دانلود و خرید کتاب صوتی درد که کسی را نمیکشد
معرفی کتاب صوتی درد که کسی را نمیکشد
کتاب صوتی درد که کسی را نمی کشد نوشته جاناتان فرنزن است که با ترجمه ناصر فرزینفر و صدای مهران نوروزی منتشر شده است. این اثر، پنج جستار درباره گمشدههای خلوت و شلوغی دارد.
جستار نوع تازهای از نوشته است که امروز محبوبیت زیادی در سراسر دنیا به دست آورده، جستار، متنی است که نه داستان ایت و نه مقاله یا رساله ولی با تمام اینها نقاط اشتراک دارد.
جستار موضوعی را از دیدگاه نویسنده بیان و به همین دلیل دست نویسنده باز است تا ایدههایش را بگوید یا آنهایی را که به نظر خودش خاص هستند، بیشترتشریح کند. ایدههایی که گاهی از جزئیترین اتفاقات روزمره گرفته میشوند. بنابراین در یک جستار، نویسنده هم راوی است و هم میتواند تخیلش را در متن به کار بگیرد و در کنارش هم میتواند درباره یک مسئله منطقی حرف بزند.
درباره کتاب صوتی درد که کسی را نمی کشد
جستارهای کتاب حاضر از دو کتاب چطور تنها باشیم و باز هم دورتر انتخاب شدهاند. این نوشتهها پیشتر در نشریاتی مانند نیویورکر و مجلهٔ هارپر چاپ شد اند و به موضوع حفظ فردیت در فرهنگ جمعی و پرسروصدا و مزاحم و پیچیدگیهای آن می پردازند.
فزنزن به جای افسردگی، منفعل شدن و از میدان به در رفتن، از پذیرش درد و خشم به منزلهٔ راهکاری شخصی برای رویارویی و مبارزه با آسیبهای مصرفگرایی، تکنولوژی، جنگ و دیگر تغییرات پرشتاب و ناگزیر زندگی دنیای مدرن استفاده میکند.
جستارهای او، نقدهای خوشخوانیاند که تلاش میکنند اهمیت حفظ ادبیات و حساسیت نسبت به آن را در ذهن مخاطب برجسته کنند و او را از سادهسازی و کم ارزش کردن مفاهیم ادبی دور کنند.
شنیدن کتاب درد که کسی را نمی کشد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به جستارهای روایی مخاطبان اصلی این کتاباند.
بخشی از کتاب درد که کسی را نمی کشد
ترسید! رمان نخواهد مرد
درماندگی من در برابر رمان آمریکایی از زمستان ۱۹۹۱ شروع شد، زمانی که برای نوشتن دو فصل آخر کتاب دومم به یادو فرار کرده بودم؛ اقامتگاه هنرمندان در شمال ایالت نیویورک. از جدایی من و همسرم خیلی نمیگذشت و من زندگیای توأم با انزوایی خودخواسته در شهر نیویورک در پیش گرفته بودم. هر روز ساعتها توی اتاق سفید کوچکی کار میکردم، اسباب و اثاثیهٔ ده سال زندگی مشترکمان را کارتن میکردم و شبها میرفتم پیادهروی توی خیابانهایی که موقع قدم زدن در آنها به یک اندازه مکالمات روسی، هندی، کرهای و اسپانیایی میشنیدی. با این حال، حتی در دل محلهٔ خودم کویینز هم، خبرها از کانال تلویزیون خانهام و اشتراک روزنامهٔ تایمز میرسید. کشور به پشتوانهٔ گفتمانی که جورج بوش ارائه میکرد، با شور و شعف آمادهٔ جنگ میشد؛ «پای قواعد و اصولی حیاتی در میان است». در دوران محبوبیت هشتادونهدرصدی بوش، همزمان با غیاب تقریباً کامل هر گونه شک و تردید همگانی نسبت به جنگ، به نظرم میرسید ایالات متحده به شکل ناامیدکنندهای از ساحل واقعیت لنگر برداشته؛ غوطهور در رؤیای کسب افتخار با قتل عام عراقیهای ناشناس، رؤیای سوخت بیکران برای رانندگیهای طولانی بین منزل و محل کار، و رؤیای معاف شدن از قوانین تاریخ. و من هم، به همین ترتیب، در رؤیای گریز بودم. میخواستم از دست آمریکا پنهان شوم ولی وقتی به یادو رسیدم و دستم آمد که آنجا هم بهشت موعود نیست ـ تایمز هر روز به دستم میرسید و نُقل محفل رفقای هماقامتگاهی موشکهای پاتریوت و روبانهای زرد۴۴ بود ـ کمکم به این صرافت افتادم که چیزی که واقعاً لازم دارم یک صومعه است.
تا این که یک بعدازظهری، در کتابخانهٔ کوچک یادو، رمان کوتاه شخصیتهای درماندهٔ پائولا فاکس را از قفسه بیرون کشیدم و خواندم. امیدی که شخصیت اصلی رمان، سوفی بنتوود، زن بروکلینی بیفرزندی را که زندگی مشترک ناشادی با وکیل محافظهکاری دارد تماماً تسخیر میکند این است که «از همه چیز قسر در خواهد رفت!» سوفی زمانی رمانهای فرانسوی ترجمه میکرده؛ حالا آنقدر افسرده است که حتی لایشان را هم باز نمیکند. علیرغم توصیهٔ شوهر، آتو، پیالهٔ شیری جلوی گربهٔ بیخانمانی گذاشته و گربه به جبران محبتش دستش را گاز گرفته. سوفی بیدرنگ احساس میکند «زخمی کاری خورده» و «بدون دلیل» گازش گرفتهاند همانطور که یوزف کا. در محاکمه، «بدون دلیل» بازداشت میشود ولی وقتی ورم دستش میخوابد، از فکرِ اینکه دیگر از زدن آمپول هاری معافش میکنند، سرخوش و کیفور میشود.
البته، «همه چیز» ی که سوفی میخواهد از آنها قسر در برود، بیش از ماجرایش با گربه است که از سر بیدردی لیبرالمسلکش بر سرش آمده. میخواهد از خواندن رمانهای جایزهٔ گنکور قسر در برود و از خوردن املت سبزیجات فرانسوی در خیابانی که ولگردها در میان آنچه بالا آوردهاند ولو شدهاند، خیابانهای کشوری که درگیر جنگی کثیف در ویتنام است. میخواهد از رنج روبهرو شدن با آیندهای ورای زندگیاش با آتو معاف شود. میخواهد همچنان رؤیا ببافد ولی منطق رمان چنین اجازهای به او نمیدهد. در عوض، به این معادلهٔ امر شخصی و اجتماعی سوق داده میشود:
بلند گفت «خدایا، اگر هاری گرفته باشم، با چیزی که آن بیرون است برابرم» و سپس تسکین خارقالعادهای یافت انگار که، بالاخره، کشف کرده چه چیزی میتواند بین سپری شدنِ خاموش، و حتی پوچِ روزهایی که در این خانه گذرانده، و آن نشانههای نحسی که از ظلمات آن سوی مرزهای هستی خود او خبر میدهند، تعادلی برقرار کند.
شخصیتهای درمانده، که اولین بار سال ۱۹۷۰ منتشر شد، با خشونتی پیشگویانه به پایان میرسد. آتو بنتوود، درهمشکسته زیر بار ازدواج در حال فروپاشیاش، مرکبدانی از روی میز تحریر سوفی برمیدارد و به دیوار اتاق خوابشان میکوبد. همان مرکبی که کتابهای حقوق او و ترجمههای سوفی با آن نوشته شده است، حالا لکهای ناخوانا شکل میدهد. خطوط سیاه روی دیوار هم نشان شوربختیاند و هم خبر از رهایی خارقالعاده میدهند، پایانی بر انزوایی ملتهب و تبدار.
زمان
۳ ساعت و ۵۵ دقیقه
حجم
۲۱۶٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۵۵ دقیقه
حجم
۲۱۶٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد