کتاب هتل پنج بلوط؛ جلد چهارم
معرفی کتاب هتل پنج بلوط؛ جلد چهارم
کتاب آتشسوزی در جنگل نوشته کلی جرج که با ترجمه زینب خامهیار منتشر شده است، جلد چهارم کتاب هتل پنج بلوط است. این کتاب را انتشارات پرتقال برای بچههای علاقهمند به داستان منتشر کرده است.
درباره کتاب آتشسوزی در جنگل؛ هتل پنج بلوط؛ جلد چهارم
طوفان شدید خانه مونا موشه را خراب میکند، او در جنگل سرگردان میشود تا این که خیلی اتفاقی راهش به هتل دلگشا میرسد. هتل دلگشا با تمام هتلهای دیگر فرق دارد. در این هتل یه دنیای شگفتانگیز در جریان است. این هتل یک پیشخدمت کم دارد و مونا تصمیم میگیرد در آن مشغول به کار شود. به این ترتیب مونا در بزرگترین هتل جنگل فِرنوود استخدام میشود. همهی حیوانات از راههای دور و نزدیک به اینجا میآیند تا یک شب در این هتل بمانند و استراحت کنند.
تابستان از راه میرسد و اهالی هتل در جنب و جوش هستند تا برای شرکت در جشن عروسی خانم پریکلز و آقای کوئیلسون آماده شوند. در این بین یک مهمان تازه میرسد. موشی به اسم استرابری. به نظر شما ممکن است او یکی از اعضای خانواده مونا باشد؟ کسی که مونا از وجودش خبر نداشته است؟ مونا فرصت نمیکند جواب سوالش را پیدا کند چون یک رعد و برق مهیب باعث آتشسوزی در جنگل میشود . آیا مونا و دوستانش می توانند به موقع نجات پیدا کنند؟
خواندن کتاب آتشسوزی در جنگل؛ هتل پنج بلوط؛ جلد چهارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کودکان بالای هشت سال علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آتشسوزی در جنگل؛ هتل پنج بلوط؛ جلد چهارم
صدای فریاد دوباره به گوش رسید: «آتش!»
مونا از لابهلای جمعیت یک خارپشت دید که دارد بقیهٔ خارپشتها را کنار میزند و جلو میآید. مونا او را شناخت. او آقای بریسِل بود، عموی خانم پریکلز. همهٔ خارهای تنش سیخ شده بود.
خزهای تن مونا هم سیخ شد. آتشسوزی؟! آقای دلگشا و بقیهٔ حیوانات هتل هم از همین میترسیدند، از اینکه نکند جنگل آتش بگیرد.
ولی وقتی مونا به عمو بریسل نگاه کرد، فهمید آتشسوزی ربطی به جنگل ندارد. عمو بریسل پیشبند خانم پریکلز را بسته بود و تمام هیکلش آردی شده بود.
مونا فریاد زد: «کیک عروسی!»
بعد تندی دوید و از لابهلای خارپشتهایی که هاجوواج مانده بودند رد شد و رفت سمت راهپله. هر چه پایینتر میرفت، بوی دود هم بیشتر و بیشتر میشد. عمو بریسل هم پشت سر مونا میدوید.
مونا پایش را که گذاشت توی آشپزخانه... پوف!... دید دود همه جا را گرفته.
دود از اجاق تهِ آشپزخانه میآمد. مونا یک خارپشت دیگر هم آنجا دید. با اینکه دود همه جا را گرفته بود، او را شناخت. عمه بارب خانم پریکلز بود. یک لنگه دستکش فِر را گذاشته بود روی سرش و با لنگهٔ دیگر داشت دودها را کنار میزد. یعنی او نمیدانست که دستکش فِر را روی سر نمیگذارند؟ تازه باهاش دود را هم کنار نمیزنند! باد زدن آتش آن را شعلهورتر میکند!
مونا از لابهلای دودها با دقت نگاه کرد تا شاید بتواند چیزی پیدا کند که با آن آتش را خاموش کند. آشپزخانه آنقدر بههمریخته بود که اصلاً نمیشد چیزی پیدا کرد. میز غذاخوری بزرگی که کارکنان دور آن غذا میخوردند، پر از آرد بلوط، مایهٔ کیک و ردّ پنجه بود. یک عالم قاشق و دانههای خوراکی روی زمین پخشوپلا بود. کوه قابلمهها و ماهیتابههای کثیف توی سینک صدفی تا سقف میرسید. یکهو مونا چشمش افتاد به ظرفی که پُر از آب چرک بود. ظرف را برداشت، بدوبدو رفت سمت اجاق و آب را روی شعلههای آتش ریخت.
حجم
۹۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
خیلی قشنگ و زیبا بود و خیلی آموزنده بهتون پیشنهاد میکنم که حتما حتما ببینید من که عاشق این کتابم 😍😍خیلی کتاب قشنگ و قوی بود هم یکش هم پویش هم سیش و هم این کتاب عالییییییییییییییییییییییییییی فوقالعاده است
عالی تر از عالی🎈🎈 حتما این مجموعه رو بخونید(●__●)
مثل جلدهای قبلش عالی و پر از ماجراجویی. ممنون از طاقچه که به بینهایت اضافه کردی 🌷❤❤🏅🏅🏅🏅🏅
خیلی عالی بود تمام جلد هاش بینظیر بودن💚