دانلود کتاب صوتی دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل با صدای آرمان سلطان‌زاده + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل

دانلود و خرید کتاب صوتی دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل

معرفی کتاب صوتی دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل

کتاب دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل نوشته هاروکی موراکامی، نویسندهٔ ژاپنی است که با ترجمهٔ محمد مرادی و گویندگی آرمان سلطان‌زاده و مریم حسن‌پور توسط آوانامه منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در یک صبح زیبای ماه آوریل

«دیدن دختر صد در صد دلخواه در یک صبح زیبای ماه آوریل» شامل ۷ داستان از موراکامی است که شش داستان آن از مجموعه «بید نابینا و زن خفته» و داستان دیگر از مجموعه «فیل ناپدید می‌شود» انتخاب شده است.

«بید نابینا، زن خفته»، «سال اسپاگتی»، «میمون شیناگاوا»، «قلوه سنگی که هر روز جابه‌جا می‌شود»، «دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای آوریل»، «اسفرود بی دم» و «مرد یخی» عناوین داستان‌های‌ این کتاب است که اغلب حول محور یک زن و مرور کوتاه زندگی او نوشته شده‌ است.

استفاده از کلمات ساده و تاثیرگذار در کنار وجود اسامی شرقی و توصیف زندگی شرقی در برخی داستان‌ها همراه با بازی با کلمات و دیالوگ‌های کوتاه و تاثیرگذار شخصیت‌های داستان، بر جذابیت کتاب افزوده است.

کتاب صوتی دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ به دنیا آمد. وی یک نویسندهٔ ژاپنی است که کتاب‌ها و داستان‌هایش در ژاپن و همچنین در سطح جهان پرفروش شده و به ۵۰ زبان دنیا برگردانده شده‌اند.

موراکامی برخلاف بخشی از مردم در فرهنگ ژاپن، ابتدا ازدواج کرد، بعد کارکردن را شروع کرد و سپس موفق شد فارغ‌التحصیل شود؛ به عبارت دیگر، ترتیبی که او انتخاب کرد، خلاف شیوهٔ مرسوم بود.

او و همسرش، در سال سال ۱۹۷۴ و در ابتدای زندگی مشترک، همهٔ پولشان را خرجِ باز کردن یک کافه-میخانهٔ کوچک در «کوکوبونجی» کردند؛ پاتوقی دانشجویی در حومهٔ غربی توکیو. دههٔ بیستم عمر این نویسنده، به بازپرداخت وام‌ها و کار یدی سخت (درست کردن ساندویچ، کوکتل و بدرقهٔ مشتریان دهان‌پُر) گذشت. با نزدیک شدن به پایان دههٔ سوم زندگی‌اش، خانوادۀ او هنوز، بدهکار بودند و کاسبی‌شان هم بالاوپایین داشت.

اما چه شد که موراکامی نوشتن را آغاز کرد؟ او تعریف می‌کند که:

یک بعدازظهر آفتابی در سال ۱۹۷۸، برای تماشای مسابقهٔ بیس‌بال به استادیوم رفته بود. تعداد کمی طرف‌دار بیرون حصار محوطه نشسته بودند. او آبجودردست، لم داد تا بازی را ببیند. وقتی موراکامی بازی را تماشا می‌کرد، بدون هیچ دلیلی و بدون تکیه بر هیچ زمینی، ناگهان به ذهنش رسید: «می‌توانم رمانی بنویسم».

او پس از بازی، سوار قطار شد و دسته‌ای کاغذ تحریر و یک خودنویس خرید. او می‌گوید: «حس نوشتن بسیار تازگی داشت. به یاد می‌آورم چه‌قدر هیجان داشتم. از آخرین‌باری که نوک خودنویس را روی کاغذ گذاشته بودم، مدت‌ها می‌گذشت».

آثار موراکامی، جوایز متعددی را از جمله جایزه جهانی فانتزی، جایزه بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را دریافت کرده است.

برجسته‌ترین آثار موراکامی عبارت‌اند از: «تعقیب گوسفند وحشی»، «جنگل نروژی»، «کافکا در کرانه» و «کشتن کمانداتور» (مردی که می‌خواست پرتره نیستی را بکشد).

داستان‌های موراکامی، در برهه‌ای از زمان، از سوی ادبیات ژاپن محکوم به غیرژاپنی بودن می‌شوند و مورد انتقاد قرار می‌گیرد. برخی منتقدان معتقد بودند که نوشته‌های او تأثیرگرفته از ریموند چندلر، کرت وونه‌گات و ریچارد براتیگان هستند. داستان‌های او بیشتر سرنوشت‌باور، سوررئالیستی و دارای درون‌مایۀ تنهایی و ازخودبیگانگی‌اند.

هاروکی موراکامی در ژوئن ۲۰۱۴ دربارۀ خود می‌گوید: «بعضی گفته‌اند «کارهای تو حس اثر ترجمه‌شده را منتقل می‌کنند.» معنای دقیق این عبارت را نمی‌فهمم، اما به‌نظرم از طرفی درست به هدف می‌زدند و از طرف دیگر خطا می‌کردند. از آن‌جا که اولین قطعهٔ داستان بلندم به معنای دقیق کلمه، ترجمه بود، این حرف کاملاً غلط نیست، اما تنها در مورد فرایندِ نوشتنم کاربرد دارد. آن‌چه من با نوشتن به زبان انگلیسی و ترجمهٔ آن به ژاپنی دنبال می‌کردم، چیزی کمتر از آفرینش سبکی بی‌پیرایه و خنثا نبود که به من آزادیِ حرکت بیشتری بدهد. علاقه نداشتم یک شکل رقیق ژاپنی ایجاد کنم. می‌خواستم شیوهٔ بیانی در زبان ژاپنی پیاده کنم که تا حد ممکن از زبان به اصطلاح ادبی دور باشد، که با صدای طبیعی خودم بنویسم. این کار، نیازمند معیارهای بسیار سختی بود. آن زمان تا جایی پیش رفتم که ژاپنی را بیشتر از یک ابزار کاربردی در نظر نمی‌آوردم.»

استیون پول از روزنامهٔ گاردین، این نویسندۀ ژاپنی را برای دستاوردها و آثارش، در میان بزرگ‌ترین نویسندگان قرار داده است.

بخشی از کتاب صوتی دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل

«آن سال بهار اتفاق‌های زیادی افتاده بود. اوضاع کار به هم خورده بود و دست آخر از شرکت تبلیغاتی توی توکیو که دو سال در آن کار می‌کردم، بیرون آمده بودم. همان وقت‌ها میانه‌ام را با دختری که از زمان دانشگاه با او آشنا بودم، به هم زدم. یک ماه بعد مادربزرگم از سرطان روده مرد و من با چمدان کوچکی در دست پس از پنج سال برای اولین بار به این شهر آمدم. اتاق قدیمی‌ام هیچ فرقی نکرده بود. کتاب‌هایی که می‌خواندم، هنوز توی قفسه بود. تختخوابم، میزم، و تمام صفحه‌های موسیقی‌ام همان‌جا بود. اما همه‌چیز توی اتاق پژمرده شده بود و مدت‌ها بود رنگ و بویش را از دست داده بود. فقط گذر زمان بود که هنوز آن‌جا حس می‌شد.

تصمیم گرفته بودم چند روزی بعد از مراسم تشییع جنازه مادربزرگ به توکیو برگردم و کار تازه‌ای را شروع کنم. همین‌طور می‌خواستم آپارتمان تازه‌ای بگیرم تا حال و هوایم کمی عوض شود. اما چند وقت که گذشت، نتوانستم خودم را راضی کنم از آن‌جا بروم. بدتر این‌که اگر هم می‌خواستم نمی‌توانستم. در اتاق قدیمی‌ام با گوش کردن به آهنگ‌های قدیمی و خواندن دوباره کتاب‌ها و گاهی وقت‌ها هم با کندن علف‌های هرز داخل باغچه وقت گذرانی می‌کردم. با کسی ارتباط نداشتم و تنها کسانی که می‌دیدم اعضای خانواده‌ام بودند.

یک روز زن‌عمو پیدایش شد و از من خواست تا پسرعمو را به بیمارستان جدید ببرم. گفت خودش می‌خواسته این کار را بکند، اما کاری پیش آمده که نمی‌تواند. بیمارستان نزدیک همان دبیرستانی بود که پیش‌ترها می‌رفتم، برای همین هم محل آن را بلد بودم و بهانه‌ای نداشتم تا درخواست او را قبول نکنم. زن‌عمو پاکتی به من داد که تویش مقداری پول برای ناهارمان گذاشته بود.»

معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

mahboob
۱۳۹۸/۰۵/۱۹

مهم آن است که در قلبت تصمیم بگیری شخص دیگری را با تمام وجود بپذیری و وقتی این کار را بکنی، اولین و آخرین بار خواهد بود...چه قدر عجیب است که فرد مورد علاقه ات را پیدا کنی و فرد

- بیشتر
sadaf
۱۳۹۷/۰۹/۱۱

به نظرم نوشته ها ی این نویسنده جوری نیست که هرکسی ارتباط برقرار کنه و خوشش بیاد یه جورایی تلفیق تخیل و واقیعته و پر از نماده من بعضی از داستان های این کتابو دوس داشتم مثل قلوه سنگی که

- بیشتر
soroush
۱۳۹۹/۰۳/۲۸

در این مجموعه‌داستان کوتاه از موراکامی هم مثل باقی کتاب‌هاش، شاهد توصیفات دقیق این نویسنده هستیم که سبب می‌شود مخاطب بیشتر با لحظاتی که در داستان وجود دارد احساس نزدیکی کند. تقریباً می‌توان گفت موتیف تمام داستان‌های این مجموعه، تنهایی

- بیشتر
Tan_naz
۱۳۹۸/۰۱/۲۶

توصیفات بسیار زیبا و دقیق موراکامی مجذوب کننده بود‌به طوری که می شد کاملا اون صحنه را تصور کرد. داستان قلوه سنگی که هرروز جابه جا می شد و دیدن دختر صد در صد دلخواه بسیار دوست داشتم اولین‌کتابی بود که از‌موراکامی

- بیشتر
Nafiseh
۱۳۹۷/۱۲/۱۴

داستان قلوه سنگی که هر روز جابجا میشود قشنگ بود و البته که با خوندن آقای آرمان سلطان زاده عالیتر هم شد . واقعا جناب سلطان زاده صدای خیلی گیرا وجذابی دارند من فقط کتابهایی که ایشون میخونن رو گوش

- بیشتر
Navid
۱۳۹۷/۰۹/۱۲

اولین کتاب گویایی بود که گوش میدادم واقعا عالی بود احساس خوبی خواننده منتقل میکرد

Mehrab •
۱۳۹۶/۱۲/۲۶

موراکامی عاالیه گویندگی فوق حرفه ای هست - همه چی این کتاب صوتی خوبه

نازبانو
۱۳۹۶/۱۰/۲۶

عااااالی

Ali_KamalipouR
۱۳۹۸/۰۹/۲۳

چاپی شوخوندم ،وقتمو تلف نکرد ،کتابیِ برای اوقات فراغت.

Sattar
۱۳۹۶/۰۹/۲۶

صدای گرم، اجرای عالی

زمان

۴ ساعت و ۳ دقیقه

حجم

۲۲۳٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۴ ساعت و ۳ دقیقه

حجم

۲۲۳٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۹۴,۰۰۰
۶۵,۸۰۰
۳۰%
تومان