دانلود و خرید کتاب صوتی ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین)
معرفی کتاب صوتی ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین)
کتاب صوتی«ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین)» نوشتهٔ سی اس لوئیس با ترجمهٔ امید اقتداری و گویندگی منوچهر کریم زاده و مهبد قناعت پیشه و سحر بیرانوند و مهدی خلیلی توسط آوانامه منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین)
کتاب «شاهزاده کاسپین» از مجموعهٔ «ماجراهای نارنیا» نوشتهٔ سی. اس. لوئیس است. این مجموعه شامل هفت کتاب است که به ترتیب عبارتاند از: «خواهرزادهٔ جادوگر»، «شیر، کمد و جادوگر»، «شاهزاده کاسپین»، «کشتی سپیدهپیما»، «صندلی نقرهای»، «اسب و آدمش» و «آخرین نبرد». در آغاز کتاب «شاهزاده کاسپین»، این چهار خواهر و برادر در ایستگاه قطاری در انگلستان هستند و منتظرند تا هر کدام به مدرسهٔ خود بازگردند. آنها پس از ماجراهای قبلی، به زندگی عادی خود بازگشتهاند و کسی از غیبت آنها مطلع نشده است. با این حال، اتفاقات جدیدی در پیش است که آنها را دوباره به دنیای نارنیا میکشاند؛ جایی که باید به شاهزاده کاسپین در بازپسگیری تاج و تختش کمک کنند.
کتاب صوتی ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای فانتزی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صوتی ماجراهای نارنیا (جلد دوم: شاهزاده کاسپین)
«به همین دلیل، ساندویچها را بیرون آوردند و آنها را به چهار قسمت مساوی تقسیم کردند. با وجود اینکه هیچکس درست سیر نشد، وضعشان خیلی بهتر از قبل شد. بعد درباره وعده غذای بعدی برنامهریزی کردند. لوسی میگفت برگردند به ساحل و میگو بگیرند، اما یک نفر تذکر داد که تور ماهیگیری ندارند. ادموند گفت باید تخم مرغهای دریایی را از وسط صخرهها جمع کنند، اما وقتی خوب فکرش را کردند، یادشان آمد که تا آن لحظه حتی یک تخم مرغ دریایی در آن اطراف ندیدهاند و اگر هم پیدا میکردند، نمیتوانستند آن را بپزند. پیتر پیش خودش فکر کرد که اگر شانس نیاورند، آنوقت مجبور میشوند تخممرغها را خامخام سر بکشند، اما به نظرش رسید گفتن این حرف به دیگران لزومی ندارد. سوزان گفت که حیف شد ساندویچها را به آن زودی خوردند. در اینجا بود که یکی دو نفر خیلی عصبانی شدند. بالاخره ادموند گفت: «نگاه کنید. فقط یک کار هست که میشود کرد. باید جنگل را بگردیم. خلوتنشینها و ماجراجوها وقتی توی جنگلاند، همیشه یکجوری زنده میمانند. همیشه ریشه گیاه و توت و خوراکیهای دیگر پیدا میکنند.»
سوزان گفت: «چهجور ریشهای؟»
لوسی گفت: «من همیشه فکر میکردم منظورشان ریشه درختهاست.»
پیتر گفت: «بیایید برویم. او راست میگوید. باید کاری بکنیم. از زیر آفتاب داغ راه رفتن که خیلی بهتر است.»
به این ترتیب، همه بلند شدند و مسیر نهر را به سمت بالا دنبال کردند.»
زمان
۶ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۷۳۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۷۳۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی 😍 خیلی منتطر جلد دوم بودم 😍