کتاب نامه هایی از فانوس دریایی
معرفی کتاب نامه هایی از فانوس دریایی
کتاب نامه هایی از فانوس دریایی داستان نوشته اما کرول با ترجمه شروین جوانبخت است. این داستان درباه زندگی یک خانواده است که بعد از آغاز جنگ انگلستان و آلمان برای همیشه تغییر میکند.
کتاب نامه هایی از فانوس دریایی در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه کتاب لیدز برای گروه سنی ۹ تا ۱۱ سال شد.
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب نامه هایی از فانوس دریایی
اولیو با خواهر بزرگترش، سوکی و برادر کوچکترش کلیف در انگلستان زندگی میکنند. آنها پدرشان را در جنگ از دست دادهاند و مادر هم بعد از کشته شدن پدر افسرده شده است. او وقتش را با کار پر میکند و سوکی حسابی مراقب بچهها است. یک شب بچهها به پیشنهاد سوکی به سینما میروند. سوکی برای انجام کاری از پیش آنها میرود اما آژیر قرمز به صدا درمیآید و یک بمب هم منفجر میشود. اولیو و کلیف سوکی را گم میکنند...
مادر بعد از این ماجرا تصمیم میگیرد تا بچهها را به دوون بفرستد. جایی که از هیاهوی جنگ کمی دور باشند و خیال مادر هم اینطوری راحتتر باشد. اولیو کت سوکی را که آن شب پوشیده بود همراه دارد و صداهایی عجیب از آن میشنود. اما هیچی در جیبهای کت پیدا نمیکند... بعدا اولیو موفق میشود نامهای را که در آستر کت جاسازی شده پیدا کند.
نامهای که معمولی نیست. کدگذاری شده و اولیو هرکاری میکند سر از محتوای آن درنمیآورد.
کتاب نامه هایی از فانوس دریایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان از خواندن داستان نامه هایی از فانوس دریایی لذت میبرند.
درباره اما کرول
اما کارول ۲۶ مارس ۱۹۷۰ در انگلستان متولد شد. او سالها در دبیرستان زبان انگلیسی درس میداد. از میان کتابهای اما کرول میتوان به اسرار پادشاه خورشید، خواهر برف، ستاره عجیب و نامه هایی از فانوس دریایی اشاره کرد.
بخشی از کتاب نامه هایی از فانوس دریایی
مجبور بودیم که آن شام وحشتناک را بخوریم. در زمان جنگ، هیچکس غذا را دور نمیریخت؛ حتی غذایی که شبیه دل و روده بود. ساده است؛ فقط باید بینیات را بگیری و غذا را فرو بدهی و یک لیوان آب هم رویش سر بکشی. بعد از غذا، سوکی که از همه بزرگتر بود و مسئولیت ما را بر عهده داشت، گفت حقمان است که بیرون گشتی بزنیم. خودش هفته پیش با یک دوست این فیلم را دیده بود.
هنوز در خانه بودیم و داشتیم پردههای ضخیم را میبستیم که سوکی گفت: «فیلمش خیلی سروصدا کرده، هر دوتاتون خیلی خوشتون میآد.» رو کرد به من و بهشوخی گفت: «بخند. قراره خوش بگذره.»
همه به من میگفتند چهرهام جدی است؛ شاید چون ظاهرم غمگین و متفکر بود، درست مثل پدرم. در واقع، منظورشان این بود که به زیبایی سوکی نیستم که این برای من اهمیتی نداشت؛ چون من به خواهر بزرگترم حسودی نمیکردم، به او افتخار میکردم. شخصیتش هم به همان اندازه زیبا بود؛ معلوم بود که همه همینطور فکر میکنند.
«اینجوری بهتره؟» رو به سوکی، بهپهنای صورتم لبخند زدم تا بداند چهقدر خوشحالم که داریم میرویم بیرون؛ آن هم وقتی خودش همراهمان بود. این روزها خیلی کم او را میدیدیم. تازگیها یک دوست مکاتبهای پیدا کرده بود و وقتی نامههایی با مُهر پستی دِوون برایش میآمد، خیلی مرموز رفتار میکرد. همه حدس زده بودیم برای کی نامه مینویسد. گلوریا، همسایه کناریمان، خواهر کوچکتری به نام کویینی داشت که نوزده سالش بود و در دوون زندگی میکرد. به قول سوکی، هر کی دوست مکاتبهای داشت، خیلی بهروز بود.
سوکی بهجز نامهنگاری کار دیگری انجام نمیداد؛ مثل همه وقتهایی که سرگرمی جدیدی پیدا میکرد. هر شب که از سر کار میآمد، کفشهای رسمیاش را گوشهای پرتاب میکرد و به اتاقش میرفت تا نامه بنویسد و دیگر بیرون نمیآمد. وقتی برای پدر نامه مینوشتیم، همهچیز فرق میکرد. هر کدام از ما جمله خودش را روی کاغذ نامههای آبیرنگ ارتش مینوشت؛ اما سوکی در اتاقش را به روی ما میبست. این نامهها مال خود خودش بودند، خودش و کویینی. بعضی وقتها با خودم فکر میکردم چی به همدیگر میگفتند که اینقدر خصوصی بود و اینقدر وقتش را میگرفت.
وقتی پالتوهایمان را پوشیدیم و ماسکهای گاز را از جای همیشگی در راهرو برداشتیم، دیگر آماده بودیم که به سینما برویم. هوای عصر، سرد و مرطوب بود و ما خودمان را در شال و کلاه پشمی پیچیده بودیم. دستکشهای یکانگشتی کلیف با بندی به پالتویش دوخته شده بودند و در انتهای آستینش تاب میخوردند. کلیف آنها را مثل بال پرندهها به هم زد تا من را بخنداند.
آنقدر هیجانزده بودم که حتی به ذهنم نرسید از سوکی بپرسم چرا بهترین پالتوی چهارخانه سبزرنگ مامان را به جای پالتوی خودش پوشیده است. موهایش را هم مدل دیگری درست کرده بود؛ مثل بازیگرها، آنها را فر کرده و رژ لب قرمز گوجهای زده بود. سنش را بزرگتر از هفده سال نشان میداد. شبیه مامان شده بود؛ مامان، قبل از اینکه پدر بمیرد. همانی که موهایش را درست میکرد و آرایش میکرد و از انگلیس طرفداری میکرد.
حجم
۳۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب نسخه چاپیشو خوندم درباره جنگ جهانی دوم هستش. عالیه 🌷🌷🌷🌷
قشنگه این کتاب مربوط به جنگ جهانی دومه زمانی که اولیو دنبال سوکی میکنه و اون رو با مرد قد بلندی میبینه بمبی می ترکه و سوکی ناپدید میشه برنامه انتقال کودکان افزایش پیدا می کنه و اولیو و برادرش کلیف
اوهههه نگم که چقدر جذاب بود . اخه پرتقال مگه میشه تو بد باشی ؟🍊🍊🍊🍊🍊 همه فکر میکنن من کارمند پرتقالم . کاش بودم 😄😄😄😄دیگه خانواده امم شک کردن از بس کتاباشونو میخرم و معرفیشون میکنم 😄
من نسخه چاپی این کتاب رو خواندم داستان جذاب و روانی داشت بسیار عالی بود
حتما بخونینش ی کتاب خوب درمورد جنگ جذاب بود 🐚
«نامه هایی از فانوس دریایی»کتابی جذاب و زیبا درباره جنگ جهانی دوم است. بنظرم باید بخوانیدش تا با حس و حال قشنگی که نویسنده توانسته بنویسه و به خواننده منتقل کند آشنا بشوید. رمانی پر از ماجراجویی های جذاب و