دانلود و خرید کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم سوکی کیم ترجمه الهه علوی
تصویر جلد کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم

کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم

نویسنده:سوکی کیم
ویراستار:سارا بحری
امتیاز:
۳.۶از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم

کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم اثر سوکی کیم و ترجمه الهه علوی، روایتگر ماجرای یک جاسوس در میان آقازاده‌های کره شمالی است. این کتاب جذاب از دوران اقامت سوکی کیم در کره شمالی به عنوان یک استاد دانشگاه سخن می‌گوید.

درباره کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم

سوکی کیم که وانمود کرده بود فقط یک معلم انگلیسی و مبلغ مذهبی است، در دانشگاه مشهور کره شمالی کاری برای خود پیدا کرد. کار تدریس زبان انگلیسی در دانشگاهی که توسط مبلغان گردانده می‌شود و تمام دانشجویانش مرد بودند. این داستان تکان دهنده از روزهایی است که او در آنجا گذارند. بدون حق خارج شدن از محیط دانشگاه، همیشه همراه با محافظی که تمام کارهایش را زیر نظر داشت و به طور کلی زندگی در جایی که به گفته خودش، زمان در آن متفاوت می‌گذشت...

او در سال ۲۰۱۱ به مدت دو ترم در دانشگاه علم و صنعت پیونگ یانگ (PUST) تدریس کرد. دانشجویان او از خانواده‌های رده بالا بودند و انگلیسی را روان و خوب صحبت می‌کردند اما به خارجی‌ها مشکوک بودند. کیم که خودش در کره جنوبی متولد شده بود و در نوجوانی با خانواده‌اش به ایالات متحده مهاجرت کرده بود می‌توانست به زبان کره‌ای صحبت کند و به این ترتیب توانسته بود اعتماد برخی از آن‌ها را به خود جلب کند. 

کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم خاطرات او در طول مدت زندگی‌اش در این دانشگاه است. جایی که باید مخفیانه یادداشت برداری می‌کرد چون اهل آنجا از غربی‌ها متنفر بودند. 

کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

بدون تو، ما هیچ هستیم، اثری عالی برای تمام کسانی است که تشنه دانستن اطلاعات بیشتری درباره کشور عجیب و محدود کره شمالی هستند.

درباره سوکی کیم 

سوکی کیم روزنامه نگار و نویسنده کره‌ای است که در نوجوانی همراه خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرده است. 

سوکی کیم در حال حاضر سردبیر نشریه نیو ریپابلیک (The New Republic) است و دو کتاب نوشته که جایزه The Interpreter را برایش به ارمغان آورده‌اند. او در کالج بارنارد در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرد و در  مدرسه علوم شرقی و آفریقایی در لندن در رشته ادبیات آسیای شرقی درس خواند. او در دانشگاه پرینستون نیز به عنوان استاد مدعو تدریس می‌کند و چندین بورس تحصیلی مختلف مانند کمک هزینه تحقیقاتی فولبرایت ، یک بورس تحصیلی گوگنهایم و یک بورس تحصیلی بنیادهای جامعه را دریافت کرده است.

بخشی از کتاب بدون تو، ما هیچ هستیم

تمام مردهایی که در سفر قبلی‌ام ملاقات کرده بودم عاشق سیگار بودند. مخصوصاً سیگار آمریکایی که برایشان تازگی داشت. آنها قسم می‌خوردند آمریکا دشمن شماره یکشان است، اما بااین‌حال یک پاکت سیگار مارلبرو لایت همراهشان داشتند؛ چون نشانهٔ باکلاسی بود. معمولاً کسانی که می‌خواهند از کرهٔ شمالی بازدید کنند همراه خود سیگار و ویسکی می‌آورند تا به مباشران بدهند؛ بلکه به‌نوعی بتوانند مانع خبرچینی و جاسوسی‌شان بشوند. من هم در آن سفر چند بسته سیگار با خودم برده بودم و وقتی سیگارها را به مباشران می‌دادم بدون استثنا از من می‌پرسیدند که سیگارها را از چین خریده‌ام یا از آمریکا. آنها می‌گفتند کلی سیگار تقلبی مارلبورو لایت در چین تولید می‌شود.

در آن سفرم که همراه ارکستر سمفونی نیویورک رفته بودم، من و آقای ری آن‌قدر صمیمی و بی‌وقفه باهم صحبت می‌کردیم که گاهی گیج می‌شدم مبنای رابطهٔ ما چیست، درحالی‌که او وظیفه داشت تمام حرکات من را گزارش کند و من هم وظیفه داشتم به‌عنوان خبرنگار مجله از رویداد گزارش تهیه کنم، که تقریباً این دو تفاوت چندانی باهم نداشت. خیلی عجیب است که با بالا رفتن تنش، صمیمیت‌ها هم بیشتر می‌شود.

آن سفر سی‌وشش‌ساعته من به پیونگ‌یانگ مانند یک گردباد بود. بعداً فهمیدم کل هدف از اجرای این کنسرت همین بوده است. این سفر یک رویداد تبلیغاتی بود که رژیم کره شمالی آن را با دقت فراوان برنامه‌ریزی کرده بود و ارکستر سمفونی آمریکا موسیقی لازم را برای این رویداد فراهم کرده بود. ما هیچ گزارشی برای نوشتن نداشتیم به‌جز آنچه اجازه داشتیم ببینیم، که فقط یک کنسرت معمولی مثل بقیه کنسرت‌ها بود، چند خوشامدگویی روی صحنه، و دیدار از چند مکان توریستی. این رویداد کاملاً در کنترل رژیم بود و چیزی جز فریب پشتش پنهان نبود. حضار اصلی کسانی نبودند که در سالن کنسرت حضور داشتند؛ بلکه خبرنگارانی بودند که نقششان نشان دادن جنبهٔ خوشایند کرهٔ شمالی به جهان خارج بود، و از اینکه آنها به‌سادگی فریب می‌خوردند بسیار متعجب می‌شدم. هم سی‌ان‌ان۴۵ و هم نیویورک تایمز۴۶ گزارش کردند که این اجرا اشک حضار را درآورد و خیلی سریع روزنامه‌های اصلی در سرتاسر جهان داستان‌هایی دربارهٔ این رویداد موفق در عرصهٔ سیاست فرهنگی مطرح کردند. لورین مازل۴۷ که در آن زمان رهبری ارکستر را بر عهده داشت اظهار کرد هفتاد میلیون کره‌ای از او تشکر کرده‌اند. من که ندیدم حضار گریه کنند - همگی آقازاده‌های گلچین‌شدهٔ حزب بودند - و هیچ خبرنگاری نبود که بعد از اجرا بتوانم با او صحبت کنم. اشک‌هایی که از آن سفر یادم می‌آید از نوع دیگری بود، شهری شگفت‌انگیز که آدم در سکوت محض آن را تجربه می‌کند.

بااینکه دومین‌باری بود که کره شمالی را می‌دیدم، موقع خداحافظی با مباشرم گریه کردم. در آن لحظه احساس نمی‌کردم خبرنگار هستم. به‌جایش به مادربزرگم و دایی‌ام فکر می‌کردم، همچنین به خاله مادرم و دخترانش و به میلیون‌ها کره‌ای که زندگی‌شان پاک شده بود. درست همان‌جا، روی باند فرودگاه، قبل از سوار شدن به پرواز چارتری به آقای ری گفتم از تقسیم دو کره حالم به‌هم می‌خورد و اینکه شاید دیگر هرگز او را نبینم؛ چون مردم کشورش اجازه ندارند کره شمالی را ترک کنند یا حتی با بقیه جهان در ارتباط باشند، و اینکه کشورش آن‌قدر منزوی است که حتی من، که یک کره‌ای هستم، فقط می‌توانم به‌عنوان یک نمایندهٔ آمریکایی و همراه ارکستری آمریکایی از آن کشور بازدید کنم و وقتی می‌بینم تا چه حد اوضاع در آنجا خراب است قلبم به درد می‌آید. همان‌طور که در باند فرودگاه ایستاده بودم این حرف‌ها را به او زدم، صورتم غرق اشک شد، و دریچهٔ قلبم بعد از سی‌وشش ساعت سکوت منفجر شد. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم چقدر هنگام گفتن این حرف‌ها بی‌ملاحظه بودم. 

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۳/۱۶

کتاب‌هایی که در مورد کره شمالی نوشته می‌شن، هیچ‌وقت تکراری نمی‌شن! و هر بار که یکیشونو می‌خونم، بیشتر از قبل دچار ترس می‌شم. زندگی توی کشوری که حول محور رهبر عزیز، رسانه‌ها فقط می‌تونن در مدح رهبر عزیز بگن، مردم اجازه

- بیشتر
Emad
۱۴۰۰/۰۵/۲۲

عنوان کتاب کمی گمراه کننده است. فعالیتی که نویسنده داشت، در عرف ما، جاسوسی محسوب نمیشود. کتاب روند یکنواخت و بدون فراز و نشیبی داشت. نویسنده، همانند نویسنده ی کتاب "نیم دانگ پیونگ یانگ" موفق نشده با مردم معمولی کره تماس

- بیشتر
leila A.L.Z
۱۴۰۰/۰۵/۰۵

من کتاب رو نخوندم اما میترسم از اینکه روزی ایران من هم تبدیل به چنین کشوری بشه

شهریار
۱۴۰۳/۰۷/۱۲

کتاب برخلاف سایر اثاری که عمدتا از طرف فراریان کره‌ای یا خبرنگارانی که چند روز محدود در کره شمالی اقامت کردن توسط کسی تالیف شده که متولد کره جنوبیه و در نوجوانی به امریکا مهاجرت کرده، هم خبرنگاری کرده هم

- بیشتر
Hepatitis G
۱۴۰۰/۰۴/۲۲

راستش تازه شروع کردم برخلاف سایر کتاب‌های مربوط به کره شمالی، یه مقدار شروعش تو ذوق زنه. امیدوارم جلوتر که میرم بهتر و جذاب‌تر شه

وقتی درهای دنیا به رویت بسته باشد، هر روز دقیقاً مثل روز قبل می‌گذرد. این یکنواختی روحت را فرسوده می‌کند، آن‌قدر که تبدیل به جسمی می‌شوی که فقط نفس می‌کشد، کار می‌کند، مصرف می‌کند، با طلوع خورشید بیدار می‌شود و با غروب خورشید می‌خوابد.
وحید
تمام مردهایی که در سفر قبلی‌ام ملاقات کرده بودم عاشق سیگار بودند. مخصوصاً سیگار آمریکایی که برایشان تازگی داشت. آنها قسم می‌خوردند آمریکا دشمن شماره یکشان است، اما بااین‌حال یک پاکت سیگار مارلبرو لایت همراهشان داشتند؛ چون نشانهٔ باکلاسی بود.
سیّد جواد
وقتی آزادی بیان در کار نباشد به تفسیر کردن سکوت عادت می‌کنی.
soroosh7561
بودن در کرهٔ شمالی آدم را بی‌نهایت افسرده می‌کرد. هیچ راهی برای جلوگیری از این افسردگی نبود. مرز مُهروموم‌شدهٔ این کشور فقط در مدار ۳۸ درجه قرار نداشت؛ بلکه همه‌جا دیده می‌شد، در قلب همهٔ ساکنین آنجا، طوری‌که گذشته را بلوکه و آینده را خفه کرده بود.
soroosh7561
رهبر کبیر، رهبر عزیز، رهبر معظم. این اسامی باید با دقت استفاده شوند، یا اصلاً بهتر است دربارهٔ آنها حرف نزنی. حواست به عکس‌های آنها هم باشد.
soroosh7561
در کشور آنها چیزی به اسم اثبات وجود نداشت - مگر اینکه می‌خواستند ثابت کنند رهبر کبیر به تنهایی صدها ترانهٔ اپرا نوشته، هزاران کتاب نوشته و کشور را به‌تنهایی نجات داده و هزاران کار معجزه‌آسای دیگر انجام داده است. کل سیستمشان این‌گونه طراحی شده بود که هیچ سؤالی نکنند و تفکر انتقادی را سرکوب می‌کرد.
soroosh7561
هر بار که از کرهٔ شمالی بازدید می‌کردم از شنیدن بی‌نزاکتی‌های جدیدی که در زبان کره‌ای صورت می‌گرفت شوکه می‌شدم. فحش و ناسزا نه‌تنها در گفت‌وگو و سخنرانی‌هایشان ریشه دوانده بود؛ بلکه حتی در زبان نوشتاری‌شان هم جای خود را باز کرده بود. همه‌جا می‌توانستی فحش و ناسزا را بشنوی و ببینی - در شعرها، در روزنامه‌ها،
soroosh7561
چقدر سریع به یک مشت زندانی تبدیل شده بودیم، چقدر سریع آزادی خود را از دست داده بودیم، چقدر سریع به فقدان آزادی خو گرفته بودیم،
soroosh7561
- زندگی در پیونگ‌یانگ مانند زندگی در یک تنگ ماهی است.
soroosh7561
یکی از شعارهایی که در سرتاسر دانشگاه و روی ساختمان‌های شهر نوشته شده بود این جمله از کیم جونگ ایل بود: «بیایید به روش خودمان زندگی کنیم.» معنای جوچه دقیقاً همین است: زندگی کردن به روش خود بدون متکی بودن به دیگران. اما «روش خودمان» از نظر من چیزی شبیه زندگی کردن به روش خودمان نبود؛ بیشتر به‌نظر می‌رسید با مکیدن خون مردم کشور زندگی کنی بی‌آنکه حتی آنها را ببینی. و متکی نبودن به هیچ‌کس بیشتر به انزوای کامل شباهت داشت. یاد داستان کوتاه بالماسکهٔ مرگ سرخ نوشتهٔ ادگار آلن‌پو افتادم. در این داستان شاهزاده و نجیب‌زادگان خودشان را در کاخی زندانی می‌کنند تا از طاعون در امان باشند، اما طاعون هیچ حدومرزی نمی‌شناسد و همهٔ آنها را در تاریکی و فساد خود از پا درمی‌آورد.
Hepatitis G
آستانهٔ درد هر انسان متفاوت است. برای بعضی‌ها پایان یک رابطهٔ عاشقانه به حدی ویران‌کننده است که برای پناه گرفتن به سمت دین و مذهب می‌روند. اما برای بعضی‌ها یک داستان پندآموز است که آن را به ذهن خود می‌سپارند تا در عشق‌های آینده از آن تجربه استفاده کنند
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
همه‌چیز در این کشور طوری طراحی شده بود که تو را مطیع خودش کند و خواسته‌هایت را غصب کند. رژیم ما را کنترل می‌کرد. حتی خبرنگارهای خارجی، حتی من.
soroosh7561
کشتی بزرگ آهسته حرکت می‌کند
soroosh7561
یادتان باشد که شما برای دنیا یک نفر هستید، اما برای من تمام دنیا هستید.
soroosh7561
از نظر من پیونگ‌یانگ اصلاً شهر قشنگی نبود، بلکه شهر دلگیر و یکنواختی بود، پر از ساختمان‌های سیمانی و مردمی که لباس‌های پاره بر تن داشتد و قحطی‌زده به‌نظر می‌رسیدند، اما ویژگی ظاهری پیونگ‌یانگ نبود که باعث می‌شد از نظر من زشت جلوه کند؛ بلکه حقیقت زندگی در آن بود. از نظر من پیونگ‌یانگ بدترین شهر جهان بود و هروقت از دور آن را می‌دیدم، در افق، بیرون از پنجرهٔ اتوبوس، احساس ناامیدی می‌کردم.
soroosh7561
آنها گروهی رژه می‌رفتند و دربارهٔ جنگ آواز می‌خواندند. فرهنگشان پر بود از پیام‌های قتل اهالی کرهٔ جنوبی و آمریکایی‌ها و کارهای وحشتناک دیگر، و این‌طور به‌نظر می‌رسید که این پیام‌ها را بدون فکر بر زبان می‌آورند
soroosh7561
رژیم کرهٔ شمالی به‌عمد با شهروندانش مثل کودک رفتار می‌کرد تا بی‌قدرت و درمانده بمانند و همیشه به دولت وابسته باشند.
soroosh7561
می‌خواستم بفهمند که ما انتخاب‌هایی داریم، انتخاب‌های زیاد، و این گفتهٔ رهبرانشان که کشورشان آباد و قدرتمند است چیزی جز خواب‌وخیال نیست. آنها عقب بودند، خیلی عقب‌تر از تمام انسان‌های دیگر روی این کرهٔ زمین، و اگر واقعاً می‌خواستند به کشوری آباد و قدرتمند تبدیل شوند که چیزی بیش از آب‌معدنی تولید کند باید برمی‌خاستند.
soroosh7561
ما چیزی را باور می‌کنیم که دوست داریم باور کنیم.
soroosh7561
برای اولین‌بار در زندگی فهمیدم که فکر کردن خطر بزرگی برای زنده ماندن است.
soroosh7561

حجم

۳۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰
۳۰%
تومان