دانلود و خرید کتاب صوتی زمان دست دوم
معرفی کتاب صوتی زمان دست دوم
کتاب صوتی زمان دست دوم، نوشت سوتلانا الکسیویچ با ترجمه شهرام همتزاده به همت نشر نیستان با صدای مریم محجوب منتشر شده است. زمان دست دوم نخستینبار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب پنجمین کتابِ سوتلانا الکسیویچ است که شورویِ بعد از جنگ جهانی دوم را روایت میکند.
درباره کتاب زمان دست دوم
این روزنامهنگار و روایتگر برجسته بلاروسی در سال ۲۰۱۵، جایزه نوبل گرفته است. زمان دست دوم، داستان گروهی از افراد در زمانِ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. او با هزاران نفر از اقشار، طبقات، سنین و نژادهای گوناگون درباره تأثیر فروپاشی حرف میزند؛ از اساتید دانشگاهی که بعد از فروپاشی تهسیگار جمع میکردند تا قهرمان جنگی که دیگر کسی محترمش نمیداشت؛ از کاسبان و دلالان تازه تا اعضای سابق حزب. این کتاب روایت آدمهایی است که ناگهان زندگیشان زیر و رو میشود.
شنیدن کتاب زمان دست دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زمان دست دوم
۳. چگونه عشق آمد و تانکها زیر پنجرهها رژه رفتند!
من عاشق بودم و به هیچچیز جز عشق فکر نمیکردم. وقف عشق شده بودم که ناگهان مادرم صبح مرا بیدار کرد و گفت: «تانکها پایین توی خیابان درحرکتاند. به نظرم کودتایی شده است!». من در همان حالِ خوابوبیداری گفتم: «مادر، این یک مانور است.» چقدر وحشتناک بود. از پنجره که نگاه میکردیم، تانکهای واقعی توی خیابان بودند و من هرگز از این نزدیکی تانک ندیده بودم. از تلویزیون، بالهٔ دریاچه قو پخش میشد. همین موقع، دوست مادرم سراسیمه آمد و از اینکه سپردههای حزب را چند ماهی امانتگرفته بود، بسیار مضطرب بود. مجسمهٔ نیمتنهٔ لنین را در موتورخانه مدرسهشان گذاشته بود. میخواست بداند که حالا باید با آن چهکار کند؟
همهچیز خیلی سریع پیش میرفت. سخنگوی کودتاچیان، فرمان حالت فوقالعاده را قرائت میکرد و دوست مادرم با هر کلمهای، میگفت: «خدای من! خدای من!» پدرم به تلویزیون تف میانداخت... .
به اولگ زنگ زدم و قرار گذاشتیم که بهسمت «ساختمان دولت» برویم. من نشانی با تصویر گورباچف را به لباسم زدم و یک ساندویچ برداشتم. در مترو سکوت عجیبی بر همه حاکم بود همه در انتظار فاجعه بودند. تانکها همهجا را اشغال کرده بودند. روی ماشینهای زرهی، نه قاتلان بلکه جوانانی ترسیده با چهرههایی هراسان نشسته بودند. پیرزنان به آنها نان و مربا میدادند. کنار ساختمان دولتی دهها هزار نفر را دیدم و نفس راحتی کشیدم. همه حالشان خوب بود. احساس میکردیم، میتوانیم فریاد بزنیم: «یلتسین! یلتسین! یلتسین!».
دستههای مدافع شکل گرفتند. فقط جوانان را ثبتنام میکردند. از ثبتنام افراد مسن خودداری میکردند و آنها هم از این امر ناخشنود بودند. پیرمردی با هیجان فریاد زد: «کمونیستها تمام زندگی مرا دزدیدند! حداقل اجازه دهید که زیبا بمیرم!» یکی به او گفت: «پدرجان، کنار بروید، بگذارید جوانان بیایند.»
الان میگویند که ما میخواستیم از کاپیتالیسم دفاع کنیم. نه... این درست نیست. من مدافع سوسیالیسم بودم ولی سوسیالیسمی متفاوت با آنچه در شوروی بود. من طرفدار چنین سوسیالیسمی بودم. همهٔ ما اینگونه میاندیشیدیم. پس از سه روز تانکها مسکو را ترک کردند. چه تانکهای مهربانی بودند. ما پیروز شدیم. همدیگر را در آغوش میگرفتیم و میبوسیدیم...
در آشپزخانه و کنار دوستانم نشسته بودم. دوستان زیادی پیش ما بودند، نهتنها دوستان مسکوییام بلکه دوستان شهرستانی و خویشاوندانم هم کنارم بودند. فردای آن روز سالگرد کودتای ۱۹ اوت بود.
ـ فردا روز جشن است.
زمان
۲۸ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۴۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۸ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۴۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
یا خدا دوستان نشر نیستان با خودشون گفتن اینجا سر گردنه هست هر قیمتی بدهند ملت هم میخرند😅😅😅
من بنا به عادت به کتابفروشی سر زدم...،کوهی از کتاب آنجا ریخته شده بود!روشنفکران کتابخانه های شخصیشان را فروخته بودند! جامعه اکنون فقیر و بدبخت شده.کتابها همه را مایوس کرده اند؛یاس کامل...! چیزهای زیادی در زندگی عوض شده است،اما این تغییر در
دیگه حتی لازم به گفتن نیس ...نباید بخرید ...$$$$
خیلی گرونه
کتاب بسیار خوب و روانی هست. از نظر تاریخ شفاهی شوروی قابل تامل است.
خیلی گرون ۷۰درصد تخفیف بذارید
شوروی، جنگ، انسان، زندگی، مرگ، ... این کتاب عالیه حتما گوش بدین
کتاب خوبی بود. ولی جنگ چهره زنانه ندارد بهتر بود
فوق العاده بود😍
منی که فقط از قیمتش شاخ درآوردم و اومدم ببینم مگه چه کتابیه که انقدر گرونه. واقعا که!