کتاب پیربانوی کوچک
معرفی کتاب پیربانوی کوچک
کتاب پیربانوی کوچک اثری نوشته آرنولد وسکر است. این نمایشنامه در یک قطار رخ میدهد و ماجرای گفتگوی سام و تریسی درباب میزان اطلاعات عمومی هرکدام است...
نشر چشمه این کتاب را با ترجمه حسن ملکی در مجموعه تجربههای کوتاه منتشر کرده است.
درباره کتاب پیربانوی کوچک
داستان نمایشنامه پیربانوی کوچک در یک قطار زیرزمینی رخ میدهد. دو جوان به نام سام و ترسیس روبهروی هم در قطار نشستهاند. تریسی در تلاش است تا از روی یادداشتهایی که جلوی دستش دارد، اطلاعات عمومی سام را بسنجد و به همین دلیل از او درباره پایتخت کشورهای مختلف سوال میپرسد و گفتگو میانشان بالا میگیرد.
در همین لحظه است که پیربانوی کوچک وارد میشود. پیرزن باسوادی که اطلاعات عمومی خوبی دارد و به راحتی میتواند به سوالهای تریسی پاسخ دهد... آنها مشغول گفتگو هستند تا جیسن وارد میشود و ....
کتاب پیربانوی کوچک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات نمایشی را به خواندن کتاب پیربانوی کوچک دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب پیربانوی کوچک
سام: (کتاب را از تریسی میگیرد، رو به پیربانوی کوچک میکند.) پایتخت ترکیه؟
پیربانوی کوچک: آنکارا. قدیمها قسطنطنیه بود، که حالا به اسم استانبول معروف ئه. استانبول! چه اسم بدی. قسطنطنیه خیلی بهتر ئه، مگه نه؟ رمانتیکتر ئه. از اسم کنستانتینوس گرفتهند که اولین امپراتور روم بود که مسیحی شد. و امپراتوری دیگهئی شروع شد به اسم امپراتوری بیزانس. این اسم حالا به نظر خیلی رمانتیک میآد. بیزانس. یک عالمه نقاشی و کلیسا توُ دورهٔ بیزانس ساخته شد. من زمان مدرسه درس تاریخ رو خیلی دوست داشتم. اما هیچجا رو ندیدهم. وسع سفررفتن نداشتم. حالام که دیگه دیر ئه.
سام: (به این امید که اینبار هم پاسخ بالابلندی بشنود.) پایتخت چین؟
پیربانوی کوچک: پکن.
دو جوان با اشتیاق منتظر بقیهاش هستند.
از تاریخ چین چیزی نمیدونم.
سا پایتخت مکزیک؟
پیربانوی کوچک: مکزیکوسیتی.
سام: : برزیل؟
پیربانوی کوچک: برازیلیا.
سام: : پرو؟
پیربانوی کوچک: لیما.
سام: نیجریه؟
پیربانوی کوچک: لاگوس.
سام: جائی هست که اسم پایتختش رو ندونید؟
پیربانوی کوچک: فکر کنم اسم پایتخت جاهائی مثلِ... ماداگاسکار یا جزایر فیجی، یا... بگذارید ببینم... گینهٔ بیسائو رو مثلاً نمیدونم.
تریسی: ولی حداقل اسم جائی به نام گینهٔ بیسائو به گوششون خورده، تو چی، وروجک، به گوش تو خورده؟
قطار میایستد. صدای بازشدن درها. دو نفر سوار میشوند. زن ناراحت با یک بغل پُر خرید، که مینشیند. مرد بد، که میایستد و اینبر و آنبر میشود. صدای بستهشدن درها. قطار راه میافتد. مرد بد سیگاری روشن میکند. همه به او نگاه میکنند. مبهوت. هیچکس حرفی نمیزند. به یکدیگر مینگرند. در جمع هست و نیست. هیچ چیز و هیچکس را دوروبر خود نمیبیند. سکوتی طولانی. ناراحتی جمعی بیشتر میشود. در چنین فضائی مرد بد ظاهراً غرّهتر میشود. سرانجام...
پیربانوی کوچک: ببخشید، آقا، سیگارکشیدن در زیرزمین ممنوع ئه.
مرد بد: نگاهی به او میکند و سپس رویاش را
بر میگرداند. باز هم سکوت.
کس دیگهئی نیست یه چیزی بگه؟ هیچکس پشتی من در نمیآد؟ همین! منِ پیرزن تنها؟
زن ناراحت: روی بر میتابد، سخت پرهیز دارد از اینکه قاطی این صحنههای جمعی بشود. دو جوان بازی خود را ادامه میدهند، منتها با صدای خفیفتر.
سام: پایتخت مصر؟
تریسی: قاهره.
سام: پایتخت آرژانتین؟
تریسی: بوئنوس آیرس.
سام: پایتخت افریقای جنوبی؟
تریسی: پرتوریا.
حجم
۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱ صفحه
حجم
۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱ صفحه
نظرات کاربران
من کلا اولین باریه که نمایش نامه میخونم نمیدونم شاید من نفهمیدم چی شد
نمایشنامه ای کوتاه،جالب وخواندنی.
پایتخت(چند) کشور که با یک داستان به نمایش در اومده بود.