دانلود و خرید کتاب صوتی پیش از آنکه باران ببارد
معرفی کتاب صوتی پیش از آنکه باران ببارد
کتاب صوتی «پیش از آنکه باران ببارد» نوشتهٔ کمیل دیمایو با ترجمهٔ فرزانه صائبی مطلق و گویندگی مریم پاکذات در آوانامه منتشر شده است. این داستان درباره پیرزنی است که میخواهد پرده از راز یک جنایت خانوادگی قدیمی بردارد. دلا و مایک به همراه دختری به نام پالوما با هم آشنا میشوند. همه آنها در تلاشند تا یک معمای خانوادگی را حل کنند و همین سهنفرشان را به هم میرساند و آنها را با هم آشنا میکند. داستان در دو زمان موازی پیش میرود. یکی دهه چهل میلادی و زمانی که دلا، خواهرش را به قتل رساند و دیگری در زمان حاضر.
درباره کتاب صوتی پیش از آنکه باران ببارد
دلا لی پس از سپری کردن هفتاد سال در زندان به خاطر قتل خواهرش، یولا بالاخره به خانه بازگشته و آماده است پیش از اینکه دیر شود رازهایی را که در سینه دارد فاش کند. مایک اندرز که از کارش در روزنامه بوستون تعلیق شده است در شهر میچرخد و با نارضایتی به تحقیق درباره ماجرای اسرار آمیز نقاشیای از چهره یولا میپردازد. که گفته میشود این تابلو اشک میریزد. در این میان او به دکتر پالوماوگا برخورد میکند که به آنجا آمده تا از مادربزرگش مراقبت کند و قبل از اینکه اتفاق وحشتناکی بیفتد خواهر سرکشش را نجات دهد. مایک و پالوما دلایل خودشان را برای حضور در شهر گرم و دور افتادهای که ترجمه نامش دروازه پشیمانی است، دارند ولی پیشبینی نمیکنند که قرار است زندگیشان برای همیشه تغییر کند. روایت تاثیرگذار داستان تناوب بین روزگار تاریک دلا لی در دهه چهل است و جستوجوی پالوما و مایک در زمان حال به دنبال ریشهها، خانواده، عشق و آنچه واقعاً در زندگی اهمیت دارد.
کتاب صوتی پیش از آنکه باران ببارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای معمایی، رازآلود و عاشقانه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صوتی پیش از آنکه باران ببارد
تقریباً همهچیز سر جای خودش بود و پیش از بازگشت او، مدیر املاک آنها را مرتب کرده بود، اما تشک از قلم افتاده بود و شک داشت که توان داشته باشد آنقدری آن را بتکاند که غبارش گرفته شود. جعبههای سیگار را در انبار کنار چیزهای دیگری پیدا کرد که شاید از دید آدمی بیاحساسْ زباله محسوب میشدند؛ مثل همین فرفرهٔ سبز و قرمزی که گوشههایش زنگ زده و نوکش خم شده بود، اما آنها دورریختنی نبودند. وقتی دلا بیهیچ خستگی فرفره را برای یولا میچرخاند او را ساعتهای متمادی سرگرم میکرد. از جعبههای سیگار بهعنوان ظرف غذا استفاده میکردند و در قفسههای آشپزخانه جای مخصوص خودشان را داشتند. رنگ ظرف او خردلی بود و ظرف یولا قرمز. البته دلا رنگ قرمز را بیشتر دوست داشت، اما یولا بهقدری اوقاتتلخی کرده بود که بالاخره دلا تسلیم شده بود. بابا روی ظرفها سوراخهایی برای تهویهٔ هوا ایجاد کرده بود که غذاها خراب نشوند، دلا هم آنها را پر از گوشت ورقهای خشکشده و نان و چربی خوک میکرد.
هیچکدام از صلیبها نبود. روی هر دری یکی از آنها بود. تقریباً کوچک بودند و به چشم نمیآمدند، اما همیشه آنجا بودند.
بعضی چیزها آشنا نبودند. حدس میزد خرتوپرتهای مستأجران باشند. شبیه موزهای بود که خانوادهای پس از خانوادهٔ دیگر به تماشا گذاشته باشند. غریبههایی که لابد خاطرات خودشان را در این خانه ساخته بودند. آیا تولدها، مرگها، ازدواجها، شادیها و غمهایی بودند که در دیوارهای این خانه محبوس شده باشند؟ ارواحشان کنار ارواح هرمان، ایوا، تامس و یولا رفتوآمد داشتند؟ و همه او را تماشا میکردند؟ این زن سالخورده در خانهای قدیمی را.
توالتها که به اصرار مامان به خانه اضافه شده بودند، هیچ تغییری نکرده بودند. با معیارهای امروزی حتماً قدیمی به حساب میآمدند، اما در زمان خودشان همهجا صحبت از آنها بود ـ برای سالها در نوع خودشان اولین بودند. همینکه هنوز قابلاستفاده بودند دلا را راضی میکرد؛ زیرا حسی از خصوصی بودن داشتند که در زندان تقریباً وجود نداشت.
زمان
۱۳ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۵۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۵۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
با صدای کتاب میشد سفر کرد به شمال مکزیک و جنوب آمریکا به پرتوپسار، به زندان زنان گوری و به قلب یک زندانی.... یاد گرفتن اینکه بهترین راه حل برای مشکل چیست و جواب، خیلی وقت ها از خودگذشتگی است...
فوقالعاده جذاب و باگویش زیبای خانم پاک ذات
داستان کشش خوبی داره و زیباست و گویندگی بسیار عالی
مثل باران زیبا
زیباترین و تاثیرگذارترین کتاب صوتی ای بود که تا بحال شنیده بودم. سرشار از حس امید در اوج سختی
به شدت آسیب روحی بهتون وارد میکنه این کتاب من ۸۰ درصد رمان رو گوش دادم و آخرش واقعا نتونستم ادامه بدم متنفر میشید از زندگی به هیچ عنوان توصیه نمیکنم خیلی متن داستان ظالمانه است
داستان خیلی جذاب نیست ولی گویندگی مثل همیشه بسیار روان و زیبا
خیلی لذت بردم خییییلی زیاد هم از خوده کتاب هم از ترجمه عالیش هم از صدای دلنشین سرکار خانم پاک ذات. دلم موند تو پوتو پسار
بی نهایت کشدار و حوصله سر بر همش منتظر بودم به قسمت جذاب برسه اما الان که پنج ساعت از کتابو گوش دادم و هنوز اتفاق خاصی نیافتده و فقط وقت تلف کردن بود
زندگی دو زن جوان در دو دهه ی متفاوت که بخاطر عشق به خانواده بر روی عزیزترین چیزها حتی زندگی پا میگذارند تا بنیان خانواده پابرجا بماند ولطف کائنات که به عشق آنها باسخاوت پاسخ می دهد. محتوای خوب ،