیشه... پوچ و کسل کننده
(گویندگی کتاب خیلی خوب بود.تنها حرف شین، گاهی در صدای بلند، فوت می شد. اما کتاب مصور خوانده شده بود.) (امکان اسپویل) تجربه ی جالب و عجیبی بود. نابینایی، در عوض گرفتن شناخت دنیا با چشم، شناخت دنیا با گوش
خوانش خانم جواهریان عالی بود داستان کتاب اشاره به کتابهای مفیدی داشت برادران کارامازوف مسخ مادام بواری جان شیفته آنا کارنین و ... کتاب مادام بواری رو با استفاده از محتوای کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی (میلان کوندرا) تحلیل کرده بودن