کتاب هنر نقد هنری
معرفی کتاب هنر نقد هنری
هنر نقد هنری کتابی نوشته علیاصغر قرهباغی است که به چند و چون نقد هنری به مثابه یک هنر پرداخته است.
درباره کتاب هنر نقد هنری
نویسنده نقد هنری را در ایران دو دهه پیش گرفتار انحراف و بیبظاعتی و در قید و بند تعصبات و احساسات و یا در بند بیتفاوتی و کمتوجهی دانسته است. تاو در مقدمه کتابش نوشته است: «تا چندی پیش آنچه درباره هنرهای تجسمی و به نام نقد هنری نوشته میشد، در واقع انشاءنویسیهای نویسندگان و شاعرانی بود که دستی به قلم داشتند، اما از موضع و منظر هنرهای تجسمی، حرفهیی شمرده نمیشدند. هر یک از این نویسندگان، بیآنکه پرهیز و پروایی در کار باشد، با مستمسک قرار دادن اثر هنری، قلمگردانیهای خود را به رخ خواننده میکشیدند و بدون توجه به این که نوشتن درباره هر هنر مسبوق به مطالعه و شناخت است، چیزهایی مینوشتند که بیشتر به تساهل و از سر باز کردن شباهت داشت تا به نقد هنری. آنچه در اغلب این نوشتهها دیده میشد از محدوده ذهنیت، مشرب فکری خاص، نگرش رمانتیک و در پارهیی موارد، علایق و روابط و مقاصد خاص بر نمیگذشت و هر نویسنده برای برداشتها و ملاحظات شخصی خود، معاذیر حسی و عاطفی میتراشید.»
او میگوید از دو دهه گذشته تا کنون در نحوه نگارش نقد هنری دگرگونیهایی پدید آمده است و مردم ظرفیت تحمل نقدهای ناهنجار و بیحساب و کتاب را ندارند. از همین جهت برخی از مرورها و نقدهایی که به تأثیر از نگرش تازه نوشته شد جای خود را باز کرد و اقبال گستردهیی میان دوستداران هنر و شماری از هنرمندانِ نقدپذیر برانگیخته است. در نتیجه، شکل نقد هنری و در پی آن نحوه نگاهکردن به اثر هنری هم رفتهرفته تغییر یافت و رنگ و بویی تازه به خود گرفته است.
انگیزه نویسنده از گردآوری مقالات حاضر، گشودن دریچهیی به چشمانداز پیشینه و حال نقد هنری و روشنکردن زمینهها به منظور درک عمیقترِ پرسشهایی است که در رابطه پیچیده میان منتقد و اثر هنری مطرح میشود. این کتاب در واقع محصول بازنگری و بازنویسی مجموعه مقالاتی است که پیشتر به صورت مقالات پیوسته با عنوان «هنر نقد هنری» منتشر شدهاند. فصلهای نخستین آن، پس از اشارهیی گذرا به معضل نقد در دایره فرهنگی و هنری خودمان، در پیوند با تعریفناپذیری هنر و پیشینه نقد هنری است و فصلهای بعدی در ارتباط با گونهها و کارکردهای نقد مدرنی است که از دیدگاههای فرهنگی امروز واجد اهمیت شمرده شده است.
هر بخش از کتابِ «هنر نقد هنری» میتواند مستقل از فصول دیگر مطالعه شود. تنها رشتهیی که فصلهای کتاب را به هم ربط میدهد، مشترکات فلسفی و انسانی و پرسشهایی است که مطرح میکند.
خواندن کتاب هنر نقد هنری را به چه کسانی پیشنهاد میکتنیم
دانشجویان و متخصصان رشته پژوهش هنر و علاقهمندان به نقد هنری مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب هنر نقد هنری
بحث درباره تئوری نقد هنری را بهتر است از اینجا آغاز کنیم که این عبارت شکلی عام دارد و میتواند تمام گونههای نقد هنری را دربر بگیرد. بررسی دقیقِ اقوال و آرای نویسندگانی که در این باره قلم زدهاند نشان میدهد که هریک از منتقدان، معنایی متفاوت برای تئوری نقد قایلند و آن را در سمتوسوی تحلیل و تبیین نظریات خود میدانند. از آنچه تا اینجا در باره نقد هنری و تاریخ و تبار آن در طول پانصد سال گذشته گفتیم میتوان چنین استنباط کرد که در آغاز، اغلب نوشتهها درباره آثاری بود که منتقد بهآن دسترسی نداشت، اما امروز نقد هنری پیرامون اثری استکه دستکم تصویری از آن در دسترس است. در قرن شانزدهم، آشنایی جورجو وازاری با آثاری که درباره آنها مینوشت فقط نوعی آشنایی ژنریک بود؛ در باره آثاری بحث میکرد که خودش هم پارهیی از آنها را ندیده بود و آنچه مینوشت مبتنی بر یک سلسله شنیدهها و نقلقولهایی بود که سینه به سینه از نسلی به نسل بعد منتقل شده بود. خواننده کتاب وازاری هم بسیاری از آثار مورد بحث او را ندیده و با آنها کاملاً ناآشنا بود. در قرن هجدهم، گراور بسیاری از آثار هنری در دسترس بود و منتقد و خواننده میتوانستند بهآنها دسترسی داشته باشند. با اینهمه، اگر خواننده نوشتههای دیدرو در پاریس زندگی نمیکرد، هرگز نمیتوانست تصویر و تصوری از "سالن" و آنچه در آن میگذشت داشته باشد. در محدوده ۱۸۰۰ رسم چنان بود که در پانویس نقدها، فهرست گراورهای چاپی مورد بحث را هم میآوردند تا خواننده بتواند با مراجعه بهآنها از منظور منتقد سردرآورد. در قرن نوزدهم با چاپ و انتشار کتابهای مصور، کار اندکی آسانتر شد، اما کیفیت اینکتابها چنان بود که برخی از منتقدان مانند ولفلین را به نقد همین کتابها وادار کرد. امروز منتقد در حضور اثر هنری مینویسد و از اینرو نقد او نهتنها آگاهی دهنده است بلکه بهویژگیهای آشکار و پنهان اثر هنری هم اشاره دارد.
نقد هنری در شکل نهایی و شناخته خود بیش از دوقرن عمر ندارد وشاید بتوان شکل ابتدایی آن را درنوشتههای دنیس دیدرو درباره سالن دهه ۱۷۶۰ یافت. آنچه هم تااینجا بهآن اشاره کردیم و نمونههایی که آوردیم ناگزیر آمیزهیی بود از تاریخنگاری هنر، فلسفه و نقد هنری. شاید از سر سادهاندیشی تصور شود که تاریخنگار درباره گذشته مینویسد و منتقد درباره زمان حال. اما قضیه بهاین سادگیها هم نیست، چراکه بسیاری از تاریخنگاران، با نگاهی معطوف به فرهنگ معاصر، درباره هنر روزگار خود نوشتهاند و در نهایت با تأمل در تفاوتها و تسمیهها، آن را با هنر گذشتگان قیاس کردهاند. یک تفاوت کلی تاریخنگاری و نقد هنری آن استکه تاریخنگار با آثاری سروکار دارد که ارزش خود را بهعنوان اثر هنری ثابت کردهاند، اما منتقد، هم با آثار تثبیت شده سروکار دارد و هم با آثاری که پدیدآورندگان آن داعیه هنری بودن و ارزنده بودنِ آن را دارند. کتاب "تاریخنقد هنری" نوشته لیونلو ونچوری، بیشتر شامل مواردی است که میباید علیالقاعده در تاریخ هنر آورده شود. از دیدگاه ونچوری، مهمترین رویداد در عرصه نقد هنری در قرن هجدهم، یعنی زمانی اتفاق افتاد که شالودههای "زیباییشناسی" ریخته شد و مقوله هنر کمابیش با بحثهای فلسفی درآمیخت.
حجم
۴۵۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۴۵۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه