کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم
معرفی کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم
کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم نوشته مارتا ولز و ترجمه فرزین سوری، بحران مصنوعی نام دارد. این داستان درباره ماجراهایی است که برای یک ربات پیش میآید. رباتی که موفق شده است تا سیستم کنترل کنندهاش را هک کند و به خودآگاهی برسد!
این کتاب در سال ۲۰۱۸ نامزد جایزه نبیولا بود و در سال ۲۰۱۹ موفق شد تا جایزه هوگو برای بهترین رمان و جایزه لوکس را از آن خود کند.
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم
داستان کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم در آینده خیلی دور اتفاق میافتد. زمانی که دنیا پیشرفت کرده و به طرز عجیبی عوض شده است و انسانها برای انجام ماموریتهای بین سیارهای خودشان از رباتهای هوشمند استفاده میکنند. رباتهایی که به طور کامل تحت کنترل آدمها هستند. البته به جز یکی.
ربات آدم کش، موفق شده است تا سیستم کنترل کنندهاش را هک کند و به این ترتیب به نوعی خودآگاهی رسیده است. او که حالا از ماجرا سر درآروده، حسابی از دست انسانها عصبانی است و میخواهد از آنها دور باشد، اما هربار اتفاقی رخ میدهد و انسانها او را وارد یک مهلکه جدید میکنند؛ حالا که جان اعضای تیم را نجات داده است، میخواهد از گذشته سراسر ابهام خودش سر دربیاورد و به همین دلیل باید به یک کانی معدنی مرموز در محلی دورافتاده از کهکشان برود: ایستگاه راوی هیرال.
اینجا همانجایی است که همهچیز آغاز شده است. اما او نمیداند چه خطری در کمینش است. ممکن است این ایستگاه، به محل اقامت ابدی او تبدیل شود؟
کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم برای تمام نوجوانان و جوانانی که از خواندن داستانهای علمی تخیلی لذت میبرند، گزینه مناسبی است. اگر جلد اول را خوانده و دوست داشتید، حالا نوبت بحران مصنوعی است.
بخشی از کتاب ربات آدم کش؛ جلد دوم
داخل کشتی باری در طی مسیر رسیدن به این حلقه ترانزیتی که در حال حاضر در آن بودم، کلی به این موضوع فکر کرده بودم که چرا آنطور از دست دکتر منساه و گروهش فرار کرده بودم و واقعاً از زندگی چه میخواستم. میدانم که خیلی عجیب بهنظر میرسد. برای خودم هم تازگی داشت، ولی حتی من هم میدانستم که نمیتوانم بقیه عمر بسیار طولانیام را به سفر از یک کشتی باری به کشتی باری دیگر و از این حلقه ترانزیت به آن حلقه ترانزیت بگذرانم و سریال ببینم؛ هرچند چنین زندگیای جذاب بهنظر میرسید.
خلاصه که نقشهای ریخته بودم یا درواقع بهمحض اینکه جواب سؤالی بسیار حیاتی را پیدا میکردم، نقشهام شکل و شمایلی به خودش میگرفت.
برای گرفتن پاسخ این سؤالم باید جایی خاص میرفتم و با توجه به جدول زمانبندی رفتوآمد کشتیها دقیقاً دو کشتی با راهبر ربات بودند که در دوره بعدی، ایستگاه را ترک میکردند. اولی یک کشتی باری مشابه همانی بود که من را تا اینجا آورده بود و دیرتر اسکله را ترک میکرد و این یعنی وقت بیشتری داشتم که متقاعدش کنم من را همراه خودش ببرد. راستش هک کردن کشتی باری آسان بود، ولی ترجیح میدادم این کار را نکنم. بهنظرم ماندن زیر یک سقف با کسی که خوش نداشت آنجا باشی یا جوری هک شده بود که فکر کند خوشش میآید تو آنجا باشی، از نظر اخلاقی کار درستی نبود.
نقشه و جدول زمانبندی را میشد از هر فیدی در نقاط اصلی راهبری پیدا کرد. برای همین خیلی زود خودم را رساندم به سکوی بارگیری و صبر کردم موقع تغییر نوبت کاری برسد و بعد راه افتادم سمت منطقه پهلو گرفتن کشتیها. سر راه مجبور شدم یک رصدگر هویت را هک کنم. کمی جلوتر چندین رصدگر پهپادی اسلحه را هک کردم که بالای سرم وزوز میکردند. آخرسَر هم ربات نگهبان دروازه ورودی بخش تجاری برایم پینگ فرستاد. با او کاری نکردم، فقط وارد حافظهاش شدم و کل بخشی را حذف کردم که مربوط به مواجههاش با من بود.
(برای من کار کردن با یونیتهای امنیتی دیگر خیلی راحت بود. همه ما جوری طراحی شده بودیم که کاملاً هماهنگ باهم کار کنیم. این نگهبانهای حلقه ترانزیت، یونیت امنیتی نبودند و شرکتی هم نبودند و فناوریشان هم ربطی به من نداشت؛ ولی خیلی هم با ما تفاوت نداشتند. در ضمن کمتر جایی بهاندازه شرکت در خصوص امنیت اطلاعاتی که جمع کرده یا دزدیده بیمارگونه نگران است و برای من که به هک کردن سیستمهای بسیار ظریفتر شرکتی عادت داشتم، هک کردن سیستم امنیتی این ربات کاری نداشت.)
وقتی به طبقه پایین کشتیها میرسیدم، باید نهایت تلاشم را میکردم که خودم را الکی به دردسر نیندازم. دلیلی نداشت کسی که از کارکنان نبود، این پایین باشد. بیشتر کار این پایین را رباتهای باربر انجام میدادند. البته چند آدم و سایبورگ اُنیفرمپوش هم بودند؛ خب انگار بیشتر از چیزی بودند که فکرش را میکردم.
تعداد زیادی آدم دم در کشتی مدنظر من جمع شده بودند. فید را بررسی کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده و فهمیدم یکی از رباتهای باربر همان حوالی تصادف کرده است. عده زیادی داشتند میزان آسیب و مقصر را تعیین میکردند. میتوانستم صبر کنم کارشان تمام شود، ولی برای رفتن از این حلقه عجله داشتم. راستش تصویرم در فید خبری کمی اعصابم را خرد کرده بود و ترجیح میدادم مدتی خودم را در سریال غرق کنم و تظاهر کنم وجود خارجی ندارم. برای این کار باید اول خودم را میچپاندم داخل کشتیای با راهبر ربات که آماده ترک کردن اینجا بود.
یک بار دیگر نقشه را برای پیدا کردن کشتی دوم بررسی کردم. در اسکله دیگری پهلو گرفته بود که رویش نوشته بود خصوصی و مخصوص رفتوآمد غیرتجاری بود. اگر میجنبیدم، قبل از رفتنش بهش میرسیدم.
در برنامه حرکت نوشته بود که کشتی از نوع تحقیقاتی دوربرد است. بهنظر میرسید چنین وسیلهای حتماً مسافر و خدمه انسانی داشته باشد ولی در بخش اطلاعات پرواز نوشته بود که راهبرش ربات است و سر راهش در جایی که من میخواستم بروم هم توقف دارد و در حال حاضر وظیفهاش حمل بار است. جستوجو در تاریخچه پروازش برایم مشخص کرد که کشتی در تملک دانشگاهی در منظومه است و زمانهایی که مأموریت ندارد، برای حمل بار استفاده میشود تا خرجش را دربیاورد. سفر بیستویک دوره طول میکشید و من مشتاقانه در انتظار چنین حدی از تنهایی بودم.
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
مطالعه نسخه چاپی با عنوان بحران مصنوعی: کتاب «بحران مصنوعی» رمانی نوشته ی «مارتا ولز» است که اولین بار در سال 2018 به چاپ رسید. «ولز»، داستان ماجراجویانه و جذاب عنوان قبلی در مجموعه ی «ربات آدم کش» را با روایتی
داستان علمی تخیلی کوناهی هست که ارزش یکبار خواندن را دارد.
خیلی عالیه توصیه می کنم همتو بخرید یا دانلود کنید
از بهترین کتاب ها
عالیه من همه فصل هاشو خوندم و امیدوارم جلد ۵ هم داشته باشه
دوستان این ۳ هم داره؟ عالیی
این کتاب عالیه واقعا پیشنهاد میکنم که بخونیدش
تعریف این کتابو خیلی شنیدم ممنون از طاقچه 🌷🌼🌷🌺