کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول
معرفی کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول
کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول نوشته مارتا ولز و ترجمه فرزین سوری، وضعیت قرمز نام دارد. این داستان علمی تخیلی درباره یک ربات است که موفق شده تا با هک کردن سیستم کنترل کنندهاش به خودآگاهی برسد و این موضوع، او را درگیر ماجراهایی عجیب و غریب میکند.
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول
داستان کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول در آینده خیلی دور اتفاق میافتد. زمانی که دنیا پیشرفت کرده و به طرز عجیبی عوض شده است و انسانها برای انجام ماموریتهای بین سیارهای خودشان از رباتهای هوشمند استفاده میکنند. رباتهایی که به طور کامل تحت کنترل آدمها هستند. البته به جز یکی.
ربات آدم کش، موفق شده است تا سیستم کنترل کنندهاش را هک کند و به این ترتیب به نوعی خودآگاهی رسیده است. او که حالا از ماجرا سر درآروده، حسابی از دست انسانها عصبانی است و میخواهد از آنها دور باشد، اما هربار اتفاقی رخ میدهد و انسانها او را وارد یک مهلکه جدید میکنند؛ اینبار او باید از جان دانشمندان، در برابر یک هیولای ناشناخته محافظت کند...
کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
ربات آدم کش؛ جلد اول را به تمام نوجوانان و جوانانی که از خواندن داستانهای علمی تخیلی لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ربات آدم کش؛ جلد اول
آدمها کلاهخود لباس محافظشان را سرشان کرده بودند، پس در خروجی را باز کردم و سطح شیبدار را آرام پایین فرستادم. از آن فاصله صخرهها همچنان مثل شیشه مذاب بودند، ولی دیگر یکدست سیاه بهنظر نمیرسیدند و ترکیبی از رنگهای مختلف بودند که در هم فرو میرفتند. حالا که فاصلهمان با زمین کمتر شده بود، مشخص شد گیرندههای فعالیتهای زیرزمینی درست تشخیص داده بودند و همهچیز امن و امان است. با این حال من جوری با احتیاط و تُکپا پیاده شدم که انگار منتظر حمله احتمالی بودم. اگر وظیفهشناسیام را به قدر کافی به آدمها نشان بدهم، دیگر شروع نمیکنند درباره ماژول سرفرماندهی مشکلدارم برای خودشان قصه ببافند.
منساه و پشتسرش آرادا از هاپر پیاده شدند؛ دور خودشان چرخیدند تا با رصدگرهای دستیشان دقیقتر اطراف را بررسی کنند. پشتبندشان بقیه با تجهیزات نمونهبرداری بیرون پریدند و مشغول تهیه نمونه از صخرههای شیشهای (یا شاید هم شیشههای صخرهای) و خاک و خردهریزههای سطح سیاره شدند.
دائم با خودشان و افراد داخل اقامتگاه زیرلبی صحبت میکردند. در همین حین اطلاعات را در فید هم وارد میکردند، ولی حواس من بهشان نبود. مکان غریبی بود؛ در مقایسه با نقاط دیگری که گروه اکتشافیمان بررسی کرده بود، آرامتر بود. صدای موجودات پرندهمانند بهزحمت به گوش میرسید. از فعالیت دیگر جانوران هم خبری نبود. شاید صخرهها برای زندگی جانوری مناسب نبودند. قدمزنان از گروه دور شدم و چند برکه کوچک را رد کردم. راستش انتظار داشتم داخلشان جسد پیدا کنم. از شما چه پنهان، در مأموریتهای قبلی آمار اجساد بیشتر بود که بعضیشان هم کار خودم بودند. ولی مأموریت فعلی تا این لحظه بهطرز رقتانگیزی بدون جسد بود. البته من که راضی بودم.
منساه براساس دادههای رصد ماهوارهای، بخشهایی از منطقه را با عنوان «خطرناک» یا «احتمالاً خطرناک» علامتگذاری کرده بود. یک بار دیگر همسفرهایم را بررسی کردم و دیدم آرادا و رتهی دارند مستقیم بهسمت یکی از منطقههای «خطرناک» میروند. انتظار داشتم در حاشیه منطقه خطر باقی بمانند چون قبلاً محتاطانه عمل کرده بودند، ولی محض احتیاط بهسمتشان رفتم. همینکه راه افتادم، آنها از مرز منطقه خطر رد شدند. بهسمتشان دویدم و فید ویدیوییام را برای منساه فرستادم. از تماس بیسیم استفاده کردم و گفتم: «دکتر آرادا، دکتر رتهی، لطفاً صبر کنین. دارین از منطقه امن خارج میشین و به منطقه خطر نزدیک میشین.»
رتهی با صدایی گیج و گنگ گفت: «واقعاً؟»
خوشبختانه هر دو بلافاصله سر جایشان متوقف شدند. وقتی به آنها رسیدم، هر دو نقشههایشان را به فید من فرستادند. آرادا که گیج شده بود، گفت: «نمیفهمم. چرا منطقه خطری که میگی توی نقشه من مشخص نشده؟» طبق نقشههای خودشان بههیچوجه نزدیک منطقه خطر نبودند و داشتند بهسمت خلنگزاری میرفتند که همان نزدیکی در نقشه مشخص شده بود.
یک ثانیه طول کشید تا بفهمم مشکل از کجاست. نقشه خودم، یعنی نقشه درست، را روی نقشههایشان منطبق کردم و نتیجه را برای منساه فرستادم. منساه در فید صوتی گفت: «یعنی چی؟! رتهی، آرادا، نقشهتون اشتباهه. چطور چنین اتفاقی افتاده؟»
رتهی فید را بررسی کرد و گفت: «فکر کنم یه گیری داره. انگار کل منطقههای خطر این سمت نقشه پاک شدن.»
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
با توجه به حجم کمش، به عنوان یه کتاب علمی تخیلی که خواننده رو با یه محیط جدید اشنا میکنه، کامل و با جزئیات بود. تمام تمرکز داستان روی کرکتر اصلیه که این ممکنه باعث حس محدودیت بشه که این
سلام تعریف این کتاب رو شنیدم و از بخش هایی از اون که در بخش دریافت نمونه خوندم خوشم اومد در واقع این کتاب تو شکل های کتاب ایرانی( زایو )است و از نظرم روزی چنین اتفاقاتی خواهد افتاد پس
کتاب «ربات آدم کش» رمانی نوشته ی «مارتا ولز» است که اولین بار در سال 2017 انتشار یافت. در آینده ای تحت سلطه ی کمپانی های بزرگ و کاوش های فضایی، مأموریت های مختلف باید توسط «شرکت» تأیید و حمایت
این کتاب برای دوست داران ژانر علمی تخیلی یک کتاب نسبتا خوب محسوب میشود ولی دو ایراد بزرگ از نظر من دارد: ۱_خیلی از کار های ربات داستان ما بیش از اندازه ساده و بدون پیچیدگی و یا مشکل پیش میروند
من عاشق این کتابم می خوام دوشم بخونم
این کتاب هم تمام! باوجود حجم کم کتاب با توانایی خوبی شما رو با محیط و جهان مجموعه آشنا می کنه. تمام تمرکز کتاب رو شخصیت اصلی هست اولش شاید کمی غربزنین اما بعد از نویسنده تشکر می کنین! ربات آدمکش گوینده
کتاب جالبی است. از یک ایده قدیمی داستانی جدید پدید آورده و شخصیت اصلی داستان از نظر من بسیار بامزه و خاص بوده. شخصیتی عادی قابل درک و توجه ... این کتاب را به افرادی که شیفته داستان های علمی تخیلی هستند توصیه
خیلی خوب بود
عالی بی نظیر یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم
عالی بی نظیر هم ترجمش خوبه هم داستان عالی داره واقعا جالبه