دانلود و خرید کتاب پشت درهای بسته (با تخفیف)

معرفی کتاب پشت درهای بسته

کتاب پشت درهای بسته اثر بی‌. ای. پاریس رمانی هیجان‌انگیز درباره‌ی زوجی است که زندگی به‌ظاهر خوبی دارند، اما این تنها ظاهر ازدواج آن‌هاست. انتشارات کتاب کوله پشتی این رمان را با ترجمه آرزو امیررضایی منتشر کرده است. نسخه الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید. برای آشنایی با شیوه‌ی خرید کتاب پشت درهای بسته می‌توانید راهنمای خرید و پرداخت آنلاین در بخش سوالات متداول را مطالعه کنید.

درباره کتاب پشت درهای بسته اثر بی ای پاریس

کتاب پشت درهای بسته کتابی پرفروش است که در کشورهای مختلف، میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رسیده است. این اثر انتظارات ما را از کتاب‌های هیجان‌انگیز و روان‌شناختی، به‌کلی تغییر می‌دهد.

رمان پشت درهای بسته، زوجی به نام جک و گریس را معرفی می‌کند که تمام خوانندگان در اطرافیان خود، دست‌کم یک زوج مثل آن‌ها را دیده‌اند؛ جک و گریس زوجی هستند که ثروت، جذابیت و در واقع تمام چیزهایی را که یک زوج عالی باید داشته باشند، دارند، اما این تمام ماجرا نیست! جک ظاهر برازنده، ثروت، جذابیت و ظرافت دارد. او وکیل متعهدی است و هرگز در پرونده‌ای شکست نخورده است. گریس زن خانه‌دار بی‌عیب و نقص، باغبان و آشپز ماهری است و به خواهر کوچک‌تر خود که معلول است اهمیت می‌دهد. آنها تازه ازدواج کرده‌اند، اما همه‌چیز دارند. گویی دیگر چیزی در این زندگی نمی‌خواهند.

با خواندن این رمان ممکن است دلتان بخواهد شخصیت گریس را بهتر بشناسید، اما این کار کمی دشوار خواهد بود، زیرا متوجه خواهید شد که جک و گریس هرگز از هم جدا نخواهند شد. این موضوعی است که بسیاری از افراد آن را عشق واقعی می‌نامند، اما همانطور که گفته شد، این فقط ظاهر داستان گریس و جک است. ممکن است برخی بپرسند که چرا گریس هرگز تلفن جک را جواب نمی‌دهد، یا اینکه او چگونه درخواست‌های متعدد جک برای خوردن قهوه را رد می‌کند، حتی با اینکه شغلی ندارد و خانه‌دار است. ممکن است برایتان این سوال ایجاد شود که گریس چگونه این‌همه غذای مفصل درست می‌کند اما همیشه لاغر می‌ماند و یا اینکه چرا روی یکی از پنجره‌های اتاق خواب گریس و جک، میله‌هایی وجود دارد. بنابراین، باید این را بدانیم که گاهی اوقات، یک ازدواج کامل، یک دروغ کامل است.

خرید و دانلود کتاب پشت درهای بسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب پشت درهای بسته را به تمام دوست‌داران رمان‌های هیجان‌انگیز و معمایی پیشنهاد می‌کنیم.

چرا باید رمان پشت درهای بسته با ترجمه آرزو امیررضایی را بخوانیم؟

داستان جک و گریس، داستان یک زوج به ظاهر کامل است که در واقعیت مشکلات بسیاری دارند و چنین زوجی را در بسیاری از اطرافیانمان می‌توانیم جست‌وجو کنیم. بنابراین خواندن این کتاب می‌تواند کمک کند تا دیدگاهمان را نسبت به زوج‌های اطرافمان که به نظر می‌رسد رابطه‌ای عالی با یکدیگر دارند، تغییر دهیم.

کتاب پشت درهای بسته توسط بسیاری از خوانندگان به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌های هیجان‌انگیز سال‌های اخیر شناخته شده است. بی. ای. پاریس در این کتاب، شخصیت‌ها را به‌گونه‌ای توسعه و بسط می‌دهد که از خواندن سرگذشت آنان شگفت‌زده خواهید شد.

درباره بی. ای‌. پاریس

بی. ای. پاریس (برنادت مک‌دوگال) یک نویسنده‌ی فرانسوی-بریتانیایی است که اکثر آثارش در ژانر هیجان‌انگیز و روانشناختی طبقه‌بندی می‌شوند. نخستین رمان او، پشت درهای بسته (۲۰۱۶)، یکی از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز و ساندی تایمز بود. این کتاب به ۴۰ زبان مختلف ترجمه شده و بیش از ۳.۵ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رسیده است. از دیگر کتاب‌های بی‌. ای‌. پاریس می‌توان به مرا بازگردان (۲۰۱۸)، معضل (۲۰۱۹) و تراپیست (۲۰۲۱) اشاره کرد.

بی. ای. پاریس در سال ۱۹۵۸ در انگلستان، در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شد. او پس از پایان تحصیلات خود به فرانسه نقل مکان کرد و در پاریس، چندین سال به‌عنوان تاجر در یک بانک بین‌المللی مشغول به کار بود. در این مدت با همسرش آشنا شد. آن‌ها در نهایت دنیای مالی را ترک کردند تا با هم یک مدرسه‌ی زبان را راه‌اندازی کنند.

در کمال تعجب، بی‌. ای‌. پاریس پس از ۵۰سالگی شروع به نوشتن کرد، زمانی که یکی از دخترانش به او پیشنهاد داد تا در یک مسابقه‌ی نویسندگی که در مجله‌ای تبلیغ شده بود، شرکت کند. پاریس در این مسابقه برنده نشد، با این همه، شرکت در این مسابقه باعث شد تا پاریس نخستین رمان‌هایش را بنویسد.

ژانر کتاب پشت درهای بسته چیست؟

رمان پشت درهای بسته در ژانرهای هیجان‌انگیز و داستان روان‌شناسانه طبقه‌بندی می‌شود.

رده سنی کتاب پشت درهای بسته

خواندن کتاب پشت درهای بسته به افرادی که کمتر از ۱۵سال دارند، پیشنهاد نمی‌شود.

افتخارات کتاب

رمان پشت درهای بسته، نخستین رمان بی. ای. پاریس بود که در سال ۲۰۱۴، توسط نماینده‌ی او یعنی کامیلا بولتون، در آژانس ادبی دارلی اندرسون در لندن انتخاب شد. این کتاب یک سال پس از انتشار توسط انتشارات هارپرز کالینز، به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز و ساندی تایمز تبدیل شد. بی. ای. پاریس به‌واسطه‌ی نوشتن این رمان، نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین نویسنده و بهترین رمان رمزآلود و هیجان‌انگیز توسط گودریدز در سال ۲۰۱۶ شد.

در سال ۲۰۱۷، این رمان همچنین برنده‌ی جایزه‌ی طلایی نیلسن برای بهترین کتاب پرفروش برای فروش در بیش از ۵۰۰ هزار نسخه در بریتانیا شد و بی. ای. پاریس، تنها نویسنده‌ی داستانی بود که در سال ۲۰۱۷ برنده‌ی جایزه‌ی طلا شد.

کتاب پشت درهای بسته در سال ۲۰۱۹ به دلیل فروش ۱ میلیون نسخه تنها در بریتانیا، برنده‌ی جایزه‌ی پلاتینیوم پرفروش‌ترین کتاب نیلسن شد. از این کتاب تابه‌امروز بیش از ۳.۵ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته است.

اقتباس از رمان

در سال ۲۰۱۶، استون ویلج پروداکشن تصمیم گرفت تا از این کتاب فیلمی تولید کند. از سال ۲۰۲۲، اقتباس سینمایی از کتاب پشت درهای بسته در مرحله‌ی تولید است. این فیلم Blackwater Lane نام دارد و توسط جف سلنتانو کارگردانی شده است.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور درباره پشت درهای بسته

روزنامه‌ی گاردین معتقد است که کتاب پشت درهای بسته، انتظار تمامی مخاطبان از کتاب‌های هیجان‌انگیز و روان‌شناختی را تغییر می‌دهد.

مجله‌ی گود هاوس کیپینگ معتقد است که تنش در این کتاب تقریبا به مرحله‌ی غیرقابل تحملی می‌رسد.

روزنامه‌ی سان معتقد است که این رمان به‌قدری جذاب است که بسیاری از خوانندگان آن را طی یک بار خواندن به پایان خواهند رساند و در انتها، قلبشان به تپش خواهد افتاد.

مری کوبیکا، نویسنده‌ی کتاب پرفروش دختر خوب، معتقد است این اثر هم بسیار ناراحت‌کننده و هم اعتیاد‌آور است، زیرا در بسیاری از صفحات، کاری می‌کند تا خواننده به دنبال سرنوشت گریس بگردد.

ورود به بازار کتاب ایران و معرفی ترجمه‌های فارسی

کتاب پشت‌ درهای بسته یکی از آثار معمایی چند سال اخیر است که به زبان‌های متعددی از جمله فارسی ترجمه شده است. این کتاب توسط مترجمینی از جمله آرزو امیررضایی، شهناز رافعی، ارغوان اشتری و منیژه ژیان به زبان فارسی برگردانده شده است.

درباره آرزو امیررضایی؛ مترجم کتاب

آرزو امیررضایی، مترجم کتاب پشت درهای بسته، از مترجمین بنام ایرانی است. به عنوان یکی دیگر از ترجمه‌های مشهور او می‌توان به کتاب آخرین نقاشی سارا دفس اشاره کرد که اثر دومنیک اسمیت است.

نقد کوتاه کتاب

می توان گفت که کتاب پشت درهای بسته کسانی را که به دنبال یک رمان هیجان‌انگیز پر از تعلیق هستند، ناامید نخواهد کرد. برای بسیاری از خوانندگان، حتی یک قسمت از این داستان غیرضروری یا کسل‌کننده نبوده است. پشت درهای بسته رمانی کاملا سرگرم‌کننده است و با وجود اینکه بسیاری از خوانندگان نمی‌توانند صبر کنند تا ببینند این رمان چگونه به پایان می‌رسد، از پایان آن ناراحت می‌شوند.

پیام داستان پشت درهای بسته چیست؟

رمان پشت درهای بسته زندگی یک زوج به نام جک و گریس را به تصویر می‌کشد. از بیرون، به نظر می‌رسد که آن‌ها ازدواج کاملی دارند و گریس یک زندگی عالی دارد: او خانه‌ای زیبا و همسری خوش‌تیپ و موفق دارد که هرگز از او جدا نمی‌شود. افرادی که آ‌ن‌ها را می‌شناسند به چنین چیزی عشق واقعی می‌گویند، اما همه‌چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست. چنین داستانی برایتان آشنا به نظر نمی‌رسد؟

نمونه‌ای از زوج‌های این‌چنینی، اطراف تمام ما وجود دارند؛ زوج‌هایی که به نظر می‌رسد زندگی بی‌نقصی دارند اما در واقع مشکلات بی‌پایانی دارند. خواندن این داستان می‌تواند کمک کند قضاوت زودهنگام درباره‌ی اطرافیانمان را کنار بگذاریم و در عوض، سعی کنیم آن‌ها را درک کنیم و به آن‌ها کمک کنیم.

پایان داستان پشت درهای بسته

(هشدار: این بخش می‌تواند پایان داستان را فاش کند!)

گریس از قرص‌های خواب‌آور استفاده می‌کند و آن‌ها را در نوشیدنی جک می‌ریزد. چند دقیقه‌ی بعد، گریس فرار می‌کند، اما جک سعی می‌کند او را در زیرزمین حبس کند. از آن‌جایی که او تحت تاثیر دارو قرار گرفته، گریس به او غلبه می‌کند و در نهایت، جک را در زیرزمین حبس می‌کند.

پس از این اتفاق، گریس به یک سفر طولانی به تایلند می‌رود و به همه می‌گوید که جک مجبور شده در خانه بماند تا یکی از آزمایشاتش را تمام کند. زمانی که گریس به خانه برمی‌گردد، متوجه می‌شود که جک مرده است و پلیس معتقد است که این مرگ، یک خودکشی بوده است و جک به دلیل تشنگی در زیرزمین درگذشته است.

بخشی از متن کتاب پشت درهای بسته

بطری نوشیدنی محکم به پیشخان مرمری آشپزخانه می‌خورد و من از جا می‌پرم. نگاهی به جک می‌اندازم و امیدوارم متوجه نگرانی‌ام نشده باشد. جک من را در حال نگاه کردن می‌بیند و لبخند می‌زند.

به آرامی می‌گوید: «عالیه.»

دستم را می‌گیرد و مرا به سمت میهمانانی می‌برد که منتظرمان هستند. همان‌طور که از راهرو رد می‌شویم، لیلیوم در حال شکفتنی را می‌بینم که دایان و آدام برای باغ آورده‌اند. رنگ صورتی زیبایی دارد و امیدوارم جک آن را جایی در باغ بکارد که بتوانم از پنجره‌ی اتاق‌خواب تماشا کنم. حتی فکر کردن به باغ اشک را به چشمانم می‌آورد، اما بلافاصله بغضم را فرو می‌خورم. با تمام خطری که امشب وجود دارد، باید تمرکزم را روی الان و اینجا بگذارم.

در اتاق‌نشیمن، آتش به آرامی در بخاری می‌سوزد. دیگر کاملاً وارد ماه مارس شده‌ایم، اما هوا هنوز کمی سرد است و جک دوست دارد میهمانان تا حد امکان راحت باشند.

روفِس با لحنی تحسین‌آمیز می‌گوید: «عجب خونه‌ای داری جک! این‌طور نیست اِستر؟»

من روفِس و استر را نمی‌شناسم. تازه به اینجا آمده‌اند و امشب اولین شبی است که آن‌ها را ملاقات می‌کنم، و همین باعث می‌شود بیشتر از همیشه مضطرب باشم. اما نمی‌توانم جک را ناراحت کنم، لبخند می‌زنم و دعا می‌کنم که از من خوش‌شان بیاید. استر جواب لبخندم را نمی‌دهد، بنابراین حدس می‌زنم به وقتش نظر می‌دهد. بااین‌حال نمی‌توانم سرزنشش کنم. از یک ماه قبل که وارد گروه دوستان ما شده است، بی‌شک بارها و بارها به او گفته‌اند که گِریس آنجل، همسر جک آنجل، وکیل موفق و سرشناس، نمونه‌ی بارز زنی است که همه‌چیز دارد؛ خانه‌ی عالی، همسر عالی، زندگی عالی. اگر من هم به‌جای استر بودم، در برابر کسی مثل خودم محتاطانه عمل می‌کردم.

چشمم به جعبه‌ی شکلات گران‌قیمتی می‌افتد که استر از کیفش بیرون می‌آورد و ناگهان هیجان‌زده می‌شوم. از آنجایی که نمی‌خواهم شکلات را به جک بدهد، به سمتش می‌روم و او نیز بی‌درنگ جعبه را به طرفم می‌گیرد.

می‌گویم: «ممنونم. فوق‌العاده هستند.» جعبه را روی میز می‌گذارم، تا بتوانم آن را کمی بعد، هنگام سرو قهوه، باز کنم.

استر توجهم را جلب می‌کند. کاملاً برعکس دایان است؛ قدبلند، با موهای بلوند، لاغر و تودار. ناخودآگاه احترام خاصی برایش قائل می‌شوم، چون اولین نفری است که قدم به این خانه نهاده و بی‌وقفه از زیبایی آن تعریف نکرده است. جک اصرار داشت خودش خانه را انتخاب کند، و به من گفته بود که این خانه قرار است هدیه‌ی ازدواج او به من باشد؛ به خاطر همین اینجا را اولین‌بار، بعد از برگشت‌مان از ماه عسل دیدم. با اینکه گفته بود این خانه مکانی عالی برای زندگی است، ولی تا زمانی‌که اینجا را ندیده بودم، متوجه منظورش نشده بودم. خانه روی زمین‌های گسترده، در نقطه‌ی دوری از دهکده بنا شده است و آرامشی را که جک می‌خواهد، برایش فراهم می‌کند، همین‌طور امتیاز داشتن امن‌ترین و زیباترین خانه در اسپرینگ ایتِن را به او می‌دهد. خانه سیستم دزدگیر پیچیده‌ای دارد، و حائل‌هایی از جنس استیل محافظ پنجره‌هاست که تا زمین کشیده می‌شوند. لابد عجیب به‌نظر می‌رسد که این محافظ‌ها در طول روز نیز پنجره‌ها را می‌پوشانند، اما جک به کنجکاوها می‌گوید، با شغلی که دارد، حفظ امنیت یکی از اولویت‌های اوست.

ما تابلوهای نقاشی بسیاری در اتاق‌نشیمن داریم، اما همه بیشتر جذب نقاشی قرمز بزرگ بالای شومینه می‌شوند. دایان و آدام که پیش‌تر نیز نقاشی را دیده‌اند، باز هم برای دیدنش نزدیک می‌شوند و درحالی‌که استر روی یکی از کاناپه‌های چرمی کرم‌رنگ نشسته است، روفس نیز به آن‌ها می‌پیوندد.

روفس می‌گوید: «فوق‌العاده‌ست.» و با علاقه به صدها علامت کوچکی نگاه می‌کند که بخش زیادی از نقاشی را تشکیل می‌دهند.

جک درحالی‌که بطری نوشیدنی را باز می‌کند، می‌گوید: «اسمش کرم‌های شب‌تابه.»

«تابه‌حال نقاشی‌ای شبیه این ندیده‌م.»

دایان می‌گوید: «گریس این نقاشی رو کشیده، باورت می‌شه؟»

«باید نقاشی‌های دیگه‌ی گریس رو ببینی.» جک درِ بطری نوشیدنی را با صدایی آهسته باز می‌کند. «واقعاً در نوع خود بی‌نظیرند.»

روفس با علاقه به اطراف نگاه می‌کند. «اینجا هستند؟»

«نه، تو اتاق دیگه‌ای نصب شده‌ند.»

آدام به شوخی می‌گوید: «فقط برای چشم‌های جک کشیده شده‌ند.»

جک درحالی‌که به من لبخند می‌زند، می‌گوید: «و چشم‌های گریس. این‌طور نیست عزیزم؟ فقط چشم‌های ما.»

سرم را برمی‌گردانم و می‌گویم: «درسته، همین‌طوره.»

به سمت استر می‌رویم که روی کاناپه نشسته است و همزمان که جک نوشیدنی‌ها را در لیوان‌های بلند می‌ریزد، دایان با خوشحالی صحبت می‌کند. جک نگاهی به من می‌کند.

می‌پرسد: «الان حالت بهتره؟» درحالی‌که رویش را به استر می‌کند، توضیح می‌دهد: «گریس دیروز مریض بود و نتونست با من ناهار درست کنه.»

به اعتراض می‌گویم: «فقط میگرن بود.»

Katayoon Farahmand
۱۳۹۸/۰۱/۱۸

بعد از مدتها یه رمان درست و حسابی خوندم و در کمال تعجب از وقتی شروع به خوندن کردم یک هفته نمیگذره که تمومش کردم.واقعا خوب بود اونم برای تجربه اول یک نویسنده.اینهمه فیلمهای ترسناک میسازن ولی تو این دنیا

- بیشتر
یک مشکل لاینحل، sky
۱۳۹۹/۱۲/۰۸

🐉_ یه جنایی خفن... چندین ماه پیش از طاقچه بینهایت دریافت کردم و خوندم، داستان راجع به یه زوج خیلی خیلی جذاب و دوست داشتنیه، یه خانم زیبا، یه مرد خوشتیپ و پولدار، خونه زندگی هم بیست! اما، زندگی بی نقص نداریم

- بیشتر
مهر پاییزی
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

چند کتاب رو به قصد خواندن رمان جنایی شروع کردم ولی همه ی اونها از جمله این کتاب بیشتر حول محور خشونت خانگی و اختلالات روانی بودنند. سوژه به نظر من جدید نبود! دوست عزیزی در نظرات از فیلم پارک

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۸/۱۵

یه داستان روانشناختی خوب و البته دارای خشونت زیاد😢 از اون کتاباس که تا مدت ها داستانش فراموشتون نمیشه و دنبال این سبک جنایی ها حتی بخواید بگردید 😄گریس و جک. یه زوج شاد، ثروتمند، خوش‌قیافه، صمیمی و عاشق. کسایی

- بیشتر
pejmannavi
۱۳۹۸/۰۵/۱۶

نحوه روایت داستان جالب بود. این فلش بک بین گذشته و حال به داستان هیجان میداد. اما غیر این چیزی نداشت. داستانگویی شبیه فیلمهای دلهره آور هالیوودی بود. تقریبا از همون اول کتاب اتفاقات آینده رو میشد پیشبینی کرد. تلاش

- بیشتر
maryam_z
۱۳۹۸/۰۷/۰۲

یه کتاب جذاب و جنایی که تا لحظه ی آخر با روال داستان همراهید و انقدر هیجان انگیزه که دلتون نمیاد کتاب رو زمین بذارید !!

negin
۱۳۹۸/۰۶/۰۸

بنظرم بهترین کتابی است که خوندم بدلیل اینکه واقعا فکرمیکنید توداستان حضور دارید پیشنهاد میکنم بخونین

mahboob
۱۳۹۹/۰۷/۰۱

داستان روان و جذابه ولی کش دار. ترجمه خوبه فقط مطمئن نیستم دلستر خورده باشن🤣😂 احتمالا سانسوره؟

Fa
۱۳۹۹/۰۴/۰۲

کتاب جالبی بود. نسبتاً هم کم‌حجمه. یکی از نقطه قوت‌های داستان غیر قابل پیش‌بینی بودنشه. من اما به کسایی که می‌خوان این کتاب رو بخونن، پیشنهاد می‌کنم نظرات و حتی بریده‌ها رو بعد از اتمام کتاب بخونن چون خودم این اشتباه

- بیشتر
Alireza.j.98
۱۳۹۶/۱۱/۰۶

اول اینکه ترجمه عالی این داستان داستانی بود که من واقعا درکش کردم به خصوص وقتی جک قصد آزار میلی رو داره واقعا از ته دل آرزوی مرگش میکردم چون من خودم برادرم دچار سندروم داون هستش .بعد اینکه داستان در

- بیشتر
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمی‌توانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش می‌آیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بهتر از هر کسی می‌دانم که ظاهر آدم‌ها چقدر می‌تواند فریب‌دهنده باشد
لوبیای خوش خنده`
آن موقع بود که فهمیدم نه‌تنها مجبور بودم جک را بکشم که باید قبل از رفتن به تایلند این کار را می‌کردم. اگرچه فهمیدن اینکه زمان کمی داشتم وحشتناک بود، اما این آخرین مهلت، به من کمک می‌کرد که تمرکز کنم.
ماه اگر میخندید شکل تو میشد
«روزی روزگاری پسری با پدر و مادرش تو یه جای خیلی خیلی دور زندگی می‌کرد. وقتی خیلی بچه بود، از پدر قوی و قدرتمندش می‌ترسید و عاشق مادرش بود. اما وقتی دید مادرش ضعیف و بی‌مصرفه و نمی‌تونه در برابر پدر از خودش دفاع کنه، پسر کم‌کم از مادرش هم متنفر شد و وقتی پدر، مادرش رو به انبار پر از موش می‌برد و زندونی‌ش می‌کرد، از ترسی که در چشم‌های مادرش می‌دید، لذت می‌برد.
مروارید ابراهیمیان
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمی‌توانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش می‌آیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمی‌توانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش می‌آیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمی‌توانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش می‌آیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آرامش خیال از اینکه هنوز زنده بودم، اینکه هنوز می‌توانستم میلی را نجات دهم، به من قدرت داد تا سرم را بلند کنم و دنبال راه فراری از اتاق باشم
شهلا
اگر به خاطر میلی نبود، با کمال میل مرگ را به این زندگی جدید ترجیح می‌دادم. اما اگر به خاطر میلی نبود، من هم اینجا نمی‌بودم. همان‌طوری که جک گفته بود، او میلی را می‌خواست، نه من را.
ز.س
آن روز صبح در تایلند؛ صبح روز بعدی که فهمیدم با یک هیولا ازدواج کرده‌ام، عجله‌ای برای بیدارشدن جک نداشتم، چرا که می‌دانستم بیدار شدن او یعنی شروع نقش بازی کردن من.
ز.س

حجم

۲۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۵۰۰
۳۱,۸۵۰
۳۰%
تومان