دانلود و خرید کتاب آبنبات دارچینی مهرداد صدقی
تصویر جلد کتاب آبنبات دارچینی

کتاب آبنبات دارچینی

۴٫۶
(۱۱۳۴)
خواندن نظرات

معرفی کتاب آبنبات دارچینی

کتاب آبنبات دارچینی، نوشته‌ی مهرداد صدقی، داستان جذاب و بامزه‌ی محسن و اتفاقاتی است که برای او می‌افتد.

کتاب آبنبات دارچینی، اثر طنزی است که بعد از کتاب‌های آبنبات هل‌دار و آبنبات پسته‌ای منتشر شده تا مخاطبان را با آثار طنز آشنا کند.

درباره‌ی کتاب آبنبات دارچینی

کتاب آبنبات دارچینی که در واقع جلد بعدی آبنبات هل‌دار محسوب می‌شود، درباره‌ی اتفاقات غیر منتظره و عجیبی است که برای شخصیت اصلی داستان، یعنی محسن رخ می‌دهد. این اتفاقات به صورت ناخواسته روی زندگی محسن و اطرافیانش تاثیر می‌گذارند. ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سال‌های ۷۲ تا ۷۴ می‌گذرد. درگیری محسن، قهرمان بجنوردی داستان با این موقعیت‌های پیش‌بینی نشده اتفاقات طنزی را رقم می‌زند که خواندنش خالی از لطف نیست. راستی این را هم بدانید که یکی از شخصیت‌های محوری کتاب آبنبات دارچینی، پدر دریا است.

کتاب آبنبات دارچینی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به آثار طنز علاقه‌مند هستید، کتاب آبنبات دارچینی را بخوانید. همچنین مطالعه‌ی آبنبات دارچینی برای کسانی که دو جلد پیشین را خوانده و دوست داشته‌اند، لذت‌بخش است. اگر به شنیدن کتاب‌ها علاقه‌مندید نیز می‌توانید کتاب صوتی آبنبات دارچینی را بشنوید.

درباره‌ی مهرداد صدقی

مهرداد صدقی، نویسنده‌ی کتاب آبنبات دارچینی در سال ۱۳۵۶ در بجنورد متولد شد. مهرداد صدقی را بیشتر به دلیل نوشته‌های طنزش می‌شناسند. صدقی تحصیلاتش را در سال ۷۵ در رشته صنایع چوب و کاغذ دانشگاه گرگان آغاز کرد و در همین دانشگاه مقاطع ارشد و دکترا را هم ادامه داد. در حال حاضر او عضو هیات علمی دانشگاه گنبد کاووس است. از آثار و نوشته‌های مهرداد صدقی می‌توان به مغز نوشته های یک جنین، مغز نوشته های یک نوزاد، نقطه ته خط، رقص با گربه‌ها، آبنبات هل دار، تعلیمات غیر اجتماعی، آبنبات پسته ای و میرزا روبات اشاره کرد.

جملاتی از کتاب آبنبات دارچینی

آقاجان، که به دگمه‌دوزی مامان نگاه می‌کرد، برای اینکه او را به محکم‌تر دوختن ترغیب کند، گفت: 'مِگن آمریکا و شوروی با یک دکمه متانن کل دنیا رِ منفجر کنن. ولی تو همین دکمهٔ شلوارِ منِ نمتانی محکم بدوزی.' چون رویم نشد، چیزی را که به ذهنم رسید فقط توی دلم گفتم: 'خا، اگه دکمه‌تان یک‌دفعه باز بشه، شما یَم با همین دکمه متانین همه رِ تو بازار منفجر کنین؛ ولی خا از خنده!'

آقاجان که دید دارم برای خودم لبخند می‌زنم ذهنم را خواند که هر چه هست مربوط به اوست. برای همین لبخندی زد و گفت: 'ای پسر جان، بخند. اشکال نداره. ایشاالله یک روز اتفاقی شلوارم می‌افته، اتفاقاً منم همون روز از برعکسیِ کار از زیرش بیرجامه نپوشیده‌م، بعد همچی اسمم همه‌جا بپیچه که هر جا بخوای بری خواستگاری بگن: ʼپسرِ همونی که شلوار نداشت.ʻ اون وقت ببینم وقتی کسی بهت زن نداد چطور منفجر مشی!'

M.Reza
۱۳۹۸/۱۰/۰۵

من سرباز مرزم توی یک بازه زمانی مجبور بودم توی یک برجک تنها باشم که خیلی اوضاع جالبی نبود و خیلی دلگیر با این کتاب تونستم دووم بیارم بعضی جاها فقط کتابو میبستمو ریسه میرفتم رو زمین دمت آقای صدقی

تئو:)
۱۳۹۸/۱۰/۱۷

اِز این سه گانه ی آبنباتی وا ، من هر چی بگما کم گفتم ! ، دادا مهردادی ما ، اِز اون طنز پردازای خوبِس آ فقط یه کم این دارچینی وا ، البته یُخده وا شِکرش کم شدس نسبت

- بیشتر
سنور
۱۳۹۹/۰۳/۰۹

خیلی قشنگه، من عاشق بی بی شدم رفت😍😂، بقدری شخصیت پردازی قوی هست که آدم انگار داره سریال میبینه،جوری که بعد اتمام کتاب آدم دلش برای شخصیت‌ها تنگ میشه👌 واقعا به قلم نویسنده باید آفرین گفت، کتابهای طنز کمی هستند

- بیشتر
🌱فـــــــــاطـِــــــمـــــه
۱۳۹۹/۰۷/۲۷

این کتاب عالیه. بهترین داستان های منثور طنز ایران کارای آقای صدقی هستند. نکته جالب توجه و شیرین و جذاب تو مجموعه آبنبات ها اینکه گفت و گو ها با لهجه بجنوردی نوشته شده. یعنی مسئله ای که جاش توی ادبیات

- بیشتر
ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۸/۰۲/۲۳

تموم شد ولی جالبه همزمان چیزای دیگه هم برای من تموم شد! در هر حالتی خداروشکر . طنز کتاب در نهایتِ قابل تصور بود (مثل آب‌نبات هل‌دار) گریزهایی هم که به مسائل اجتماعی و فرهنگی داشت در حد تعادل بود اگه یه جمله از کتاب

- بیشتر
نَعنا🌿
۱۳۹۹/۰۵/۰۱

این سه آب‌نبات اینقدر خوشمزه و شیرین و بامزه هستن، که میشه واقعا مثل آبنبات خوردشون. من عاشق فضاسازی دهه شصتی این کتاب ها شدم و با خوندنشون سی سال به عقب برگشتم، به دورانی که هیچ وقت زندگی نکردم

- بیشتر
Reyhane:)
۱۳۹۹/۰۲/۰۳

این کتاب عالی بود اینقدر محو خوندنش شدم که نفهمیدم کی تموم شد

nina61
۱۳۹۸/۰۵/۰۷

هر سه تا ابنبات رو خوندم عالی بود منتظر طعمهای بعدی هستیم

ویکتـوریـا
۱۳۹۹/۰۵/۱۵

به شما اطمینان می‌دم بعد از خوندن هر سه سری کتاب‌ها (آبنبات هل‌دار،پسته‌ای، دارچینی) کاملاً به لهجه و اصطلاحات بجنوردی، تسلط پیدا خواهید کرد، و راحت می‌تونید صحبت کنید! بدون پرداخت هزینهٔ هرگونه کلاس و کاملاً تضمینی 😅👌

m.e.m.t
۱۳۹۸/۰۷/۰۷

عالی

کاش یک شغلی بود که آدم چرت‌وپرت مگفت و پول درمی‌آورد.
Reyhane:)
بدیِ سالِ کنکور این است که هر کاری که می‌خواهی بکنی همه می‌گویند: "مگه تو کنکور نداری؟" ولی خوبی‌اش هم این است که برای هر کاری که دیگران به تو می‌گویند انجام بده و حوصله‌اش را نداری می‌توانی بگویی: "من کنکور دارم."
ــسیّدحجّتـــ
"عاشق شدن چیزِ بدی نیست. ولی کسی که زیاد عاشق مشه یعنی که هنوز عاشق نشده."
ــسیّدحجّتـــ
همهٔ ما مِگیم اگه توی کربلا بودیم، نمذاشتیم عاشورا اتفاق بیفته. ولی خا همه‌ش حرفه. هر روز جلوی چشم همه صد تا علی‌اصغر قربانی مِشن و کک هیشکی یَم نمگزه ...
ــسیّدحجّتـــ
آقای کریمی‌نژاد، بعد از اخراج سعید از کلاس، نفس عمیقی کشید و گفت: "حالا چون فعلاً وقت ازدواج شما نیست، سعی کنین مثل حضرت یوسف در زندگی پاک باشین تا درهای سعادت، هم در دنیا هم در آخرت، به روتان باز بشه. خدایی‌ش یک درصد تصور کنین اگه شما توی اون لحظه به جای حضرت یوسف بودین و زلیخا ... نه، هیچی ... نمخواد تصور کنین. برپا ... بشین ... برپا ... بشین ... اصلاً بذارین یک چیز دیگه بگم. گفتم نمخواد تصور کنین! حواستان کجایه؟ ... غلامی ... گم شو بیرون!"
|جمع نقیضین|
همین خرخوانا زندگی همه رِ خراب کرده‌ان. قبول داری یا نه؟
ــسیّدحجّتـــ
آقای کریمی‌نژاد گفت: "خلاصه اینکه فقط سه چیز متانه شما رِ در برابر این خویِ وحشی کنترل کنه: ایمان، تقوی، عمل صالح، و ازدواج." ـ این که شد چار تا! ـ برو بیرون.
فرو
به این نتیجه رسیدم که "زندگی یک نامردآدمیه!" یعنی اگر قرار است چیزی به تو بدهد، چیزی هم از تو می‌گیرد. گاهی هم اگر قرار است چیزی به تو بدهد، دو تا چیزِ هم‌زمان می‌دهد تا در زمانی که مانده‌ای کدام را انتخاب کنی هر دو را از تو بگیرد.
ــسیّدحجّتـــ
بدیِ سالِ کنکور این است که هر کاری که می‌خواهی بکنی همه می‌گویند: "مگه تو کنکور نداری؟" ولی خوبی‌اش هم این است که برای هر کاری که دیگران به تو می‌گویند انجام بده و حوصله‌اش را نداری می‌توانی بگویی: "من کنکور دارم."
دریا
آقاجان با یک قاشق به جانِ کفِ هندوانه افتاده بود و هر چه هندوانه با گریه و زاری به آقاجان می‌گفت: "بخّدا دیگه هیچی ندارم." و "فقط همین پوست نازکم مانده." آقاجان زیر بار نمی‌رفت و انگار به او می‌گفت: "خف کن!"
ــسیّدحجّتـــ

حجم

۳۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۸ صفحه

حجم

۳۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۸ صفحه

قیمت:
۲۲۰,۰۰۰
۱۱۰,۰۰۰
۵۰%
تومان