دانلود و خرید کتاب صوتی یکی پس از دیگری
معرفی کتاب صوتی یکی پس از دیگری
کتاب صوتی یکی پس از دیگری نوشتهی فریدا مک فادن نویسندهی آمریکایی است. این رمان روانشناختی، دربارهی سه زوج است که تصمیم میگیرند برای مدت یک هفته به تعطیلات بروند، اما در میانهی راه گرفتار میشوند.
این اثر با ترجمهی فائزه شفیعی و گویندگی زهرا علیپور در انتشارات آگاه منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی یکی پس از دیگری
داستانهای هیجانانگیز و معمایی که کمی با چاشنی ترس همراه باشند طرفداران بسیاری در دنیا دارند. کتابهایی که گاهی از شدت هیجان نمیتوان آنها را زمین گذاشت و با شنیدن یا خواندنشان اصلاً متوجه گذر زمان نخواهید شد.
کتاب صوتی یکی پس از دیگری جزو این دسته است. داستانی با مضمون روانشناختی که خواننده یا شنونده را مجذوب و میخکوب میکند. در ابتدای کتاب از قول یک ناشناس، کلیات داستان را خواهید شنید. او به شما میگوید که: «ما شش نفریم؛ شش آدم بزرگسال، مثل بستهی شش تایی ماهی ساردین، با کلی وسایل و چمدان توی یک ماشین ون کوچک فشرده نشستیم و برای گذراندن تعطیلات راهی سفر شدیم.»
این ناشناس دربارهی عدد ۶ اطلاعاتی به شنونده میدهد. اینطور که معلوم است شش عددی ترسناک است. انسان و شیطان روز ششم آفریده شدهاند. در کتاب مکاشفهی یوحنا عدد ۶۶۶ عدد شیطان است. فرمان ششم انجیل میگوید: «قتل نکن»
آیا اینها همه نشانه است یا خرافات؟ شش نفر که قرار است شش روز در کنار هم باشند. میتواند کاملاً تصادفی اتفاق افتاده باشد. میتوانستند هفت یا هشت نفر باشند. این هم دست خودشان بود که پنج یا هشت روز در هتل بمانند. شش هم مثل هر عدد دیگری است و نباید به این چیزها فکر کرد.
اما ناشناس به شما میگوید که داستان قرار نیست خبرهای خوبی داشته باشد. او از رازی پرده برمیدارد: «در پایان هفته از این جمع ششنفره، یک نفر زنده به خانه برمیگردد.» آیا میتوان گفت اگر تعداد نفراتشان بیشتر یا کمتر بود چنین اتفاقی نمیافتاد؟ مرگها به یک عدد بستگی داشتند؟
کاربران گودریدز در توصیف این کتاب از واژههایی مثل «بینظیر» «یک اثر سینمایی» «جذاب» و «گیرا» استفاده کردهاند. آنها از تعلیقهای فوقالعاده، رگههای روانشناسی و شیوهی نگارش عالی نوشتند.
خلاصه کتاب یکی پس از دیگری
داستان کتاب صوتی یکی پس از دیگری از اتاق کلیر و نوآ شروع میشود. زوجی که بعد از چندین سال زندگی زناشویی و دو فرزند، به نقطهی تاریکی از زندگی مشترک رسیدهاند. آنقدر که کلیر برای اقامت در هتل، دو اتاق جدا از هم رزرو کرد و این را وقتی به نوآ گفت که عازم حرکت بودند. کلیر نمیداند چه شد که به اینجا رسیدند. ولی تنها حسی که در حال حاضر از همسرش داشت حس تنفر بود و بس. همهی حرکاتش به نظر منزجرکننده بود. او تنها دلیل بودن در کنار همدیگر را وجود فرزندانشان میدانست. کلیر اعتراف میکرد نوآ پدر خوبی برای دختر و پسرشان است و این باعث میشد هنوز به ترک او فکر نکند.
قرار بود در مدت این یک هفته بچهها پیش خاله پنی بمانند. کلیر خیالش از بابت بچهها راحت بود. پنی مادر سه بچه بود و میدانست چطور به بچهها خوش بگذرد. پسرشان به راحتی دوری یک هفتهای مادر و پدر را پذیرفت، اما دختر هفتسالهشان بیتابی میکرد. اِما مادرش را در آغوش گرفت و از خوابی که شب گذشته دیده بود گفت. او با گریه از مادرش خواست که به سفر نروند. ترسیده بود. میگفت خواب دیده هیولا پدر و مادرش را خورده است. کلیر دو دل شد. سعی کرد به خودش مسلط باشد، اما خوابهای اِما نگرانکننده بودند. دو روز قبل از مرگ پدربزرگش، خواب دیده بود او میمیرد. هرچند همه گفتند کاملاً اتفاقی بود، اما کلیر اینطور فکر نمیکرد.
او به فکر فرو رفت. شرایط را سنجید، ولی راه برگشتی وجود نداشت. نمیتوانست برنامهی از قبل چیده شده را بهخاطر خواب یک کودک هفتساله بر هم بزند. دوستانش چه میگفتند؟ نوآ حتماً خیلی عصبانی میشد. او به همهی جوانب فکر کرد و سرآخر تصمیم گرفت به این سفر برود.
اما طولی نمیکشد که متوجه میشود باید به خواب دخترش اهمیت میداد. نباید به این سفر میرفت. در میانهی راه، ون خراب میشود و گروه ششنفره مجبور میشوند راه باقیمانده تا هتل را پیاده بروند. راهی در دل جنگل؛ و این تازه اول ماجرایی است که در آخر فقط یک نفر نجات پیدا خواهد کرد.
چرا باید کتاب صوتی یکی پس از دیگری را بشنویم؟
برای اینکه با داستانی هیجانانگیز و درگیرکننده آشنا شوید. وارد دنیایی پر از تعلیق شوید که تا آخر داستان دست از سرتان برنمیدارد. شما را درگیر میکند و مدام از خودتان میپرسید بالاخره چه کسی قاتل است؟ آیا واقعاً هیولایی وجود دارد؟
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شندین کتاب صوتی یکی پس از دیگری را به افرادی که دوست دارند داستانی پر چالش با فراز و نشیبهای فراوان بشنوند، به رمانهایی با مضمون روانشناختی علاقهمندند و همهی افرادی که در قفسههای کتابفروشی به دنبال داستانی جذاب و گیرا هستند، پیشنهاد میکنیم.
دربارهی فریدا مک فادن
فریدا مک فادن یک پزشک متخصص در زمینهی آسیب مغزی است. او تصمیم گرفته استعداد خود را در زمینهی نویسندگی نیز به رخ دنیا بکشد. کتابهای بسیاری از این نویسنده تا کنون به چاپ رسیده است که به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شدهاند. کتابهایی اکثراً با موضوع روانشناختی و طنز پزشکی. او در زمینهی استفاده از تعلیق در داستان، از مهارت بسیار بالایی برخوردار است. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم او مخاطب را خوب میشناسد و میداند چه میخواهد. به همین دلیل است که جزو نویسندگان پرفروش نیویورکتایمز قرار گرفته و نامزد جایزهی گودریدز نیز شده است.
فریدا با خانواده و گربهی سیاهش در خانهای که مثل داستانهایش جذاب است زندگی میکند. خانهای که احتمالاً در دل خود روایتهایی شنیدینی دارد، چون چند قرن از ساختش میگذرد و رو به اقیانوس است. میگویند خانه، جایی است که اگر کسی در آن فریاد بزند صدایش به جایی نمیرسد. اما شاید اگر بلندتر از حد معمول داد بزند خوششانس باشد و کسی صدایش را بشنود.
بخشی از کتاب یکی پس از دیگری
بعد از دو ساعت تابلوی رستوران را دیدیم. دوست داشتم سیبزمینی سرخکردهٔ چرب بخورم. البته کمی اضافهوزن دارم، اما بازهم دوست دارم بخورم. فقط با این خوراکی میتوانم بقیهٔ راه را تحمل کنم. رستوران شلوغ بود. وسط رستوران میزهای بزرگ و روی دیوارها تابلوهای نمایشیِ راهنمایی و رانندگی چسبانده بودند. بوی روغن و همبرگر به مشامم میخورد. نفسی کشیدم و تصمیم گرفتم همبرگر آبدار سفارش بدهم. بقیه رفتند سر میز بنشینند. من و لیندزی رفتیم تا دستوصورتمان را بشوییم. لیندزی بیشتر دوست داشت آرایشش را تمدید کند. توی آینه به صورتش که دو برابر خوشگلتر از من است نگاه کرد. بگذریم؛ آنقدر اِما شب میآید توی اتاق ما میخوابد و تکان میخورد که نمیگذارد بخوابم و زیر چشمم چروک افتاده است. نمیدانم لیندزی چه چیزی از صورتش را دوست ندارد. رُژ درآورد و یکلایه رُژ روی لبهایش تجدید کرد.
گفت: «خوشقیافهست؛ نه؟»
«آره.» وارنر چیزی فراتر از خوشقیافه است. نوآ خوشقیافه است، اما وارنر فوقالعاده است. حتی اگر مجرد بودم، نمیتوانستم چنین مردی پیدا کنم. درواقع نمیخواستم! نمیتوانم تحمل کنم همه نگاهش کنند و توی دلشان بگویند با این زن چهکار میکند!
لیندزی درِ رُژش را بست و گفت: «گوش کن! یه چیزی باید بهت بگم...»
ابرویی بالا انداختم و گفتم: «خب؟»
زمان
۴ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۲۶۶٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۲۶۶٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
یک رمان جنایی آمریکایی، با سبک و سیاق خاص خودش، ترجمه روون و عالی، گویندگی بسیار جذاب ، تا آخر قصه داستان کشش و گیرایی داره و شما رو با خودش همراه میکنه ، من مشغول یه کار زمان بر
کتاب جالبی نبود اصلا کشش نداشت و داستان کاملا عادی داشت و تهشم مزخرف تموم شد ارزش خوندن نداره
این همه تعریف رو واقعا متوجه نمیشم دلیلشو! در حد فیلمهای درجه پایینِ "مثلا" ژانر جنایی-ترسناک! نحوهی خوانش، برای کتاب های گروه سنی ۹تا۱۳ سال مناسب بود😐 اگه یه کار جدی بخواین که بشه اسمشو گذاشت جنایی! این کتاب مناسب شما نیست🤷🏻♀️
اصلا سر و ته نداره کتاب
چون با این رمانش خیلی حال نکردم با احترام فقط یک ستاره میدم .
واقعا مثل همیشه عالی و گویندگی عالی🤩🤩
کتاب قشنگیه. واقعا سرگرم میکنه آدمو. شخصیت پردازی هاشم خوبه.
باحال بود
کتاب تکراری با موضوع کلیشه ای ....از آثار من فادن فقط اتاق دی و چند تا داستان دیگر قشنگه بقیه کاملا کپی برداری از هم و از داستانهای دیگه هستند مثلا دو کتاب بانوی طبقه بالا و خدمتکار از این
چقدر باگ داشت. فقط گوینده ی خوبی داشت