دانلود و خرید کتاب صوتی من آنجا بودم
معرفی کتاب صوتی من آنجا بودم
کتاب صوتی من آنجا بودم داستانی بلند نوشتهٔ زهره زاهدی و با صدای شهره روحی و محمد ولیان است و انتشارات بذر خرد آن را منتشر کرده است.
من آنجا بودم، رمانی روانشناختی و رازآلود دربارهٔ زنی به نام شراره است که بهتازگی رمان جدید خود را چاپ کرده است. او در جلسهٔ رونمایی از کتابش با زنی میانسال مواجه میشود که پاکتی نامه به او میدهد. ادامهٔ داستان حول محور خواندن نامههای عجیب این پیرزن میگردد. شراره دربارهٔ این نامهها با اردشیر برادرش که موقتاً در آفریقا زندگی میکند، مکاتبه میکند. داستان در قالب مکاتبات این دو روایت میشود.
درباره کتاب صوتی من آنجا بودم
«من آنجا بودم، هفت هزار سال پیش در کاخ بعلبک، ملکهای که امپراطوری را پشت سر گذاشت و گریخت. من آنجا بودم، درقرون وسطی دختر جوانی که خواص گیاهان را میدانست و به جرم جادوگری سوزاندنش. من آنجا بودم در قرن نوزدهم خدمتکار عمارت اشرافی موسیقیدانی که نوای موسیقیاش روح از بدنم جدا میکرد. من آنجا بودم زن فقیر و بیماری که تراخم نابینایش کرده بود و حضرت عیسی (ع)دست به سرش کشید و درمان شد. من آنجا بودم، در آشویتس، جهنم روی زمین.»
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
شنیدن کتاب صوتی من آنجا بودم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی من آنجا بودم
«اگرچه به خودم قول داده بودم به خانم سرابی، همسایهٔ طبقهٔ بالای آپارتمانم فکر نکنم و حداقل اونو از این ذهن آشفته کنار بزنم، اما نمیشد. فکرش و دهها سؤالی که دربارهاش ذهنمو مشغول میکرد، مثل مگس دیگهای که یه لحظه از وزوز کردن دست نمیکشه، گوشهٔ ذهنم نشسته بود و تمرکزمو به هم میزد و حواسمو به خودش جلب میکرد. وقتی دیدم نمیتونم اونو و هر چیز مربوط به اونو از ذهنم کنار بزنم، تصمیم گرفتم جسارت به خرج بدم و علیرغم اینکه اون هیچوقت نخواسته بود منو به خونهش دعوت کنه، یا به دیدن من بیاد، دوباره با یه سینی دمنوش و شیرینی، سرزده به دیدنش برم.
سینیبهدست پلهها رو بالا رفتم و به پشت در آپارتمانش رسیدم و اونوقت ... لای در آپارتمان باز بود و هیچ نوری از داخل دیده نمیشد. زنگ زدم. جوابی نیومد. صداش کردم. باز هم جوابی نیومد. دلم به شور افتاد و این دلشوره مانع میشد از اینکه وارد خونهش بشم و خداینکرده با منظرهٔ بدی مواجه شم. نکنه مرده باشه و کسی باخبر نشده باشه.
بینیمو به نیمهٔ باز در نزدیک کردم و عمیقاً بو کشیدم. اگه مرده بود، حتماً بوی بدی از توی خونهش میآمد. اما نه بوی بد و نه هیچ بوی دیگهای به مشام نمیرسید. سینی رو روی زمین گذاشتم، همهٔ جرأتمو جمع کردم، درو باز کردم و وارد خونه شدم. چیزی که مقابل خودم دیدم ورای هر شگفتی، توهم، یا خیالی بود که تو مخیلهم میگنجید. درجا خشکم زد.
چنان خاک و تار عنکبوت همهجا رو پوشونده بود که انگار اونجا سالها خالی و متروک مونده بود. اثاثیه همونطور و در همونجا که روز اول دیده بودم، زیر لایهٔ قطوری از خاک سر جاشون بودن. حتی تصویر اون دختربچه هم هنوز روی دیوار بود، اما ... وقتی از نزدیک بهش نگاه کردم، سنش کمی بزرگتر از اون تصویری شده بود که روز اول دیده بودم. وسط اینهمه شگفتی سن صاحب اون پرتره رو نادیده گرفتم. حداقل این یکی توضیح منطقی داشت و بهراحتی میتونست خطای دید باشه، چرا که بار اول هم اتاق نیمهروشن بود.»
زمان
۴ ساعت و ۵۹ دقیقه
حجم
۲۸۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۵۹ دقیقه
حجم
۲۸۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بسیار بسیار بسیار عالی بود و لذت بردم. به همه افراد توصیه می کنم حتما این کتاب را مطالعه کنند، چه آنها که به موضوعات متافیزیک و ماورایی علاقه دارند چه آنها که علاقه ندارند، چه بسا گروه اول بسیار
زیادی تخیلی بود .
سلام 🌱 من آنجا بودم رمان پر کشش و جالب با موضوع نسبتا جدید بود. نویسنده از مخلوط تخیل و متافیزیک ملموس جامعه استفاده کرده بود. در سیر رمان مطالب مختلفی از افکار سیاسی، مذهبی و فرهنگی مناطق مختلف به کار برده
بخوام خلاصه بگم واقعا حیف،حیف از این موضوع جذاب و پر فراز و نشیب که همه چیز به مسائل مذهبی ختم میشد،چقدر میتونست زیباتر تمام بشه و خرافات قاطیش نمیشد، البته این نظر بندس و دوستانی که به این مسائل اعتقاد
داستان خیلی خوبه ولی لحجه مشهدی رو خیلی بد داره میگه اصن لحجه مشهدی نیست فقط داره دهنشو کج میکنه
به نظرم زیاد جالب نبود...یعنی نوسان زیاد داشت یه جایی عالی بود یه جایی افتضاح و حوصله سر بر...
کتاب تا زمانی که ماجرای آن زن و ماجرای نیلوفر رو پیش میبرند خوبه اما بعد از اون و زمانی که غرق در ماورا میشه و ماجراهای تبریز و ... جذابیت خودش رو از دست داد
خیلی روایت خوبی بود . ممنون از زحمات .
عالی
سلام خدا قوت. ای که روز به روز در تمام مسائل پیشرفت میکنیم