دانلود و خرید کتاب بلوغ پشت خاکریز حسن شیردل
تصویر جلد کتاب بلوغ پشت خاکریز

کتاب بلوغ پشت خاکریز

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بلوغ پشت خاکریز

کتاب بلوغ پشت خاکریز مجموعه خاطرات ایمان کفایی مهر است که حسن و حسین شیردل گردآوری کرده‌اند و در قالب مجموعه‌ای تاثیرگذار از زندگی او و فعالیت‌هایش، حضورش در جبهه و ... نوشته‌اند. 

درباره کتاب بلوغ پشت خاکریز

بلوغ پشت خاکریز مجموعه خاطرات ایمان کفایی مهر است. کسی که در جوانی، در سن چهارده سالگی وارد جبهه شد و تا امروز هم دست از خدمت به این سرزمین و خاک نکشیده است. خودش معتقد است که جنگ از او آدم دیگری ساخته است و بالغ شدن، در همان جبهه و پشت خاکریزها رخ داده است. 

حسن شیردل و حسین شیردل با جمع‌آوری خاطرات ایمان کفایی مهر، از زندگی او گفته‌اند. فضای خاص خانوادگی که در آن رشد کرد و ذهنیت او را شکل داد، حضورش در جبهه برای اولین بار در اوج نوجوانی، زمانی که چهارده سال بیشتر نداشت اما بلند شد تا از کشورش و مرزهای آن دفاع کند. و این قصه ادامه دارد تا امروز؛ که هرجا نیازی باشد، او حاضر است و خالصانه وقتش را صرف می‌کند.  

کتاب بلوغ پشت خاکریز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

بلوغ پشت خاکریز کتابی است از خاطرات یکی از رزمندگان نوجوان. اگر به خواندن کتاب‌های خاطرات و زندگینامه از رزمندگان و شهدا علاقه دارید، این کتاب گزینه خوبی برای شما به شمار می‌آید.

بخشی از کتاب بلوغ پشت خاکریز

وقتی به خانه رسیدم، همه از دیدنم خوشحال شدند و من متعجب شدم از اینکه دیگر سر به سرم نمی‌گذارند. پدرم می‌گفت: «بالاخره این راهیه که تو انتخاب کردی! می‌دونم هر چی بهت بگم فایده‌ای نداره و تو باز کار خودت رو انجام می‌دی!» و از آن روز، مادر در نامه‌هایی که برایم می‌فرستاد می‌نوشت: «من افتخار می‌کنم که مادرِ یک بسیجی هستم که به جبهه می‌رود.» اما برادرانم، همایون و امید، مدام مرا موعظه می‌کردند.

اوایل آبان ۱۳۶۶ بود. روز دوم بازگشت من به بابل بود؛ مادر لباس‌هایم را جمع کرد و غذای خوبی هم برایم تهیه کرد. پدر مبلغ ناچیزی پول گذاشت توی جیبم؛ دستش تنگ بود. با جعفر قرار بود برگردیم. خیلی به او اصرار کردم که نیاید. به کسی هم نگفته بود که فرمانده دسته است. او که احساس مسئولیت می‌کرد نمی‌توانست در بابل بماند. آمد و دوباره رفتیم گردان. جعفر ضبط صوتی داشت که آن را با باطری‌های بی‌سیم راه می‌انداخت. عموماً با آن نوحه گوش می‌داد. دیگر حوصله نداشتیم به این نوارها گوش دهیم. دیگر نوار به نوار، همه را از حفظ بودم. هنگام برگشت، سوار قطاری شده بودیم که همه صندلی‌هایش چوبی بود و معروف بود به «قطار صندلی چوبی».

آن روز یک کماندوی ارتشی و یک عرب، که دشداشه عربی به تن داشت، در کوپه ما بودند. این کماندوی ارتشی هیکل درشتی داشت. با لهجه غلیظ تهرانی‌اش گفت: «این ضبطتون کار می‌کنه؟»

جعفر گفت: «آره کار می‌کنه!»

گفت: «نوار خوشگل چی داری حال کنیم؟»

جعفر گفت: «بیشتر این نوارها روضه امام حسینه!»

کماندوی ارتشی لبخندی زد و گفت: «یه مصیبتِ شاد بزن!»

جعفر هم ضبطش را روشن کرد...

کمی بعد، با سر و صدای قطار به خواب رفتیم. جعفر کف قطار خوابید، انگار توی پارک خوابیده بود، کماندو و عرب هم روی صندلی، یکی هم زیر صندلی. من هم رفته بودم بالای در. آنجا محفظه‌ای داشت که من به خاطر جثهٔ کوچکم در آن جا می‌شدم. قطار برای نماز صبح ایستاد.

یکی از سخت‌ترین لحظاتِ من در جبهه وقت نماز صبح بود. همیشه از خودم می‌پرسیدم: «اصلاً برای چی باید نماز صبح بخونیم؟ از خواب بیدار شو، آب به صورتت بزن...»

رسیدیم به گردان. چند روزی گذشت، یک مرخصی کلی به همه دادند. معنی مرخصی‌ها این بود که یعنی خبری هست و بوی عملیات می‌آید.

الیاس جاهد
۱۴۰۰/۰۱/۱۴

عالیییییییییییییی عالییییییی بود

mina
۱۴۰۱/۰۷/۰۴

زیبابودوتاثیرگذار،داستان تلاش نوجوانان برای دفاع ازمیهن اسلامی وشرکت درجنگ وجبهه دردوران دفاع مقدس بود .این نوجوانان باسعی وتلاش خود خانواده وفرماندهان رابرای اجازه فعالیت درخط مقدم مجاب میکردندوبیشترشان باپیکر غرق بخون بازمیگشتند

پاکان
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

کتاب خوبی بود، ایراد کتاب درج تاریخ ها در اوایل و اواسط کتاب هست که سالهای ۶۴-۶۵-۶۶ رو خیلی قاطی کرده بهم… در کل آرزوی سعادت و همسفر شدن با همقطاراشون دارم برای آقا ایمان ، یاد همه ی شهدای یاد

- بیشتر
کاربر 2918973
۱۴۰۳/۰۲/۲۳

عالی بود و صادقانه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۵۰%
تومان