کتاب جوهری که جان گرفت
معرفی کتاب جوهری که جان گرفت
کتاب جوهری که جان گرفت نوشته کنت اوپل و ترجمه ساناز اعتمادی است. کتاب جوهری که جان گرفت را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب جوهری که جان گرفت
پدر «ایتن» نویسنده است و کتابهای مشهور بسیاری دارد او مجموعه کمیکهای بسیار بسیار مشهوری نوشته است. اسم کتابش مجموعه داستانهای کرن است.
این مجموعه باعث شده او شهرت بسیاری بهدست بیاورد، اما بعد از حادثه غمگین و تلخ که تمام خانواده را ناراحت کرده، دیگر توانایی خلق داستان ندارد. از طرف دیگر، ایتن هم به مشکل پدرش دچار شده است؛ او نیز نمیتواند رمان تصویری خودش را پیش ببرد. اما یک اتفاق عجیب همهچیز را بههم میریزد، زندگی آنها را دگرگون میکند. شبی از شبها، موجودی شبیه به لکه جوهر، زنده میشود، از دفتر پدر بیرون می آید و همه چیز را تغییر می دهد!
خواندن کتاب جوهری که جان گرفت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان بالای ۱۲ سال علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جوهری که جان گرفت
هیچی نشده دفتر طراحی دوباره لکههای جوهر را به درون خود کشید، درست مثل آهنربا یا سیاهچاله. لکه ذرهذره و بهزور خود را به آنطرف رساند. اما دفتر با زور زیاد سعی میکرد بعضی از پیچکهای دراز و باریک جوهر را به سمت خود بکشاند. چیزی نمانده بود پیچکها به کاغذ برسند، ولی یکدفعه انگار گُر گرفته باشند، خود را عقب کشیدند و دوباره با لکهٔ جوهر یکی شدند.
بالاخره جوهر خود را به آنطرف میز رساند، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جا بگذارد. سر جایش ایستاد. تکانی خورد. طوری که انگار هم خسته است و هم متعجب و حتی هیجانزده. تکانتکان میخورد و خودش را به شکلهای عجیب و زیبایی درمیآورد. انگار آزادیاش را جشن میگرفت.
ریکمن پنجهاش را باز کرد و با ضربهای محکم لکهٔ جوهر را غافلگیر کرد. لکهٔ جوهر سیخسیخی شد و از لای پنجههای ریکمن راه افتاد سمت لبهٔ میز. بعد با عجله رفت زیر لبهٔ میز و زبان سیاه جوهریاش را به یکی از پایههای میز زد و از روی پایه سُر خورد به سمت زمین.
ریکمن هنوز میز طراحی را بو میکرد که جوهر روی زمین راه افتاد سمت در. فقط و فقط میخواست تا جای ممکن دور شود. تا نیمههای راه رفته بود که چشمان تیز ریکمن آن را دید. ولی تا ریکمن بخواهد خودش را از صندلی پایین بکشد، جوهر خود را رسانده بود توی راهرو.
راهرو روشن بود. بهخاطر همین جوهر خودش را جمع کرد و یواشکی و با احتیاط رفت پای دیوار. طوری که اگر کسی نگاه میکرد آن را نمیدید یا احتمالاً فکر میکرد فقط یک سایه است. ولی ریکمن از ماجرا خبر داشت. با اینکه پیر بود و آرتروز و اضافهوزن هم داشت، ولی هنوز میدانست چطور باید شکار کند. سرش را پایین گرفت و در امتداد راهرو به راه افتاد و بعد ناگهان جست زد. معلوم بود که جوهر حواسش به ریکمن هست، چون مثل سایه و حتی سریعتر از آن، پرید بالای دیوار. دماغ ریکمن کوبیده شد به نوار چوبی پایین دیوار و گربه نقش بر زمین شد. اما مسئله فقط دماغ لهشده نبود. هیچچیز برای یک گربه مهمتر از غرورش نیست. ریکمن با عصبانیت به لکهٔ جوهر نگاهی کرد. موهای پشتش سیخ شده بود. صدای هیس درآورد، پنجولهایش را باز کرد و پرید هوا.
لکه پرید بالاتر تا کمی از دسترس ریکمن دور شود. بعد خودش را باد کرد و چیزی شد شبیه ریکمن، اما خیلی ترسناکتر: گربهای سیاه و گنده، که پشتش را گرد کرده و موهایش سیخسیخ شده. پنجههای پهن جوهریاش را باز کرد و پایین آورد تا ریکمن را بزند. ریکمن زوزهای کشید، پشتکوارو زد و جست هوا.
جوهر دوباره به اندازهٔ حباب کوچکی درآمد. انگار خندهاش گرفته باشد، آهسته تکان خورد. بدون گذاشتن رد پایی، از دیوار بالا رفت تا به پوستر قابشدهٔ روی دیوار رسید. پوستری از معروفترین شخصیت اَبرقهرمان کتابهای آقای رایلنس به اسم کرن.
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
نظرات کاربران
اصلاا دوست نداشتم😶 هیچ هیجانی نداشت یکنواخت و کسل کننده بود
یکی از ترسهای درونی نویسندهها اینه که یه روز دیگه نتونن بنویسن. این ترس، زمانی به کابوس تبدیل میشه که واقعا اتفاق بیفته.🙄 پدر «ایتن» دچار همین مشکل میشه. بعد از این که یه مجموعهی پرطرفدار کمیک رو خلق میکنه و
خیلییی جالب و عااالی بودد 🥟💗 من همین دیروز اینو از کتابخونه گرفتم و امروز بعدازظهر تمومش کردم!! واقعا عالی بود.. جوهرک هم خیلی کاوایی بود*-*🍯 پیشنها میکنم حتمااا بخونید•-•💕
خوب بود راجبع ترس نویسنده ها صحبت میکرد و این موضوع که جذابیتی نداره بلکه ترسناکم هست رو جذاب تر کنه و به صورت داستان دربیاره عالی .
جالب بود... بخونید
به نظر من اصلا هیجان نداشت و من دوسش نداشتم پس الکی نگید عالی بود
واقعا کتاب جذابیه من خیلی خوشم اومد ازش اگه با داستان یکی شی یکی از بهترین هاست
این کتاب بسیار جالب و جذاب است