دانلود و خرید کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر
معرفی کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر
کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر نوشتهٔ مگی فان ایک با ترجمهٔ منصوره وحدتی احمدزاده و گویندگی شهره روحی در انتشارات بذر خرد چاپ شده است. این کتاب راهنمای روزهای اندوه، خشم و جنون است.
درباره کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر
در ۱۷سالگی به مگی فان ایک گفته شد که اختلال افسردگی یکقطبی دارد. بعد، در اوایل دههٔ ۲۰ زندگیاش، پزشکی پیدا شد که به آن اختلال دوقطبی را هم افزود، پزشک دیگری به نتیجهٔ اول رسید و در نهایت، در ۲۷سالگی، به او گفته شد که اختلال شخصیت مرزی دارد. نویسنده در این کتاب از تجربیات شخصی خودش مینویسد. هرچند این کتاب، به طور خاص، دربارهٔ اختلال شخصیت مرزی مگی نیست، اما ممکن است به علائم آن شرایط هم اشاره کند.
مگان کراب نویسندهٔ کتاب قدرت مثبت بدن، دربارهٔ کتاب وقتی غمگینی به یاد آر میگوید: «هر صفحهاش باعث شد من کمتر احساس تنهایی کنم. کتابی اطمینانبخش، دلگرمکننده و شیرین است و بیشک به افراد زیادی کمک خواهد کرد تا کمتر احساس تنهایی کنند؛ بهترین کاری که کتابهای مربوط به سلامت روان میتوانند انجام دهند.»
کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به روانشناسان پیشنهاد میشود و کسانی که خود یا اطرافیانشان احساساتی شبیه به افسردگی و اضطراب را تجربه میکنند.
بخشی از کتاب صوتی وقتی غمگینی به یاد آر
«هفتهٔ بعد دکتر بیماریام را اختلال اضطراب فراگیر تشخیص داد. وقتی پذیرفتم مشکلم اضطراب است و باید با این وضعیتِ ناخوشایند کنار بیایم، تازه متوجه شدم چه شرایط بیرحمانهای است. درست است که تصوری ذهنی است، اما بهشدت به صورت جسمانی هم احساس میشود.
علائم من تعرق، لرزش، تپش قلب و حالت تهوع است. حالت تهوع همیشه از همه چیز برایم بدتر است. انگار توی دلم رخت میشویند؛ احساسی که مدتها پس از پایان آن اتفاق استرسزا ادامه پیدا میکند. این حالت باعث میشود که احساس کنم دائم در آستانهٔ بالا آوردن هستم، اما هرگز چیزی از گلویم بیرون نمیآید. در دانشگاه این حالت تهوع تبدیل شد به امتوفوبیا (ترس شدید از استفراغ) و مانع میشد که بتوانم در کلاسها شرکت کنم، به کافه بروم یا حتی خانه را ترک کنم. هر جا که میرفتم پیوسته نگران بودم که الان بالا میآورم. گاهی سوار اتوبوس میشدم و ایستگاه بعدی پیاده میشدم و تا منزل پیاده میرفتم. نمیتوانستم از پس باقیِ آن سفر بیست دقیقهای بربیایم.
من از شدتِ اضطراب غش هم کردهام و بارها هم تا مرحلهٔ غش کردن پیش رفتهام. خودم را چنان غرق در گردابی از نگرانی و وحشت میبینم که نمیتوانم نفسهایم را کنترل کنم، سرگیجه دارم، از اضطراب نفسنفس میزنم و بوووم روی زمین میافتم. با اینکه هرگز با خطری اضطراری و واقعی مواجه نشدهام (به جز زمانی که در آرایشگاه غش کردم و چیزی نمانده بود که آرایشگر با قیچیاش سرم را زخمی کند)، در چنین لحظاتی واقعاً فکر میکنم دارم میمیرم. این چیزی است که مردم دربارهٔ حملات پانیک خیلی دست کم میگیرند. موضوع فقط «حفظ آرامش» نیست. نمیتوانی آرامشت را حفظ کنی، چون احساس میکنی در بدن خودت در دام افتادهای و تنها راه فرار آرامشی است که بعد از مرگ به تو دست میدهد. خواهی مرد. راه دیگری نیست. خیلی ترسناک است.»
زمان
۶ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۳۷۸٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۶ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۳۷۸٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد