دانلود و خرید کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا
معرفی کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا
کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا اثر زیبا و شنیدنی ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی است. تنها یک سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته بود که ویکتور فرانکل، شاهکار خود را منتشر کرد. انسان در جستجوی معنی روایت تلخی است از ۳ سال اسارت در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی! این کتاب که تجربیات شخصی نویسنده را بازگو میکند، از مشقتها و رنجهایی سخن میگوید که تا مدتها میلیونها زندانی را عذاب داده است. ویکتور فرانکل که تنها به جرم یهودی بودن در آشویتس زندانی بود، توانست با پیدا کردن یک سرچشمه قدرت پس از تحمل سختیهای بسیار زنده بماند. او توانست معنای زندگی را پیدا کند!
این کتاب صوتی را با ترجمهی امیر لاهوتی و صدای میلاد میرزایی بشنوید.
درباره کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا
کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل، روانپزشک و عصبشناس اتریشی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب خاطرات فرانکل را از وضعیت خود و سایر زندانیان اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی روایت میکند و به علت اینکه چه چیزی باعث شد ویکتور در آن شرایط زنده بماند میپردازد.
این کتاب یکی از مهمترین آثار ادبی در حوزه روانشناسی است. هدف فرانکل از نوشتن این اثر تنها روایت خاطرات تلخ و ناخوشایند نبود؛ بلکه او سعی داشت با تحلیل و بررسی مسائل روحی افرادی که تجربه این سختی را داشتهاند، اهمیت معنای زندگی را در سختترین شرایط ممکن بررسی کند. این نویسنده همچنین با بیان خاطرات خود و دیگر قربانیان، دیدگاه جدیدش را در روانشناسی با عنوان لوگوتراپی یا معنادرمانی نیز مطرح کرد.
ویکتور فرانکل کتاب انسان در جستجوی معنا را در دو بخش نوشته است. بخش اول روایتگر خاطرات این نویسنده از اردوگاه کار اجباری آشویتس و راهحلها و تلاشهای او برای زنده ماندن است. بخش دوم نیز به تشریح مکتب تخصصی دکتر فرانکل، لوگوتراپی یا معنادرمانی میپردازد.
ویکتور در چهار اردوگاه کار اجباری از جمله آشویتس زندانی شده بود. زمانی که در آشویتس بود پدر، مادر، برادر و همسر باردار خود را از دست داد اما با وجود تمام رنجهایی که کشیده بود سعی کرد معنایی برای زندگی خود پیدا کند.
دکتر فرانکل عقیده دارد چیزی که موجب یاس و ناامیدی در انسان میشود، نتیجه شکست او در یافتن معنا و هدفی برای زندگی است. او بر اساس تجربیات تلخ خود و دیگر زندانیان در اردوگاههای کار اجباری نازیها، معتقد است که شما نمیتوانید از رنج و عذاب دوری کنید، اما قدرت انتخاب دارید و میتوانید نحوه برخورد با آن را خودتان انتخاب کنید. این نویسنده میگوید: «هرچیزی ممکن است از انسان گرفته شود به جز آزادی! شما همیشه میتوانید راه خود را انتخاب کنید. حتی زمانی که احساس میکنید دیگر نمیتوانید چیزی را تغییر بدهید، میتوانید خودتان را تغییر دهید.»
ویکتور فرانکل در اردوگاهی اسیر بود که به طور معمول از هر ۲۸ زندانی فقط ۱ نفر زنده میماند؛ بقیه یا خودکشی میکردند و یا کشته میشدند. پس از بررسیهای بسیاری که فرانکل و دوستانش انجام دادند، متوجه شدند افرادی که پیش از اسارت قویترین، سالمترین، ثروتمندترین و باهوشترین بودند لزوماً زنده نمیمانند. کشتهشدگان کسانی بودند که برای زندگی خود معنایی نداشتند تا به امید تحقق آن زنده بمانند. آنها دریافتند چیزی که باعث مرگ زندانیان میشود گرسنگی یا بیماری نیست بلکه ناامیدی آنها از زندگی است.
کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا هنوز هم جذابیت سالهای اول انتشار خود را دارد و یکی از محبوبترین و پرطرفدارترین کتابهای جهان است. مجله لسآنجلس تایمز درباره این کتاب گفته: اگر شما امسال تنها یک کتاب بخوانید، کتاب دکتر فرانکل باید همان کتاب باشد. مجله نیویورک تایمز نیز آن را اثری ماندگار در ادبیات بقاء نامیده است.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
«بازتاب زندگی روزمره در یک اردوگاه کار اجباری، در ذهن یک زندانی چگونه است؟»
اگر میخواهید پاسخ این سوال را پیدا کنید، از شنیدن کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا غافل نشوید! شما در این کتاب با تجربه زندگی ویکتور فرانکل در اردوگاههای کار اجباری آشنا میشوید و میآموزید که چگونه در چنین شرایط سختی معنای زندگی خود را پیدا کنید.
چرا باید کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا را بشنویم؟
همه ما در زندگی با شرایط سخت و رنجهای طاقتفرسا روبرو شدهایم، اما واکنش و پاسخ همهمان به این مشکلات یکسان نیست.
بسیاری از افراد در چنین وضعیتی دچار یاس و ناامیدی میشوند و دیگر معنایی برای ادامه زندگی ندارند. اما ویکتور فرانکل به ما نشان میدهد که انسان میتواند سختترین شرایط قابل تصور را هم تحمل کند؛ به شرطی که معنایی برای زندگی خود پیدا کرده و با امیدواری برای تحقق آن تلاش کنند.
کتاب انسان در جستجوی معنا به ما کمک میکند تا چرایی زندگی خود را پیدا کنیم. در این صورت است که خواهیم توانست از خود بالاتر برویم، از خودگذشتگی کنیم و انسانتر شویم.
درباره دکتر ویکتور فرانکل
دکتر ویکتور فرانکل نویسنده، روانپزشک و عصبشناس اتریشی در ۲۶ مارس ۱۹۰۵ در یک خانواده یهودی متولد شد. یهودی بودن ویکتور دلیلی کافی برای زندانی شدنش در اردوگاههای کار اجباری بود و او ۳ سال از عمر خود را در این اردوگاهها سپری کرد.
دکتر فرانکل برای ۸ سال مدیریت بخش خودکشی زنان بیمارستان روانی وین را بر عهده داشت و پس از حمله آلمان به اتریش، تصمیم گرفت به عنوان یک عصبشناس و روانپزشک خصوصی فعالیت کند.
در سال ۱۹۴۲ بود که ویکتور به همراه والدین، برادر و همسرش دستگیر و به اردوگاه کار اجباری ترزین منتقل شد. فشار کار اجباری به قدری زیاد بود که تنها پس از گذشت ۶ ماه پدر ویکتور در اثر فرسودگی حاصل از کار درگذشت.
فرانکل به چند اردوگاه کار اجباری متفاوت منتقل شد و سرانجام در آشویتس، مکانی که مادر و برادرش کشته شدند، زندانی شد. همسر او نیز در برگن بلزن، یکی از بزرگترین اردوگاههای کار اجباری نازیها و جایی که بیش از ۵۰ هزار یهودی، روس و لهستانی به قتل رسیدند، درگذشت.
ویکتور پس از تجربیات تلخ و سختی که پشت سر گذاشته بود توانست پس از پایان جنگ، به عنوان استاد عصبشناسی و روانپزشکی در دانشگاه وین مشغول به کار شود.
این نویسنده که یکی از بازماندگان واقعه هولوکاست بود، عقیده داشت انسانها باید در هر شرایطی معنایی برای زندگی خود داشته باشند، حتی اگر در بدترین وضعیت ممکن به سر ببرند. او بر همین اساس نظریه لوگوتراپی یا معنا درمانی خود را ارائه داد که پیروان بسیاری در میان روانشناسان و روانپزشکان سراسر جهان دارد.
ویکتور فرانکل در اثر ماندگار خود، انسان در جستجوی معنا، در نقش یک روانشناس اگزیستانسیالیست یا هستیگرا ظاهر شده و به اهمیت جستجوی معنا در زندگی میپردازد.
فرانکل موفق به دریافت دکتری افتخاری از ۱۲۰ دانشگاه جهان شده و بیش از ۳۰ کتاب در زمینه معنا درمانی و معناگرایی نوشته است. انسان در جستجوی معنی را میتوان مشهورترین کتاب او در ایران دانست که چندین بار توسط مترجمهای مختلف به فارسی برگردانده شده است. این کتاب به ۲۴ زبان زنده دنیا ترجمه و بیش از ۷۳ بار تجدید چاپ شده است.
در سال ۱۹۲۱ ویکتور برای اولین بار زیگموند فروید، فیلسوف نامدار اتریشی را ملاقات کرد و مدتی نیز شاگرد او بود، اما پس از چند سال عقایدی متفاوت از اعتقادات استاد خود پیدا کرد.
دکتر ویکتور فرانکل در ۲ سپتامبر ۱۹۹۷ در وین اتریش درگذشت و این در حالی بود تا آن زمان بیش از ۹ میلیون نسخه از اثر ماندگار او به فروش رسیده بود.
جملاتی از کتاب انسان در جستجوی معنا
آنچه سبب شگفتی است، ضربههایی هستند که هیچ نشانی از خود بر جای نمیگذارند اما ممکن است آزاردهندهتر از سایر ضربهها باشند. روزی کولاک، برف زیادی را روی خط آهن گسترانده بود، و ما مجبور بودیم برای گرم شدن تا حد ممکن کار کنیم. من نیز مانند سایر اعضای گروه به شدت مشغول کار بودم و تنها برای یک لحظه به بیل خود تکیه دادم تا نفسی تازه کنم. از بخت بد من، درست در همان لحظه نگهبان برگشت و مرا دید و گمان کرد که من وقت تلف میکنم. درد جانکاهی که در آن لحظه برایم آفرید، نه از دشنام بود و نه از ضربهای که به من وارد آورده بود. نگهبان حتی این زحمت را به خود نداد تا با فردِ لاغرِ ژنده پوش گرسنهای که در برابرش ایستاده بود و شاید به گونهای مبهم سیمای انسانی را برایش تداعی میکرد، حرفی بزند یا حتی فحشی نثارش کند. در عوض با حالتی سرورآمیز سنگی برداشت و به سوی من پرتاب کرد. این کار وی به نظر من دقیقا همانند شیوه جلب توجه یک حیوان به منظور به حرکت درآوردن آن به کاری بود. هرچند وجه مشترک ما و حیوان آنقدر به هم نزدیک است که آن را حتی تنبیه هم نمیکنیم.
دردناکترین بخش این تازیانهها، توهینهایی بود که به دنبال داشتند. یکبار مجبور بودیم الوارهای بسیار بزرگ و سنگینی را در راههای یخزده بر دوش بگیریم. اگر یک نفر سُر میخورد نه تنها خودش در خطر میافتاد، بلکه ممکن بود تمام کسانی را که با او در کار حمل آن الوار مشارکت داشتند، به خطر اندازد و همگی را نقش زمین کند. یکی از دوستان دیرین من نقص مادرزادی داشت، امّا خوشحال بود که با وجود این نقص میتوانست کار کند، چون هر که نقصی داشت، در همان گزینش اوّل مرگ به سراغ او میرفت. من دیدم که او در این راه یخزده و منجمد، الواری سنگین را بر دوش کشیده و لنگالنگان میرود، به نظرم آمد که دارد میافتد و همه را همراه خود میاندازد. چون هنوز نوبت من برای الوارکشی نرسیده بود، بیاختیار به کمک وی شتافتم. در این لحظه ناگهان تازیانهای محکم بر پشت من فرود آمد. و به من فرمان داده شد که به جای خود بازگردم، تعجب در این است که همین آقای نگهبان که مرا کتک زد، چند دقیقه پیش با لحن توبیخآمیزی به ما گفته بود که: «شما «خوکها» اصلاً حسِّ همکاری ندارید!»
یکبار دیگر در جنگلی با سرمای کمتر از منهای بیست درجه مشغول کندن زمین یخزدهای بودیم تا لولههای آب را جاگذاری کنیم. زمین منجمد و بسیار محکم و سخت بود و من هم در آن ایام از لحاظ جسمی بسیار ناتوان و ضعیف شده بودم. سرکارگری با گونههای سرخ و پفآلود بالای سرم آمد. قیافهاش انسان را به یاد خوک میانداخت. خودش را حسابی پوشانده بود و دستکش بسیار گرم و قشنگی به دست کرده بود. مدتی ساکت مرا ورانداز کرد، من گمان کردم که گویی در فکر شکار من است و نزدیک است بلایی به سرم بیاید. زیرا مقدار خاکی را که کنده بودم جلویم بود و این خود میزان کارم را نشان میداد. ناگهان فریادش بلند شد که: «ای خوک! از صبح تاکنون مواظبت بودم، یادت میدهم که چطور کار کنی. وادارت میکنم با دندانهایت زمین را بکنی و در نهایت مثل سگ جان بدهی. دو روزه حسابت را میرسم! هرگز در زندگیات کار نکردهای.خوک کثیف. چه کاره بودی؟ تاجر؟»
دیگر کار از کار گذشته بود که اهمیتی بدهم، امّا بایستی تهدید او را برای کشتنم جدّی میگرفتم. بنابراین، راست ایستادم و به چشمانش چشم دوختم و گفتم:
«من پزشک بودم، پزشک متخصص»
وی گفت:
«چی؟ پزشک بودی؟ شرط میبندم که با این عنوان مردم را میچاپیدی!»
«اتفاقاً در درمانگاه دولتی کار میکردم و هیچ پولی هم از مردم نمیگرفتم.» متوجه شدم زیادی حرف زدهام، خودش را بر روی من افکند و در حالی که دیوانه بار نعره میکشید مرا بر زمین انداخت. دیگر به یاد ندارم که در ضمن داد و فریاد چه میگفت. قصدم از یادآوری این اتفاق ناچیز این است تا نشان دهم لحظاتی پیش میآمد که آزار و نفرت میتوانست حتی یک زندانی مفلوک را نیز به هیجان آورد.
در آن لحظه نه تنها به خاطر آزار یا درد ناشی از تازیانه، بلکه به خاطر تحقیر و توهین نهفته در آن، به جوش آمدم. چون دیدم مجبورم پاسخگوی کسی باشم که بسیار پست است و دارد بر من و زندگیام داوری میکند، آن هم بدون آنکه هیچ چیزی از آن بداند. مردی که (باید اعتراف کنم چون موضوع را برای همقطاران زندانیام تعریف کردم، تقریبا رضایت کودکانهای به من دست داد.) آنقدر وحشی و پلید بود که حتی پرستار درمانگاه سرپایی بیمارستانِ من وی را حتی به اتاق انتظار راه نمیداد.
زمان
۵ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۳۲۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۳۲۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
واقعا این کتاب هیچی کم نداشت.اما بدونید که با خوندنش غم عمیقی رو تجربه خواهید کرد.
کتاب بسیار زیبا بود من کاملا غم و امید رو از این کتاب درک کردم. چقدر منطقی از رفتار ادمها حرف میزد . به دلم نشست
کتاب بسیار پرمفهومی بود که شرایط یک آدم را در مکانهای دشوار توصیف میکرد و به راهکارهای راوانشناسانه در موردش میپرداخت کتاب در مورد مراکز کار اجباری آلمانهای نازی و رنج و آمال زندانیان را نشان میدهد گویندگی عالی بود و
کتابی تلخ و عمیق و درخشان ، با ترجمه و روایتگری عالی❤
کتابی که هدف به دنیا اومدن را باز گو میکنه که هدف انسان شناخت درد و از درد بیرون اومدن با معنا بخشی به آن
من فایل صوتی کتاب رو دوبار گوش دادم و مطمئنم باز میرم سراغش، بخش اول با گوش دادن جذابه چون داستانِ اما بخش دوم کتابش رو داشته باشیم بهتره. من نت برداری کردم
من این کتاب رو پیشنهاد میکنم چرا که فرد رو به فکر فرو میبره و با لایه های درونی و روان ناشناخته انسان آشنا میکنه تا معنی زندگی رو از دید رنج کشیدن و نیاز انسان به رنج کشیدن برای
ترجمه رو درست انجام نداده خودشون روش جمله های مثل عزرائیل در تهران ... اضافه کردن کتاب رو نباید تغییر بدین
من موقعی که این کتاب صوتی رو خریدم قشنگ یادمه قابلیت انتقال فایل داشت. برای من مهم نیست که ناشر وسط کار تصمیم گرفته فایل این کتاب رمزنگاری و غیرقابل انتقال باشه، اما قانوناً و اخلاقاً حق ندارید چنین چیزی
کتاب جالبی است مخصوصا در این دوران نیاز است...