دانلود و خرید کتاب صوتی زنگ ها برای که به صدا در میآید
معرفی کتاب صوتی زنگ ها برای که به صدا در میآید
کتاب صوتی زنگ ها برای که به صدا در میآید رمانی نوشتهٔ ارنست همینگوی با ترجمهٔ رحیم نامور و صدای گرم آرمان سلطانزاده در آوانامه منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی زنگها برای که به صدا در میآید
کتاب صوتی زنگ ها برای که به صدا درمیآید یکی از مشهورترین رمانهای ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی است. این داستان روایتی است از جنگهای داخلی اسپانیا از نگاه یک سرباز آمریکایی متخصص مواد منفجره است. همینگوی در زندگی خود سابقهٔ حضور در جنگ جهانی اول و همچنین اسپانیا را داشته و این کتاب نگاه و اندیشهٔ همینگوی در این جنگ است.
عنوان کتاب برگرفته از یکی از آثار جان دان، شاعر انگلیسیزبان است. فیلمنامه «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۳) به کارگردانی سم وود از همین رمان اقتباس شده است. این کتاب با نامهای «این ناقوس مرگ کیست؟» و «ناقوس عزا در سوگ که میزند؟» هم در ایران منتشر شده است.
شنیدن کتاب صوتی زنگ ها برای که به صدا در میآید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک ایالت ایلینوی متولد شد. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه که همینگوی به آن شهره است، ماجراجویی اوست. او در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد اما نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را نوشت. او پس از درمان جراحات برداشته از جنگ، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۲۱ به همراه همسر اولش هادلی ریچاردسون به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر مأوا گزیده بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با مارتا گلهورن آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ به همراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با مری ولش خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. همینگوی در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ به پاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبی نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. همینگوی در دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک به دلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش به خود شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای در زمان ما (۱۹۲۵)، خورشید همچنان میدمد (۱۹۲۶)، وداع با اسلحه (۱۹۲۹)، برفهای کلیمانجارو (۱۹۳۶)، زنگها برای که به صدا درمیآیند (۱۹۴۰) و پیرمرد و دریا (۱۹۵۲) اشاره کرد.
بخشی از کتاب زنگ ها برای که به صدا در میآید
«مرد سالخورده به راه خود ادامه داد. رابرتو یا بهتر بگوییم رابرت جوردان همان جا نشست. در آن لحظه خیلی گرسنه بود. البته گرسنگی
برایش تازگی نداشت. در اینگونه سفرها اغلب گرسنه میماند. ولی ترس و وحشتی نداشت، زیرا میدانست در این کوهستانها راهیافتن به پشت جبهه دشمن بسیار آسان و بیخطر است. تنها اضطرابی که داشت این بود که در صورت گیر افتادن نقشه او اجرانشده خواهد ماند. بهعلاوه حتی نمیتوانست به تمام پارتیزانهایی که در این کوهستان پراکندهاند، کاملا اعتماد کند. به انسلمو اعتماد کافی داشت. انسلمو وجب به وجب این کوهستان را بلد بود. این پیرمرد از هر نظر قابل اعتماد و ثابتقدم بود، ولی رابرت جوردان نمیدانست که آیا همانقدر که قابل اعتماد و وفادار است، از قدرت تشخیص و کاردانی هم بهره دارد یا نه. البته به این مسئله چندان اهمیت نمیداد. همینقدر که انسلمو قابل اعتماد و امین بود، برایش کافی بود. درباره پل هم چندان دغدغهای نداشت. ویران کردن این پل دشوارتر از کارهای دیگری نبود که قبلا انجام داده بود.
دو شب قبل ژنرال گولز، به او تأکید کرده بود که منفجر کردن پل کار ساده و آسانی است. ولی چنین تأکید کرده بود:
ـ پل باید سر موقع معین منفجر شود. نه یک دقیقه زودتر، نه یک دقیقه دیرتر. به مجرد شروع حمله، پل باید خراب شود. ولی موضوع این است که خود حمله درست سر موقع شروع شود، من به این مورد زیاد امیدوار نیستم، تجهیزات به ما نمیرسد، توپخانه کافی در اختیار من نیست. این مسائل را باید در نظر داشت.
ـ بنابراین پل باید در چه ساعت و چه روزی منفجر شود؟
ـ من روز و ساعت را معین میکنم، ولی احتمال دارد تغییراتی هم به وجود بیاید. شما باید هر لحظه آماده باشید و به مجرد شروع حمله، پل را منفجر کنید. این پل تنها راهی است که میتوانند از آنجا به جبهه کمک برسانند؛ تنها راه عبور تانک و آتشبار و توپخانه است. من باید مطمئن باشم که پل سر موقع ویران شده. نباید قبل از حمله خراب شود، چون شاید ساعت حمله به تأخیر بیفتد و پل را دوباره در این مدت بسازند. بلد شما مردی امین و مورد اعتماد است. شما را به جایگاه جنگجویان غیرنظامی محل هدایت میکند و از آنجا این مأموریت را انجام میدهید. درست سر موقع معین!
ـ من از کجا بدانم حمله شروع شده؟
ـ در آغاز حمله اول، مواضع را در تمام آن حدود بمباران میکنیم. حمله هوایی قطعآ از نظر شما مخفی نمیماند. اگر مایل به انجام این مأموریت نیستید، الان بگویید. اگر فکر میکنید انجام آن برایتان دشوار است، الان بگویید. بگویید تا فکر دیگری بکنیم.
ـ من این مأموریت را با تمام قوا انجام خواهم داد. اما اگر پل منفجر شود، خود شما چطور به طرف لاگرانخا۶ پیشروی خواهید کرد؟
ـ ما قبلا خود را برای تعمیر آماده کردهایم و وسایل آن را همراه خواهیم داشت. این نقشه در مادرید تهیه شده. ویسنته روخو۷ آن را طرح کرده. بدی کار این است که من مأمور حمله هستم، ولی تمام وسایل کار در اختیارم نیست. اسپانیا کشور عجیبی است. کار کردن در اینجا مشکل است. راستی شما آقای جوردان، عملیات پارتیزانی را دوست دارید؟
ـ بسیار علاقهمندم. در قلب دشمن و در هوای آزاد کار کردن لطف دیگری دارد.
ژنرال گولز گفت:
ـ من هم وقتی به سن شما بودم، به جنگهای پارتیزانی علاقه زیادی داشتم. به من اطلاع دادند که شما در منفجر کردن پل متخصص ماهری هستید. من خودم چنین مأموریتی به شما ندادهام. راستی آنچه درباره شما میگویند صحیح است؟»
زمان
۱۰ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۵۶۳٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۵۶۳٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بسیار خوب و جذابی است و همانند وداع با اسلحه حال و هوای جنگ و مبارزه دارد. در این کتاب صوتی تنها چیزی که واقعا آزارتان خواهد داد موسیقیهای بسیااااار زولانی و بیموردی است که در ابتدا و انتهای
یکی از شاهکارهای ادبیات جهان از استاد مسلم داستان نویسی ارنست همینگوی. قصه بازگو کننده برهه ای از تاریخ فاشیسم در اسپانیا و خاصه ظلمی که بر انسانها به خاطر این دگم اندیشی رفته و میرود هست . اما چطور
برخلاف نظر اکثر دوستان موسیقی کتاب عالی بود طوری که من موسیقیش رو رفتم دانلود کردم برای فیلم و کتاب صوتی موسیقی تیتراژ وحتی موسیقی متنم لازمه و اگر موسیقی به جا وخوب باشه یعنی در جای مناسب اجرا شه
"... و حالا تو را به اندازه تمام چیزهایی که ما در راه آنها مبارزه میکنیم،دوست دارم. تو را به اندازه آزادی و شرافت و حقوق تمام مردمی که میخواهند کار کنند و گرسنه نمانند، دوست دارم. تو را به اندازه مادرید
کتاب از نظر اطلاعات جنگ، عقاید و جغرافیای اون دوره خیلی ارزشمند هست اما از نظر درام به نظرم خیلی دلچسب نبود. انقدر که من چند کتاب تموم کردم ولی یکسال زمان برد تا این کتاب رو تموم کنم!
کتاب خیلی خوبی هست و صدای استاد سلطان زاده کتاب را بسیار شنیدنی کرده.
کتاب خوبی بود. نگاه جالبی به جنگ داشت. مقطع خیلی خوبی را هم انتخاب کرده بود و چ پایان تلخی هم داشت. اما جزییات زیادی مطرح شده. خصوصا به نظرم لزومی نداشت انقدر جزییات رابطه توضیح داده بشه. از حیث کتاب
داستان واقعا لذت بخش و واقعیه، گوش بدین
( از متن کتاب)آگوستین گفت: جنگ حرامزاده است. و واقعا جنگ حرامزاده است هیولایی است که زندگی ها را تباه می کند، روح انسانی را می کشد و در نهایت ارمغانی به جز رنج ، مصبیت و ویرانی ندارد. داستان
گیرا و پرکشش کتاب قشنگی بود توصیف های خوبی داشت از جنگ و تاثیرش و از این که بعضی وقتا، جایی که انتظارش رو نداری، زندگی وجود داره جاهایی که رابرت جردن میرفت تو فکر و با خودش حرف میزد خیلی دوست داشتم پایانش میتونست