کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم
معرفی کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم
کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم اثر سوکی کیم و ترجمه الهه علوی، روایتگر ماجرای یک جاسوس در میان آقازادههای کره شمالی است. این کتاب جذاب از دوران اقامت سوکی کیم در کره شمالی به عنوان یک استاد دانشگاه سخن میگوید.
درباره کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم
سوکی کیم که وانمود کرده بود فقط یک معلم انگلیسی و مبلغ مذهبی است، در دانشگاه مشهور کره شمالی کاری برای خود پیدا کرد. کار تدریس زبان انگلیسی در دانشگاهی که توسط مبلغان گردانده میشود و تمام دانشجویانش مرد بودند. این داستان تکان دهنده از روزهایی است که او در آنجا گذارند. بدون حق خارج شدن از محیط دانشگاه، همیشه همراه با محافظی که تمام کارهایش را زیر نظر داشت و به طور کلی زندگی در جایی که به گفته خودش، زمان در آن متفاوت میگذشت...
او در سال ۲۰۱۱ به مدت دو ترم در دانشگاه علم و صنعت پیونگ یانگ (PUST) تدریس کرد. دانشجویان او از خانوادههای رده بالا بودند و انگلیسی را روان و خوب صحبت میکردند اما به خارجیها مشکوک بودند. کیم که خودش در کره جنوبی متولد شده بود و در نوجوانی با خانوادهاش به ایالات متحده مهاجرت کرده بود میتوانست به زبان کرهای صحبت کند و به این ترتیب توانسته بود اعتماد برخی از آنها را به خود جلب کند.
کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم خاطرات او در طول مدت زندگیاش در این دانشگاه است. جایی که باید مخفیانه یادداشت برداری میکرد چون اهل آنجا از غربیها متنفر بودند.
کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
بدون تو، ما هیچ هستیم، اثری عالی برای تمام کسانی است که تشنه دانستن اطلاعات بیشتری درباره کشور عجیب و محدود کره شمالی هستند.
درباره سوکی کیم
سوکی کیم روزنامه نگار و نویسنده کرهای است که در نوجوانی همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرده است.
سوکی کیم در حال حاضر سردبیر نشریه نیو ریپابلیک (The New Republic) است و دو کتاب نوشته که جایزه The Interpreter را برایش به ارمغان آوردهاند. او در کالج بارنارد در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرد و در مدرسه علوم شرقی و آفریقایی در لندن در رشته ادبیات آسیای شرقی درس خواند. او در دانشگاه پرینستون نیز به عنوان استاد مدعو تدریس میکند و چندین بورس تحصیلی مختلف مانند کمک هزینه تحقیقاتی فولبرایت ، یک بورس تحصیلی گوگنهایم و یک بورس تحصیلی بنیادهای جامعه را دریافت کرده است.
بخشی از کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم
تمام مردهایی که در سفر قبلیام ملاقات کرده بودم عاشق سیگار بودند. مخصوصاً سیگار آمریکایی که برایشان تازگی داشت. آنها قسم میخوردند آمریکا دشمن شماره یکشان است، اما بااینحال یک پاکت سیگار مارلبرو لایت همراهشان داشتند؛ چون نشانهٔ باکلاسی بود. معمولاً کسانی که میخواهند از کرهٔ شمالی بازدید کنند همراه خود سیگار و ویسکی میآورند تا به مباشران بدهند؛ بلکه بهنوعی بتوانند مانع خبرچینی و جاسوسیشان بشوند. من هم در آن سفر چند بسته سیگار با خودم برده بودم و وقتی سیگارها را به مباشران میدادم بدون استثنا از من میپرسیدند که سیگارها را از چین خریدهام یا از آمریکا. آنها میگفتند کلی سیگار تقلبی مارلبورو لایت در چین تولید میشود.
در آن سفرم که همراه ارکستر سمفونی نیویورک رفته بودم، من و آقای ری آنقدر صمیمی و بیوقفه باهم صحبت میکردیم که گاهی گیج میشدم مبنای رابطهٔ ما چیست، درحالیکه او وظیفه داشت تمام حرکات من را گزارش کند و من هم وظیفه داشتم بهعنوان خبرنگار مجله از رویداد گزارش تهیه کنم، که تقریباً این دو تفاوت چندانی باهم نداشت. خیلی عجیب است که با بالا رفتن تنش، صمیمیتها هم بیشتر میشود.
آن سفر سیوششساعته من به پیونگیانگ مانند یک گردباد بود. بعداً فهمیدم کل هدف از اجرای این کنسرت همین بوده است. این سفر یک رویداد تبلیغاتی بود که رژیم کره شمالی آن را با دقت فراوان برنامهریزی کرده بود و ارکستر سمفونی آمریکا موسیقی لازم را برای این رویداد فراهم کرده بود. ما هیچ گزارشی برای نوشتن نداشتیم بهجز آنچه اجازه داشتیم ببینیم، که فقط یک کنسرت معمولی مثل بقیه کنسرتها بود، چند خوشامدگویی روی صحنه، و دیدار از چند مکان توریستی. این رویداد کاملاً در کنترل رژیم بود و چیزی جز فریب پشتش پنهان نبود. حضار اصلی کسانی نبودند که در سالن کنسرت حضور داشتند؛ بلکه خبرنگارانی بودند که نقششان نشان دادن جنبهٔ خوشایند کرهٔ شمالی به جهان خارج بود، و از اینکه آنها بهسادگی فریب میخوردند بسیار متعجب میشدم. هم سیانان۴۵ و هم نیویورک تایمز۴۶ گزارش کردند که این اجرا اشک حضار را درآورد و خیلی سریع روزنامههای اصلی در سرتاسر جهان داستانهایی دربارهٔ این رویداد موفق در عرصهٔ سیاست فرهنگی مطرح کردند. لورین مازل۴۷ که در آن زمان رهبری ارکستر را بر عهده داشت اظهار کرد هفتاد میلیون کرهای از او تشکر کردهاند. من که ندیدم حضار گریه کنند - همگی آقازادههای گلچینشدهٔ حزب بودند - و هیچ خبرنگاری نبود که بعد از اجرا بتوانم با او صحبت کنم. اشکهایی که از آن سفر یادم میآید از نوع دیگری بود، شهری شگفتانگیز که آدم در سکوت محض آن را تجربه میکند.
بااینکه دومینباری بود که کره شمالی را میدیدم، موقع خداحافظی با مباشرم گریه کردم. در آن لحظه احساس نمیکردم خبرنگار هستم. بهجایش به مادربزرگم و داییام فکر میکردم، همچنین به خاله مادرم و دخترانش و به میلیونها کرهای که زندگیشان پاک شده بود. درست همانجا، روی باند فرودگاه، قبل از سوار شدن به پرواز چارتری به آقای ری گفتم از تقسیم دو کره حالم بههم میخورد و اینکه شاید دیگر هرگز او را نبینم؛ چون مردم کشورش اجازه ندارند کره شمالی را ترک کنند یا حتی با بقیه جهان در ارتباط باشند، و اینکه کشورش آنقدر منزوی است که حتی من، که یک کرهای هستم، فقط میتوانم بهعنوان یک نمایندهٔ آمریکایی و همراه ارکستری آمریکایی از آن کشور بازدید کنم و وقتی میبینم تا چه حد اوضاع در آنجا خراب است قلبم به درد میآید. همانطور که در باند فرودگاه ایستاده بودم این حرفها را به او زدم، صورتم غرق اشک شد، و دریچهٔ قلبم بعد از سیوشش ساعت سکوت منفجر شد. حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر هنگام گفتن این حرفها بیملاحظه بودم.
حجم
۳۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
کتابهایی که در مورد کره شمالی نوشته میشن، هیچوقت تکراری نمیشن! و هر بار که یکیشونو میخونم، بیشتر از قبل دچار ترس میشم. زندگی توی کشوری که حول محور رهبر عزیز، رسانهها فقط میتونن در مدح رهبر عزیز بگن، مردم اجازه
عنوان کتاب کمی گمراه کننده است. فعالیتی که نویسنده داشت، در عرف ما، جاسوسی محسوب نمیشود. کتاب روند یکنواخت و بدون فراز و نشیبی داشت. نویسنده، همانند نویسنده ی کتاب "نیم دانگ پیونگ یانگ" موفق نشده با مردم معمولی کره تماس
من کتاب رو نخوندم اما میترسم از اینکه روزی ایران من هم تبدیل به چنین کشوری بشه
کتاب برخلاف سایر اثاری که عمدتا از طرف فراریان کرهای یا خبرنگارانی که چند روز محدود در کره شمالی اقامت کردن توسط کسی تالیف شده که متولد کره جنوبیه و در نوجوانی به امریکا مهاجرت کرده، هم خبرنگاری کرده هم
راستش تازه شروع کردم برخلاف سایر کتابهای مربوط به کره شمالی، یه مقدار شروعش تو ذوق زنه. امیدوارم جلوتر که میرم بهتر و جذابتر شه