دانلود کتاب صوتی پلیس با صدای هوتن شاطری‌پور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی پلیس

دانلود و خرید کتاب صوتی پلیس

معرفی کتاب صوتی پلیس

کتاب صوتی پلیس نوشتهٔ اسلاومیر مروژک و ترجمهٔ بابک تبرایی است. هوتن شاطری پور و شهره روحی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات چتر فیروزه با همکاری نشر جیحون آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های کمدی ابزورد در تاریخ ادبیات نمایشی جهان و دربارهٔ رئیس‌پلیسی است که برای جلوگیری از بیکارشدن، دست به کار عجیبی می‌زند.

درباره کتاب صوتی پلیس

کتاب صوتی پلیس حاوی یک نمایشنامهٔ کمدی و ابزود نوشتهٔ اسلاومیر مروژک است. قصهٔ این نمایشنامه دربارهٔ یک زندانی سیاسی است که ۱۰ سال است در زندان مانده و به قدیمی‌ترین زندانی سیاسی تبدیل شده است. او با امضاکردن توبه‌نامه از زندان آزاد می‌شود. رئیس‌پلیس که نمی‌خواهد بیکار باشد، گروهبانش را وادار می‌کند تا علیه شاه شعار بدهد. به‌این‌ترتیب می‌تواند او را بازداشت کند.

تئاتر ابزورد که در فارسی به پوچ، بی‌معنی و معناباخته هم شناخته می‌شود، نوعی از تئاتر است که آثار نمایشنامه‌نویسان بسیاری همچون ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آرتور آدامف، تام استپارد و هارولد پینتر در بر می‌گیرد. این نوع تئاتر در لایه‌های مختلف خود ارتباطی تنگاتنگ با هیچ‌انگاری دارد؛ مفهومی که در آثار ژان پل سارتر و آلبر کامو به‌چشم می‌خورد. تجربیات هولناکی مانند ۲ جنگ جهانی، ظهور فاشیسم در اروپا و رژیم‌های دیکتاتوری و کمونیستی سبب شد تا بسیاری از نمایشنامه‌نویسان متقاعد شوند که زندگی مدرن از معنای اصلی‌اش خالی شده است. همین موضوع آنان را به نوشتن در این سبک و در واقع خلق آن هدایت کرد.

«شایان افکاری» در سال ۱۳۹۴ نمایشی را با اقتباس از نمایشنامهٔ «پلیس» در ایران به روی صحنه برد. 

شنیدن کتاب صوتی پلیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر جهان و نمایشنامه‌های کمدی یا ابزورد پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اسلاومیر مروژک

اسلاومیر مروژک (Sławomir Mrożek) ۲۹ ژوئن ۱۹۳۰ در لهستان به دنیا آمد. او نمایشنامه، نقد کتاب، نقد نمایش، داستان کوتاه و رمان می‌نوشت. اولین مجموعه‌داستان او به نام «فیل» در سال ۱۹۵۷ منتشر شد و بلافاصله به تمام زبان‌های اروپایی ترجمه شد. اثر دیگر او، نمایشنامهٔ «پلیس» بوده است که موفقیت بسیاری برای او داشت؛ تاجایی‌که او را بر آن داشت تا به نمایشنامه‌نویسی به چشم حرفه اصلی‌اش نگاه کند.

اسلاومیر مروژک در طول زندگی‌اش در ایتالیا و فرانسه زندگی کرد و در طول این سال‌ها به نقد حکومت کمونیستی لهستان می‌پرداخت. مدتی را هم در کراکوف لهستان زندگی کرد و در نهایت در ۱۵ اوت ۲۰۱۳ در فرانسه از دنیا رفت.

بخش‌هایی از کتاب صوتی پلیس

«دفتر رئیس‌پلیس، با یک میز، دو صندلی و تمامی دیگر ضروریات. درِ اتاق در مکانی قابل مشاهده قرار گرفته و دو تابلو نیز بر دیوار آویزان است. یکی تصویری است از «شاه نوپا» و دیگری تصویری از «نایب‌السلطنه». همه آنهایی که به هر طریقی با پلیس در ارتباط هستند، سبیل‌های کلفتی دارند.

«زندانیِ انقلابی»‌ همچون ترقی‌خواهان قرن نوزدهمی ریش نوک‌تیزی دارد. همه افراد پلیس دارای چکمه نظامی،‌ شمشیر و یقه‌های آهاریِ بلند هستند. بازپرس یک لباسِ شخصی کوتاه و تنگ پوشیده است. یونیفرم‌ها که همگی آبیِ تیره‌اند، دکمه‌های بسیار براق فلزی دارند.

رئیس پلیس: (ایستاده و مشغول خواندن بخش آخر یک ورقه است) ... و بنابراین با کمال شرمساری و انزجار، از تمامی گناهان خود توبه می‌کنم. تنها آرزویی که دارم آن است که با تمام قوا و نهایت احترام و علاقه، باقی زندگی‌ام را صرف خدمت به حکومتمان کنم.

می‌نشیند، کاغذ را تا می‌کند.

زندانی: نذارش کنار. امضاش می‌کنم.

رئیس: امضاش می‌کنی!؟ یعنی چی؟

زندانی: همین که گفتم،‌ امضاش می‌کنم.

رئیس: آخه واسه چی؟

زندانی: یعنی چی واسه چی؟ ده سال تمومه که داری از من بازجویی می‌کنی،‌ بازپرسی می‌کنی، تو زندون نیگرم داشتی. هر روزِ خدا تو این ده سال این فرم رو دادی به من تا امضاش کنم. وقتی که رد می‌کنم، واسه‌م شاخ و شونه می‌کشی که به وحشیانه‌ترین وضع شکنجه‌ام می‌کنی و بعد هم هی سعی می‌کنی تا متقاعدم کنی. حالا هم که بالاخره به امضا کردنش رضایت دادم تا بتونم از زندون خلاص بشم و به حکومت خدمت کنم، چشم‌هات رو گرد می‌کنی و می‌پرسی واسه چی!

رئیس: اما این خیلی ناگهانی و بی‌مقدمه‌س.

زندانی: کلنل، من دستخوش یه تحول بزرگ و اساسی شدم.

رئیس: چه‌جور تحولی؟

زندانی: یه تحول اساسی درونی. من دیگه نمی‌خوام با حکومت بجنگم.

رئیس: آخه چرا؟

زندانی: من دیگه بریده‌م. اگه کس دیگه‌ای دلش می‌خواد با حکومت دربیفته،‌ نمی‌دونم کی،‌ شاید جاسوس‌های یه قدرت خارجی یا مأمورهای مخفی،‌ بذار اون‌قدر بجنگه تا جونش دربیاد. اما من دیگه نیستم. من یکی زور خودم رو زده‌م.

رئیس: (غمگین) هیچ‌وقت انتظار همچین چیزی رو از تو نداشتم. دیگه نمی‌خوای با حکومت بجنگی؟ خیلی جالبه که این حرف از دهن تو دربیاد. از دهن قدیمی‌ترین زندانی این کشور.

زندانی: همینه،‌ کلنل. مگه نه اینه که من آخرین کسی‌ام که هنوز تو زندون مونده؟

رئیس: (با اکراه و تردید) خُب بله ...

زندانی: می‌بینی؟ خیلی وقت پیش واسه همه روشن شده که ما بهترین نظام سیاسی کل دنیا رو داریم. همقطارهای سابق من به گناهشون اعتراف کردن، مورد عفو قرار گرفتن و رفتن سر خونه زندگی‌شون. حالا دیگه کسی نمونده که بشه بازداشتش کرد. من آخرین بازمانده انقلابیون هستم. اما چه‌جور انقلابی‌ای؟ تَهِ تَهِ وجودم رو که خوب نیگا کنی، می‌بینی که من فقط یه کلکسیونر تمبرم.

رئیس: تو الان داری اینو می‌گی. اما کی بود که به طرف ژنرال بمب پرت کرد؟

زندانی: اون که به تاریخ باستان پیوست،‌ کلنل. تازه اون بمب حتی منفجر هم نشد. اون جریان حتی ارزش بررسی دوباره رَم نداره.

رئیس: راستش نمی‌تونم به گوشام اعتماد کنم. ده سال تموم تو توبه نکردی. به‌طرز با شکوهی دَووم آوُردی و هرگز هم تسلیم نشدی. در عوض،‌ در مقابل تصویر (از صندلی برمی‌خیزد و خبردار می‌ایستد) شاه نوپایمان و عموی نایب‌السلطنه‌اش (می‌نشیند) با نفرت می‌ایستادی و تف می‌نداختی. ما به زندگی مشترکمون در اینجا عادت کرده بودیم. همه چیز داشت عالی پیش می‌رفت و حالا تو یهو می‌خوای همه‌ش رو خراب کنی.»

کاربر navid mirkiani
۱۴۰۳/۰۲/۲۳

واقعا خیلی خوب بود 👌 و البته با گویش و اجرایی عالی 👌

زمان

۱ ساعت و ۴۳ دقیقه

حجم

۹۶٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۱ ساعت و ۴۳ دقیقه

حجم

۹۶٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۵۲,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۵۰%
تومان