دانلود و خرید کتاب صوتی راز مادرم
معرفی کتاب صوتی راز مادرم
کتاب صوتی راز مادرم نوشتهٔ جی ال ویتریک و ترجمهٔ سمیه نصراللهی و حاصل گویندگی گروهی از گویندگان است. واوخوان این رمان صوتی و تاریخی را روانهٔ بازار کرده است؛ رمانی حاوی ماجرایی عجیب و تأثیرگذار در دوران جنگ جهانی دوم.
درباره کتاب صوتی راز مادرم
چطور میتوان حتی در تاریکترین روزها و شبهای تاریخ، با ارادهای قوی تصمیمات صحیح گرفت؟ کتاب راز مادرم (My Mother's Secret) که بر اساس واقعیت نوشته شده، داستان زندگی زنی به نام «فرانچسکا هالاماجویا» را روایت میکند. فرانچسکا مادر دختری به نام «هلنا» و پسری به نام «دامیان» است. همسر او مکانیک است و خودش آشپز خانواده ثروتمندی در آلمان. آنها از لهستان به آلمان آمدهاند، اما زمانی که هیتلر در ۳۰ ژانویهٔ ۱۹۳۳ صدراعظم میشود، مادر تصمیم میگیرد به لهستان برگردد. همسرش با این کار مخالف است. از نظر او بازگشتن به کشوری که از آلمان عقبافتادهتر است، کاری احمقانه است، اما فرانچسکا که تصمیمش را گرفته، با فرزندانش به لهستان برمیگردد. آنها خانهٔ کوچک و زمینی برای کشاورزی میخرند، اما از آنچه جنگ پیش رویشان گذاشته، خبر ندارند. آنها هیچ نمیدانند که چه کارهای بزرگی انجام خواهند داد؛ زیرا قرار است فرانچسکا در روزهای تاریک جنگ جهانی دوم، در میان کشتار و قتل عام یهودیان، تبدیل به نقطهای روشن و درخشان شود.
کتاب صوتی راز مادرم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر جهان و قالب رمان تاریخی پیشنهاد میکنیم.
درباره جی ال ویتریک
جی. ال ويتريک اصالتاْ اهل تایوان است، اما خانوادهاش در سال ۱۹۶۸ به کانادا مهاجرت کردند و او در کانادا زندگی کرده است. او نویسندهای بینالمللی و پرفروش است که با کتاب مشهورش «راز مادرم» (My Mother's Secret) به جهانیان معرفی شد.
بخشی از کتاب صوتی راز مادرم
«مادرم هم آشپز یک خانوادهی ثروتمند آلمانی است و بهترین قسمت کارش این است که او اغلب باقیماندهی غذاها را برایمان میآورد. او غذاهایی را میآورد که ما در غیر این صورت هرگز نمیتوانیم آنها را بچشیم. اگرچه خیلی پیش نمیآید، اما گاهی هم تکههای کوچکِ گوشتهای گرانقیمت مثل خوک هم برایمان میآورد که برای اکثر مردم غذاهایی تجملاتی هستند.
وقتی غذایی اضافه میآید مادر همهی آن را توی بشقابی برایمان میریزد و میآورد. حتی اگر شامی را که صبح برایمان پخته را خورده باشیم. پدر با ولع غذا میخورد و معمولاً پرخوری میکند، درحالیکه با دهان نیمهباز در حال جویدن است لقمهی بعدی را آماده کرده است. این لذت ویژهای است که هر شب منتظرش هستیم
یکبار وقتی داشتم تکه سیبی را از بشقاب برمیداشتم پدرم روی دستم زد. او آن تکه سیب را برای خودش میخواست. مادر این صحنه را دید و به نشانهی تأسف سرش را تکان داد. هفتهی بعد یک سیب بزرگ را در جیبش گذاشت و وقتی صدای خروپف پدرم بلند شد آن را درآورد. او سیب را به دو قسمت تقسیم کرد و آن را به من و برادرم داد.
نمیدانم چرا اما چیزی که بعداً پیش آمد بیشتر از رفتار پدرم در ذهنم ماند. میتوانم حرفهای برادرم را همانطور که میگفت بشنوم: «لنا» او این اسم مستعار را برای من به کار میبرد. «میدونی، من اونقدر شام خوردم که چیز دیگهای نمیتونم بخورم. سهم منو میخوری؟»
سرم را تکان دادم. «دامیان خودت بخورش.» اما او قبول نکرد و سهم خودش را به من داد.
این کار باعث شد سیب برایم خوشمزهتر از همیشه باشد. بعضی وقتها که پدرم هیچ اثری از سیب نمیدید میپرسید: «فرانچسکا، چرا هیچ سیبی نمیآری خونه؟»
مادرم شانههایش را بالا میاندازد و میگوید: «من اون جا کار میکنم، از اونجا که خرید نمیکنم. فقط میتونم چیزایی که بهم میدن رو بیارم.»
من و برادرم به هم نگاه میکنیم و سرمان را پایین میاندازیم اگر این کار را نکنیم ممکن است پدر لبخندمان را ببیند.
وقتی دو تا آدم کلهشق باهم زندگی میکنند با آنها بودن راحت نیست اما زندگی با دوتا آدم کلهشق با دیدگاههای سیاسی کاملاً مخالف تقریباً غیرممکن است. پدرم معتقد است هیتلر راهحل تمام مشکلات مردم آلمان است.
تنها چند سال پیش هیچکس حتی اسم هیتلر را هم نشنیده بود اما حالا انگار او همهجا هست. موج محبوبیتش رو به افزایش است. مردم فقیر هستند و نرخ بیکاری بالاست. این بهترین زمان برای وعدههای هیتلر است. او معتقد است مردم آلمان نژاد برتر هستند.»
زمان
۳ ساعت و ۳۱ دقیقه
حجم
۱۹۴٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳۱ دقیقه
حجم
۱۹۴٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
راستش من نسخه متنی این کتاب رو تو اپلیکیشن طاقچه خوندم داستانش واقعا جذاب و هیجان انگیز بود اما نمیدونم نسخه صوتیش چطوره اما داستانش خیلی خوب بود