
دانلود و خرید کتاب صوتی آفتابپرستها
برای خرید و دانلود کتاب صوتی آفتابپرستها نوشته ژوزه ادوآردو آگوآلوسا و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
این کتاب صوتی عضو بینهایت است.
با نصب اپلیکیشن طاقچه میتوانی به این کتاب و هزاران کتاب صوتی و متنی دیگر در اشتراک بینهایت دسترسی داشته باشی.
این کتاب صوتی عضو بینهایت است.
با نصب اپلیکیشن طاقچه میتوانی به این کتاب و هزاران کتاب صوتی و متنی دیگر در اشتراک بینهایت دسترسی داشته باشی.
معرفی کتاب صوتی آفتابپرستها
کتاب آفتاب پرستها نوشته ژوزه ادوآردو آگوآلوسا است که مهدی غبرایی مترجم نامآشنای فارسی آن را ترجمه کرده است. نویسنده کتاب آنگولایی الاصل است و در کشورش شاهد اتفاقات تاریخی عجیبی بوده است.
درباره کتاب صوتی آفتابپرستها
راوی این رمان یک آفتابپرست است که در خانهای کهنه و قدیمی زندگی میکند. این خانه اتفاقات بسیاری را از سر گذرانده است و آفتابپرست شاهدِ تاریخ بوده و حالا هم همچنان آن را روایت میکند. ساکنان جدید خانه میخواهند بازهم گذشته را ابداع کنند. همخانهی این آفتابپرست ذهنی عجیب و متفاوت دارد و همین باعث دیالوگی بین این دو میشود. دیالوگهایی از اتفاقات تاریخ تا حوادثی که پیش آمده. این آفتابپرست روایت عجیبش از تاریخ را با زبانی سوررئال برای خواننده بازگو میکند.
شنیدن کتاب آفتابپرستها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آفتابپرستها
توی همین خانه به دنیا آمده و همین جا بزرگ شدهام. هیچوقت بیرون نرفتم. دیروقت که میشود، تنم را به پنجره فشار میدهم و آسمان را تماشا میکنم. تماشای شعلههای آتش، ابرهایی که سر به دنبال هم گذاشتهاند و بالایشان فرشتهها را دوست دارم ــ خیل فرشتهها ــ که از موهاشان جرقه به زیر میجهد و بالهای پهن آتشین خود را بههم میزنند. چشماندازْ همیشه یکسان است، اما هر غروب میآیم اینجا و از آن کِیف میکنم و به هیجان میآیم، انگار برای اولینبار میبینمش. هفتهٔ پیش فلیکس ونتورا زودتر از همیشه به خانه آمد و در حال خندیدن به ابر انبوهی غافلگیرم کرد ــ آن بالا در آن آبیِ متلاطم ــ که مثل سگی که بخواهد دُم آتشگرفتهاش را خاموش کند دور خودش میچرخید.
«باورم نمیشود! داری میخندی؟»
تعجب این موجود دلخورم کرد. ترسیدم اما جُنب نخوردم، حتا عضلهای. زال عینکآفتابی را از چشم برداشت، گذاشت توی جیب کتش، کت را درآورد ــ آهسته، غمگین ــ و بادقت به پشت یک صندلی آویختش. یک صفحهٔ موسیقی را برداشت و گذاشت روی صفحهگردان گرامافُن قدیمی. لالایی برای رود۱۰ از دورا سیکادا، خوانندهای برزیلی، که گمانم در دههٔ هفتاد شهرتی بههم زده بود. خیال میکنم به خاطر جلد صفحه بود که زن سیاهپوست خوشگلی را با بیکینی نشان میداد و بالهای بزرگ پروانه پشتش نصب شده بود، «دورا سیکادا ــ لالایی برای رود ــ کار موفق امروز». صدایش در هوا گُر گرفت. هفتههای اخیر این موسیقیِ متن غروبدمهای ما بوده. کلامش را از برم.
دیگران دریافت کردهاند
با صدای اطهر کلانتری
مشاهده همهسایر کتابهای رادیو گوشه
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۰۴ ساعت و ۲۹ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۳۷۰٫۵ مگابایت |
نظرات کاربران
تا قسمت پنجمش گوش دادم و با وجود گویندگی خوب، داستان واقعا جذبم نکرد
گویندگی خوبی داره. حدودا پنج بار وسط گوش دادن به کتاب خوابم برد. کتاب در مورد آفتاب پرست (بزمجه) ای که تو زندگی قبلیش انسان بوده و الان داره تو یه خونه با یه مرد زندگی میکنه. و تماشای اتفاقاتی که
تا قسمت ۲۷ گوش کردم، گویندگی عالی بود ولی کتاب خسته کننده .