
برای خرید و دانلود کتاب صوتی دل کور نوشته اسماعیل فصیح و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب صوتی دل کور
کتاب صوتی دل کور، نوشته اسماعیل فصیح، داستان زیبایی از زندگی خانوادهی آریان در یکی از محلههای قدیمی تهران است. داستانی که برگرفته از تجربیات دوران کودکی و نوجوانی خود اسماعیل فصیح است.
این اثر را با صدای پیمان قریبپناه بشنوید و چندروزی با خانوادهی آریان زندگی کنید.
دربارهی کتاب صوتی دل کور
دل کور داستان زندگی صادق، پسر آخر یک خانوادهی سنتی است که در یکی از محلات قدیمی تهران زندگی میکنند. داستان دل کور با شنیدن خبر مرگ حاج مختار آریان آغاز میشود و با آنهم پایان مییابد. در این بین، نزدیک به سیسال زندگی این خانواده مرور میشود. وقایع و اتفاقاتی که هرکدام برگرفته از تجربیات خود اسماعیل فصیح است، ما را به سفری جذاب و باورنکردنی در دل تهران قدیم میبرد. هرکدام از شخصیتهای داستان، به نوعی درگیریهای خاص خود، علایق خاص خود و ... را دارند اما به دلیل پیوند خونی که بینشان برقرار است، با هم در ارتباط هستند.
کتاب صوتی دل کور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی از شنیدن کتاب صوتی دل کور لذت میبرند.
دربارهی اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح ۲ اسفند ۱۳۱۳ در تهران متولد شد. او داستاننویس و مترجم ایرانی بود که کتابهایش در دهههای شصت و هفتاد جزو پرفروشترین نویسندگان معاصر بود. تحصیلاتش را در آمریکا ادامه داد و آنجا دیداری با ارنست همینگوی نیز داشت. بعد از بازگشت به ایران به عنوان مترجم کار میکرد و بعد به استخدام شرکت نفت در آمد. رمانهای دل کور، شراب خام، داستان جاوید، ثریا در اغما و درد سیاوش از مهمترین آثار او بهشمار میروند. از میان آثار ترجمه شدهی اسماعیل فصیح نیز میتوانیم به وضعیت آخر، بازیها؛ روانشناسی روابط انسانی اثر اریک برن، ماندن در وضعیت آخر، خودشناسی به روش یونگ و تحلیل رفتار متقابل در رواندرمانی اشاره کنیم.
اسماعیل فصیح در ۲۵ تیر ۱۳۸۸ در تهران به علت مشکلات عروق مغزی درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی دل کور
در آسمان هوا برق میزد و غرش رعد با رگبار و باد قاطی بود. پسر کوچک سر برگردانده بود و طوفان را نگاه میکرد. داربست مو، حوض بیضی، آجرهای نظامی، باغچههای حیاط، همه چیز زیر طوفان و باد و باران شسته میشد. ناگهان باران بدی که روی تار و پود خانه میریخت پسر کوچک را لرزاند و یاد شبی انداخت که پدرش مرده بود. وقتی یکهو برگشت و دوباره رسول را نگاه کرد، کار از کار گذشته بود. رسول چاقو را باز کرده بود و گلوی خودش را روی کاغذ مختار بریده بود.
اشک روی گونههای زن لغزید. دکتر جوان بیحرکت ماند حالا بیدار و هوشیار به حقیقت بود. راست نشست و سیگار روشنش را توی زیرسیگاری کنار تخت له و خاموش کرد. بدون آنکه سرش را برگرداند و انگاری که با خودش حرف میزند زیر لب گفت: «میدونی، من هیچوقت از این پیرمرد خرفت خوشم نیومده بود اما امشب، چرا امشب حالا یکهو دلم براش میسوزه؟» جوابی بر این پرسش نبود و آنها هر دو میدانستند. زن جوان در سکوت دست او را گرفت و نوازش کرد. بیرون پنجره، شب سفید و ساکت شهر را گرفته بود. دانههای روشن برف روی خیابان میریخت. از رختخواب بیرون آمد، به گوشهی اتاق رفت، جلوی کمد لباسها ایستاد، دستش را روی دستگیره کمد گذاشت.
اطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۱۱ ساعت و ۴۱ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۴۸۵٫۱ مگابایت |
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۶)گویندگی ش واقعا عالی بود. خود داستان هم برای من کشش داشت
این ادمهای جانماز اب کش و اهل خدا و پیغمبر چطور میتونن اینقدر بی وجدان باشن ...به ادمهای ضعیف ظلم میکنن ..مادرهای نادان فرزندان تبهکارشون و بیشتر مورد تفقد دارن ..چرااااا
مگه میشه یه کتاب اینهمه جذاب . عالی بود
با سلام و احترام باز هم یکی دیگر از نوشته های اسماعیل فصیح نویسنده ای که به نظر من بهترین کارها با لایه های فوق العاده خلق میکند به نظر من اگر خیال این را دارید همه کارهای ایشان را مطالعه
عالی بود و در عین حال نثر بسیار دلنشینی داشت.
کتاب در ستایش دوست داشتن .حتی رذل ترین ادم ها . خوب و دوست داشتنی بود. راوی اقای قریب پناه درجه یک اجرا کردن .