دانلود کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست با صدای بهرام ابراهیمی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست اثر جک استراو

دانلود و خرید کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست

معرفی کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست

کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست، اثر جک استراو به چالش‌ها و ارتباط‌های دو کشور ایران و انگلیس پرداخته است. جک استراو نویسنده این کتاب وزیر امور خارجه‌ بریتانیا در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ بوده است. علی مجتهدزاده این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و ماه آوا آن را با صدای بهرام ابراهیمی صوتی کرده است.

درباره‌ کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست

کار کار انگلیسی‌هاست با خاطره‌ جک استراو از سفرش به ایران آغاز می‌شود. سفری که در آن از او، همسر و همراهانش استقبال گرمی نشد. او بعد از پرداختن به جزئیات سفرش به ایران، درباره‌ روابط بین الملل و روابط ایران و بریتانیا در سال‌های اخیر صحبت می‌کند. جک استراو که در  سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ وزیر امور خارجه بریتانیا بوده است، هدفش از نوشتن کتاب کار کار انگلیسی‌هاست، روشن کردن همین مشکلات و پیچیدگی‌های ارتباط با کشور ایران است.

استراو در مقدمه کتاب خود درباره ایران نوشته است:

ایران را نه سیاستمداران جهانی به‌درستی درک می‌کنند و نه عامهٔ مردم دنیا. مشکل هم از اینجا آب می‌خورد که این کشور سوای وسعت زیادش، موقعیت راهبردی کاملاً ویژه‌ای دارد. جمعیت هشتاد میلیونی‌اش با آلمان برابر است و از بریتانیا بیشتر. با آن ذخایر نفتی انبوه، متوسط درآمدش البته پایین است اما اقتصادش در کمال شگفتی همچنان مقاومت می‌کند و در گردش است. آن‌هم پس از این همه تحریمی که به‌سرش فرود آمده و آن را پس رانده و البته حتی این تحریم‌ها ایران را در برخی جنبه‌ها کاملاً مستقل و خودبسنده کرده است.

ایران با سه‌هزار سال قدمت، تاریخ قابل توجهی هم دارد و فرهنگی چنان غنی که ردپا و اثرش از ترکیه تا هند کشیده و در خود اسلام قابل ردگیری است و تازه این پایان راه نیست. در گذار این تاریخ ایران روابط چشمگیری هم با تمدن اروپایی و فلسفهٔ غرب داشته اما رد جراحت‌های عمیقی هم بر تن دارد. بارها این کشور توسط بیگانگان اشغال شده و حتی امروز هم در بعد بین‌المللی از کژفهمی‌ها و دریافت اشتباه جهانیان رنج می‌برد.

کتاب کار کار انگلیسی‌هاست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر روابط بین‌الملل و علوم سیاسی از علاقه‌مندی‌های شما است، کتاب کار کار انگلیسی‌هاست برایتان جذاب خواهد بود. این کتاب یک راهنمای عالی برای کسانی محسوب می‌شود که به روابط خارجی ایران علاقه دارند.

درباره جک استراو

 جان ویتاکر جک استراو در۳ اوت ۱۹۴۶ متولد شد. او یک سیاست‌مدار انگلیسی است که در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶، سمت وزارت امورخارجه بریتانیا را برعهده داشت. استراو همچنین رئيس هیئت اروپایی در کنار دومینیک دو ویلپن و یوشکا فیشر، در نشست مشترک وزیران خارجه اروپایی و هیئت ایرانی بود که در تهران برگزار شد.

 بخشی از کتاب صوتی کار کار انگلیسی‌هاست

با اشغال ایران در سال ۱۹۴۱ حالا لازم بود که شبکهٔ اطلاعاتی و سرویس مخفی در خاک این کشور به‌راه بیفتد چون هم خطر خرابکاری در مواضع و استحکامات متفقین در میان بود و هم امکان اینکه برخی، مانع انتقال تدارکات جنگی به خاک شوروی شوند. سوای این و به تناسب گسترش جنگ، می‌باید مراقب خود شوروی هم می‌بودند.

موقعیت حیاتی ایران که هم منابع نفتی مهمی در خود دارد و هم از یک‌سو به هندوستان بسته است و در سوی دیگر به عثمانی و روسیه، از دیرباز و زمان جنگ جهانی اول توجه ویژهٔ سرویس جاسوسی مخفی بریتانیا۱۵۹ (SIS یا همان MI۶) را به خود جلب کرده بود. جالب اینکه، حاکم دست‌نشاندهٔ بریتانیا در هندوستان هم برای خودش جاسوس‌هایی در خاک ایران داشت و افسران نظامی که به بوشهر می‌فرستاد اخبار مربوط به شرکت نفت ایران و انگلیس و پالایشگاه آبادان و سرزمین‌های عربی مجاور را برایش جمع می‌کردند. در دههٔ ۱۹۳۰ و زمان جنگ دوم جهانی، بیشتر کار SIS از دفتر آن در بغداد سازماندهی و مدیریت می‌شد و در آنجا سه کارمند ویژه داشتند که فقط بر نفت ایران و عراق متمرکز بودند. این سرویس مخفی با دیگر سرویس‌های کشورهای دوست، روابط خوبی داشت و از جمله از خدمات لهستانی‌هایی که در تهران جا افتاده بودند نهایت استفاده را می‌برد.

بریتانیا، سوای تهران، در یازده نقطهٔ دیگر کشور کنسولگری و مقر دیپلماتیک داشت۱۶۰ که به‌خوبی از آن‌ها برای اهداف اطلاعاتی بهره می‌برد. در این میانه، رخنه‌های گشاده‌ای در ساختار کشور بود که فضا را برای کارکرد مؤثر هر سرویس اطلاعاتی و جاسوسی دیگری هم باز می‌گذاشت: نظام قانونی سست و بی‌پایه، دولت لرزان و فساد فراگیر. در چنین بستر مساعدی، SIS ریشه‌هایش را محکم کرد و شماری از چهره‌های مردمی را با خود همراه ساخت و حتی چندتایی هم روزنامه برای خودش خرید.

دفتر رسمی SIS در تهران، از آوریل ۱۹۴۰ گشایش یافت و یک‌سال بعد هم بریتانیا به ایران حمله کرد. در زمانی که شوروی و آلمان هنوز با هم دوست بودند و تفاهم‌نامه‌شان برجا، مهم‌ترین دغدغهٔ این دفتر گرفتن اخبار و اطلاعات سری و مهم از شمال ایران بود و می‌خواستند از همهٔ کارهای شوروی مطلع شوند. بریتانیا عمیقاً می‌ترسید که اتحاد استالین و هیتلر در میان روس‌هایی که همان زمان با آلمان می‌جنگیدند اثر بگذارد و آن‌ها را در این نبرد سست کند.

بعد از اشغال ایران، سرویس امنیتی۱۶۱ (MI۵) که آن را در منطقه به‌نام سازمان جاسوسی و امنیتی خاورمیانه۱۶۲ (SIME) می‌شناختند با همکاری مدیریت ویژهٔ عملیات۱۶۳ (SOE) و دیگر ارکان سازمان‌های اطلاعاتی کارشان همگی زیر نظر دفتر اطلاعات دفاعی ایران۱۶۴ (DSO Persia) رفت.

از این به‌بعد کار SIS تنها این بود که حواسش به روس‌ها باشد و DSO تنها به ایران و پناهندگان آلمانی می‌پرداخت. اما اولویت همهٔ این نهادها بر رصد همیشگی تحولات سیاسی ایران و اثرگذاری بر آن‌ها بود. بعد از اشغال هم این نهادها برچیده شدند و همه‌چیز ماند برای SIS.

خود شرکت نفت ایران و انگلیس هم با آن چند هزار کارمند بریتانیایی و هندی و ده‌ها هزار کارگر ایرانی، کانون مهمی برای کار اطلاعاتی بود. البته این شرکت اجازه نمی‌داد هیچ‌کدام از کارمندانش مستقیماً به خدمت SIS درآیند چون نمی‌خواست حساسیت ایرانی‌ها را بیش از این برانگیزد. اما درعوض عنوان کرده بود که کارمندانش «بدون هیچ چشمداشتی حاضرند هر گونه اطلاعات داخلی شرکت را در اختیار آن نهاد قرار دهند.»

در عمل این کار را کردند و از این هم فراتر رفتند و وقتی بحران آبادان بروز کرد، شرکت دست به‌کار شد تا از هر راه ممکنی در خاک ایران نفوذ کند. به‌همین خاطر است که از این به‌بعد تاریخ رسمی بحران آبادان در مورد فعالیت‌های پنهانی بریتانیا و شرکت سکوت می‌کند. اسناد این دوره هنوز طبقه‌بندی نشده و از دسترس همه دور است و حتی روهن باتلر هم که شرحی بر این دوران نگاشته در مقدمه‌اش شکوه می‌کند که «در وزارت خارجه به من اجازه ندادند همهٔ اسناد مرتبط را ببینم.»۱۶۵ ولی از آن میانه اخباری هم به بیرون درز کرد که نشان می‌داد در آن دوره دست شبکهٔ اطلاعاتی قدرتمندی در کار بود.

اوایل ژوئیهٔ ۱۹۵۱ (تیر ۱۳۳۰) بود که ایران «دفتر اطلاعات» شرکت نفت (که محل جلسات جاسوسی بود) را در تهران و آبادان بست. این‌بار هم به‌مانند اشغال سفارت آمریکا در نوامبر ۱۹۷۹ (آبان ۱۳۵۸)، مردم و نیروهای رسمی به داخل دفتر ریختند و هرچه سند به دست‌شان افتاد بردند و آن‌هایی را که جذاب‌تر بود منتشر کردند. موریسون وزیر خارجه از آن‌طرف مدعی شد که در اسناد دست برده‌اند و می‌خواهند آن‌ها را توطئه‌آمیز جلوه بدهند و اصلاً همه‌اش جعل است و دسیسه. البته به‌گفتهٔ باتلر: «بعدتر یکی از این اسناد را تأیید کردند و قرار شد توضیح رسمی پیرامون آن داده شود. از قضا، این یگانه سندی بود که آشکارا اثبات می‌کرد پای رشوه‌های کلانی در میان بوده و به هیچ زبانی هم نمی‌شد آن را توجیه کرد.»

مهم‌ترین عنصر در کار اطلاعاتی، مسئلهٔ حقوقی است که هر مأمور باید بگیرد. در برخی موارد، رقم آن‌قدر بالاست که شکل رشوه به خود می‌گیرد و البته وزارت خارجه در سال ۱۹۹۴ چنین پرداخت‌هایی را موجه دانست و برایش قانون هم نوشتند. اما تا پیش از آن، روال قانونی برای این گردش مالی وجود نداشت و از سویی تا همان سال ۱۹۹۴ حضور و وجود SIS به‌صورت رسمی اعلام نمی‌شد. به‌همین دلیل نظام کاری این سازمان و شیوهٔ مدیریت آن در طول ۸۵ سال نخست حیاتش کاملاً بر همه پوشیده بوده و هست.

در سال ۱۹۵۱ دایرهٔ سیاست‌گذاری اطلاعات وزارت خارجه به موریسون گفت که نمی‌شود در مطبوعات تهران به نفع بریتانیا مطلبی نوشت چون همه فکر خواهند کرد پای رشوه در میان است. موریسون هم دمی فکر کرد و گفت: «راستی چرا به این مطبوعات رشوه نمی‌دهیم؟» و اصلاً نمی‌دانست که بازی از سالیان سال پیش‌تر آغاز شده و او از هیچ چیز خبر ندارد.

سفیر بریتانیا در تهران، از دو ماه پیش به لندن تلگراف زده و گفته بود: «هر آنچه در توانمان هست انجام می‌دهیم تا در مجلس اجماعی رخ ندهد.» و اشاره‌اش به جلسهٔ فردا بود که در آن می‌خواستند کمیسیون نفت تأسیس کنند و طرح ملی کردن آن را به رأی بگذارند. اما نتیجه این شد که اگرچه شماری از نمایندگان کنار کشیدند و برخی حتی در جلسه شرکت هم نکردند، اما پیشنهاد تشکیل کمیسیون با اکثریت ۹۵ رأی موافق تصویب شد.

در اسناد رسمی وزارت خارجهٔ بریتانیا آمده که در ژوئن ۱۹۵۱ یک نفر که نامش را نمی‌برند و «انگلیسی کار آزموده‌ای بود... به ما گفت که آقای مکی (از هواداران مهم مصدق) را باید به هر شکل ممکن بخریم و به او رشوه بدهیم تا پشت مصدق را خالی کند.» در این سند نیامده که این کار را کردند یا نه، اما بعدتر سیر وقایع نشان می‌دهد که این اتفاق قطعاً افتاد.

سفیر بریتانیا در اوت ۱۹۵۱ (مرداد ۱۳۳۰) نوشته: «اقدامات ما علیه دکتر مصدق باید غیرمستقیم و پشت‌پرده باشد. می‌باید دکتر مصدق هر چه زودتر از مسند کار خود برکنار شود.»

در قاموس سازمان‌های مخفی بریتانیایی که در ایران فعالیت می‌کردند، این عبارت «پشت پرده» مرادف بود با نام برادران رشیدیان: سه برادر که از زمان شروع بحران آبادان در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ با حکم وودهاوس۱۶۶ در تهران استخدام شده و زیرنظر مستقیم رابین زینر۱۶۷ قرار گرفته بودند که وابستهٔ سیاسی سفارت بود و فارسی را خیلی خوب حرف می‌زد. برادران رشیدیان رگ و ریشهٔ اشرافی داشتند و عاشق بریتانیا بودند اما حقوق گزاف ۱۰ هزار پوندی ماهانه (۳۳۰ هزار پوند امروز) همهٔ روح و روانشان را شسته و حب بریتانیا را پس رانده بود. سیف‌الله از همه بزرگ‌تر و مغز متفکرشان بود که هم خوب حرف می‌زد و هم ساز می‌نواخت. میانی اسدالله بود که هم میانهٔ خوبی با شاه داشت و هم دستش با کار مدیریت و برنامه‌ریزی می‌رفت و آخری هم قدرت‌الله، که تاجر بود. این‌ها همه‌جای ایران ارتباطات داشتند و ریشه و هرجا به هرکه رسیده بودند، اگر می‌شد او را می‌خریدند و برایشان فرقی نمی‌کرد: از نمایندهٔ مجلس و سیاستمداران خرده‌پا تا رهبران بازار و روحانیون و سردبیران جراید. هرکه تأثیری در جامعه داشت و اندکی حرف‌شنوی، او را با خود همراه می‌کردند. اما به گند و ناگواری این کار بسنده نکردند و در میان جامعه هم رفتند و شماری از گردن‌کلفت‌ها و رهبران دارودسته‌های تهرانی را هم نواختند که یکی از آن‌ها شعبان جعفری (ملقب به بی‌مخ) بود.

حقارتی که بریتانیا از دست مصدق کشید، با فرار آن ته‌ماندهٔ آدم‌های شرکت از خاک آبادان در اکتبر ۱۹۵۱ تکمیل شد.

اما مصدق حافظهٔ تاریخی بسیار عالی و دل پری هم از بریتانیا داشت و نمی‌خواست به این بسنده کند. در نوروز سال ۱۹۵۲ (۱۳۳۱) نخست‌وزیر تصمیم گرفت که تمامی کنسولگری‌های بریتانیا را در خاک ایران ببندد و با استناد به دخالت عوامل وابسته به این نهادها در مسائل داخلی کشور و «به‌ویژه در سال ۱۹۲۰» همه را اخراج کند. این استدلال را هم داشت که با استقلال هندوستان دیگر دلیلی ندارد که بریتانیا بخواهد این‌همه کنسولگری در خاک ایران داشته باشد. سه هفته بعد، مصدق پیشنهاد سازشی را که به او شده بود از دست هنکی۱۶۸ سفیر افتخاری بریتانیا نگرفت و دولت هم روابط خود را با ایران در حد کاردار کاهش داد. در آن زمان سفیر اصلی بریتانیا در ایران سر فرانسیس شفرد۱۶۹بود که طبق سنت دیپلماتیک برای ادای احترام و خداحافظی به حضور مصدق رفت و بعدتر گفت که دست‌کم مصدق «به‌مناسبت این اتفاق لباس رسمی تن‌اش کرده بود.»

نظرات کاربران

Nima1977
۱۴۰۰/۰۴/۲۳

محتوا: کتاب تاریخ معاصر ایران به خصوص بخش هایی که پای انگلستان در میان بوده رو مرور میکنه. من نسخه صوتی فارسی رو گوش دادم و بخش هایی از نسخه انگلیسی رو خوندم. بخش های ابتدایی تا قبل از پهلوی تا حدی

- بیشتر
حسین
۱۴۰۰/۰۷/۲۶

خلاصه اش رو چند جا گوش دادم و الان هم کاملش یک سری تحلیل های درستی داره یک سری جاها هم روح خبیث انگلیسی خودش رو نشون میده داستان سه توصیه شیطان به اولیا رو یاد آدم میاره یک روز شیطان جلوی یک

- بیشتر
Abbas Khojandi
۱۴۰۱/۰۹/۱۲

کتابی جالب هم تاریخ هم جامع شناسی از ایران درگذر تاریخ توسط انگلیسی ها و این کتاب میتواند رد کتاب تئوری توطئه باشد در اخر کتاب محافظ کارانه است

ely
۱۴۰۲/۰۴/۱۴

با اینکه از انگلیس و دوستداران این کشور جنایتکار و کسانی که قلاده غرب به گردن دارن متنفر هستم. ولی از آقای وزیر تشکر میکنم که نشون داد صحبهای BBC و شبکه های غربی دروغ بیش نیست و ایران در

- بیشتر

زمان

۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه

حجم

۹۷۶٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه

حجم

۹۷۶٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۷۸,۰۰۰
۵۴,۶۰۰
۳۰%
تومان