- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب هشدار
- بریدهها
بریدههایی از کتاب هشدار
۳٫۱
(۴۰)
تو یکی از قویترین زنهایی هستی که من تابهحال دیدم. میدونم باور نمیکنی، اما ببین چه سختیهایی کشیدی و هنوز اینجایی و داری برای زندگیت میجنگی. بیخیال زن! باید یه کم به خودت احترام بذاری و اعتبار قائل بشی.
zohreh
کلمات مرتب در مغزش بالا و پایین میروند. دلش میخواهد راحت حرف بزند، اما چیزی در درونش مرده است.
sharareh
«بهنظرم بهتره همیشه ذهن بازی داشته باشیم.
z.gh
همهچیز نابود شده است و او نمیداند چقدر طول میکشد تا دوباره خودش را جمعوجور کند.
zohreh
حتی زمانیکه همه خانه هستند؛ سکوت سنگینی بر خانه حاکم است، تا الآن باید به آن عادت کرده باشم. اما نکردهام.
zohreh
زخمهای زندگی کمرنگ نمیشوند.
zohreh
عشق در نگاه اول یکی از اون عشقهاییه که فرصت خوبی برای رشد داره
zohreh
وقتی فرزندت را از دست میدهی، اولین کاری که میکنی این است که تکتک حرفهایی که به او زدی، کارهایی را که کردی با خودت یادآوری میکنی. آیا خیلی به او سخت گرفتم؟ زیادی ساده از کنار همهچیز رد شدم؟ آیا برای اتفاقی که افتاد مقصری؟
zohreh
این مرد بیرحم و بیاحساس است. نباید یک روز دیگر با او زندگی کند، حتی یک ثانیه، اما جایی ندارد که برود، دارد؟ مانند یک زندانی در دستهای او اسیر است.
zohreh
چرا همهچیز در اطراف او در حال ازهمپاشیدن است؟
zohreh
با خودم لبخند زدم و فکر کردم تمام لذت زندگی در همین روزهای تحصیل است. صبر کن تا به روزهای کاری، پرداخت صورتحساب و اجارهخانه برسی تا بفهمی لذت در همینجاست. بعداً دیگر اینطور فکر نمیکنی.
zohreh
«میدونی بدترین قسمت ماجرا چیه؟ همه بهطور خودکار فکر میکنن که طرف دیوونهست و یه آدم مریضه. کسی که قصد آزار داره. هیچکس کوچکترین احتمالی نمیده که شاید راست باشه.»
zohreh
باور کن همهٔ ما یه جایی میشکنیم.
zohreh
گذشته هیچوقت پنهان نمیماند. باید مدتها قبل این را میدانست، اما هرگز برای آن آماده نیست.
zohreh
نه به این دلیل که از او میترسد؛ نه اصلاً دیگر از او نمیترسد، بلکه بیحس شده است.
zohreh
همیشه دوست داری توی حباب کوچیک خودت زندگی کنی و وانمود کنی که اون بیرون هیچ خبری نیست.
zohreh
هیچچیز برای همیشه دوامی ندارد.
zohreh
ما اونا رو به دنیا میآریم و بزرگ میکنیم. تا وقتی روی پای خودشون بایستن و خوب و بد رو تشخیص بدن و تصمیم بگیرن. شما مسئول کاری که پسرت کرده نیستی.
zohreh
ما همهٔ تلاشمان را برای فرزندانمان کردیم. بهترین چیزهایی که میخواستند بیاموزند به آنها آموزش دادیم، بعد رهایشان کردیم به این امید که تصمیم درست را بگیرند.
zohreh
«میدونم خیلی سخته. بعضی روزا همهچی خوب و راحته و با همهچیز کنار میآی، اما یکهو بوووم. یه مشتی به صورتت میخوره، انگار همین الآن اتفاق افتاده و همهچیز از اول دوباره شروع میشه.»
sharareh
گذشته هیچوقت پنهان نمیماند.
sharareh
همه باید ذهنی روشن داشته باشیم و در هر موقعیتی بلافاصله قضاوت نکنیم.
zohreh
گاهی بعضی چیزها ترمیمشدنی نیستند. آنقدر قدرت خرابی زیاد است که بهراحتی نمیشود ترمیم و درمانش کرد.
مَهی
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
تومان