دانلود و خرید کتاب حیدر آزاده اسکندری
تصویر جلد کتاب حیدر

کتاب حیدر

معرفی کتاب حیدر

کتاب حیدر نوشته آزاده اسکندری است. این کتاب به تصویر تازه‌ای از زندگی امام علی (ع) می‌پردازد. کتاب حیدر رمانی تاریخی و جذاب است که با استناد به منابع قابل اطمینان نوشته شده است.

درباره کتاب حیدر

حیدر با روایتی خطی، جذاب و به هم پیچیده از ۹ سال زندگی امام علی (ع) با حضرت صدیقه طاهره فاطمه سلام الله علی‌ها مواجهیم. روایتی که راوی‌اش حیدر (ع) است. از زبان اما علی(ع) داستان را می‌خوانیم که از سال دوم تا یازدهم هجری چه گذشته است. از روز‌های نزدیک به ازدواج حضرت امیر (ع) تا روز‌های بعد از شهادت حضرت «زهرا (س)».هر آنچه از زندگی مشترک، نبرد‌ها و روزگار به‌طرزی پراکنده در منابع شیعه و سنی ثبت شده است، از دید نویسنده دور نمانده و در تلاشی هوشمندانه با اتکا و ارجاع بر بیش از ۱۲۰ منبع متقن، تصویری روشن و یک‌پارچه از زندگی مولی‌الموحدین در رمان حیدر گردآوری کرده است.

خواندن کتاب حیدر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان دینی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب حیدر

از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانه‌ام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سخت‌ترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روزها چه‌چیزی جسارت را در من ذوب کرده بود، نمی‌دانم؟ هرچه با خودم کلنجار می‌رفتم، نمی‌توانستم پا پیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: «نمی‌خواهی ازدواج کنی؟» از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمی‌خواستم فاطمه را از دست بدهم.۹

فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مال‌ومنال داشتند و اسم‌ورسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر درآورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمن‌بن‌عوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمان‌بن‌عفان، نسبت به بقیه بهتر بود. چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه می‌گفتند: پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو می‌دهند.۱۰

من در مقایسه با آن‌ها وضعیت مالی خوبی نداشتم. از روزی که به مدینه آمده بودیم در مزرعه مردی یهودی کار می‌کردم تا دستم جلوی انصار دراز نباشد. روزها با تنها شترم برای نخلستان‌ها آب می‌بردم، دست‌هایم تاول می‌زد و پینه می‌بست؛ اما می‌ارزید.

زیر لباس‌های ارزان‌قیمتم که اغلب پشمی، پوستی یا از لیف خرما بودند، زیرپوش زبر چهاردرهمی تن می‌کردم و در آن گرما بیل می‌زدم. تنها آرزویم در تمام عمر این بود که بتوانم نفسم را رام کنم.

از لابه‌لای نخل‌ها، زیر نور خورشید، آب‌ها آرام و رام حرکت می‌کردند. کفش‌هایم از لیف خرما بود، درمی‌آوردم تا خراب نشوند. از پابرهنه راه‌رفتن توی آن آب‌وگِل لذت می‌بردم و زیرِلب قرآن می‌خواندم. گاهی هم خورشید مصاحبم می‌شد.

با نخلستان مأنوس بودم. گاهی همان جا سر زمین، غذا می‌خوردم. خوراکم نان سبوس‌دار جو بود. گاهی هم گندم. زیاد اهل گوشت‌خواری نبودم. معتقدم نباید معده را قبرستان کرد. سرکه یا نمک، خورشت‌هایی بودند که اغلب با نان می‌خوردم. هیچ‌وقت دو خورشت را باهم نمی‌خوردم. استدلالم این بود که باید نفس را به قناعت عادت داد، و الّا کار به‌جایی می‌رسد که چیزی بیشتر از نیازش را طلب می‌کند. برای تنوع، گاه گیاهان دارویی را هم به سفره‌ام اضافه می‌کردم. بعضی وقت‌ها شیر شتر و خرمای عجوه می‌خوردم یا حلوای خرمایی که مادرم برایم می‌گذاشت. هیچ‌وقت یک دل سیر غذا نخوردم، بیشتر پول روزمزدی که در می‌آوردم را به نیازمندها می‌بخشیدم و از گرسنگی به شکمم سنگ می‌بستم.

لباس‌هایم اگر پاره می‌شد، با تکه پوستی یا لیف خرمایی وصله‌شان می‌زدم تا مجبور نباشم در آن شرایط لباس جدیدی بخرم.

با همه این‌ها، مصمم شدم پا پیش بگذارم. کهنه عبایم را تن کردم و رفتم خواستگاری. آن روزها تنها دارایی‌ام از مال دنیا شمشیر و زره و همان یک شتر بود.

dokhtare aftab
۱۴۰۰/۱۱/۲۶

کاش نویسنده هیچ وقت به ذهنشون خطور نمی کرد که بخوان از زبان امام علی کتاب بنویسن و حالات ایشون رو خودشون تصور کنن! یعنی چی مثلا از زبان امام علی میگن شوخی کردنم گل کرده بود! یا من عاشق سبزی ریحانم! یا

- بیشتر
𝐑𝐄𝐙𝐀
۱۴۰۰/۰۲/۱۰

وای باورم نمیشه این کتاب اومده طاقچه فوق العاده اس این کتاب خیلی خوبه حتما حتما بخونین دوستان توصیه اکید دارم به خوندنش فوق العاده اس و محشره

جواد کفایتی
۱۴۰۰/۰۹/۲۲

من در حال خواندن کتاب هستم و انتقادی که داشتم اینه که خیلی امیر المومنین رو مثه ما کرده یعنی مثلا من وقتی داشتم خاطرات جوانی حضرت رو میخوندم انگار جونی خودم رو ورق کشیده و به نظرم این مورد

- بیشتر
یا.میم.صدر
۱۴۰۰/۰۸/۱۹

فضاحت از نوع نگارش متن می باره خیلی سطحی نسبت به شخصیت امام پرداخته شده همون چند صفحه اول رو که خوندم حالم بد شد ذهنیتم در رابطه با امام علی یک شخص عالم و صاحب حکمت بود که متن

- بیشتر
Rey
۱۴۰۰/۰۴/۱۲

من این کتابو نسخه چاپیشو خوندم و اصلا دوس نداشتم!!کلا با ایده این کتاب مخالفم و به نظرم منابع و کتاب های خیلی بهتری هستن که زندگی حضرت علی رو توصیف میکنن...

آسمان
۱۴۰۰/۰۷/۰۵

حوادث و مستندات خشک تاریخی را به زبان داستان بیان کردن؛ مطالعه ی تاریخ را دلچسب تر میکند. نویسنده، بسیاری از حوادث مهم تاریخ اسلام به ویژه شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها را به گونه ای شیوا روایت کرده اما

- بیشتر
طرید
۱۴۰۱/۰۲/۱۵

نویسنده زحمت زیادی کشیده ولی کاش شخصیت و زندگی امام رو از زبان یکی از نزدیکان حضرت مثلا یکی از اصحاب یا غلامان حضرت توصیف میکرد چرا که این نوع انتخاب راوی،اصلا و ابدا در شان و مقام سید و

- بیشتر
MJ_Jafari06
۱۴۰۰/۰۲/۱۴

این کتاب عالیه 😍 😍 😍 تمام وقایع زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام رو توضیح داده است داستان پردازش خیلی و آدم رو جذب میکنه و برای همه نوشته هم سندهای معتبری آورده. ❤️

زینب
۱۴۰۱/۰۵/۰۴

هر چی تلاش کردم خودمو قانع کنم که کتابو تموم کنم و نصفه باقی نذارم دیدم نمیشه... آدم احساس میکنه شأن امام معصوم علیه السلام اصلا رعایت نشده و اول شخص بودن متنی که قرار بوده امام علی علیه السلام

- بیشتر
MohammadMahdi Rahimi
۱۴۰۰/۰۲/۱۰

خیلی کتاب خوبی هستش حتما پیشنهاد میدم بخونید و امام علی رو در در دل تاریخ پیدایش کنید

چقدر زشت‌اند، مردهایی که خصلت مردی ندارند.
zahra:)
علی جان؛ فاطمه چطور همسری است؟ - فاطمه جان برای اطاعت خدا بهترین یاور است.
n re
شب‌ها قبل از خواب، ۳۴ مرتبه الله‌اکبر، ۳۳ مرتبه الحمدالله و ۳۳ مرتبه سبحان‌الله بگویید. این‌طوری سختی‌ها برایتان آسان می‌شود.
عضوی از قبیله لیلی ها
جرج جرداق مسیحی: ای جهان! چه می‌شد، اگر هرچه قدرت و قوه داری به کار می‌بردی و در هر زمان، علی‌ای با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به عالم می‌بخشیدی؟!
n re
درِ چادر زن‌ها، فاطمه را صدا زدم. دلم برایش تنگ شده بود. مشغول برش‌دادن پارچه‌های پانسمان بودند. پرده چادر را کنار زد و با لبخند همیشگی‌اش روبه‌رویم ایستاد. باهم دست دادیم. - قربانت شوم، رئوفه جان! چیزی لازم نداری برایت بیاورم؟ - ممنونم ابالحسن. اینجا همه‌چیز هست.
زینب
- چرا فقط توحید می‌خواندی؟ - آخر این سوره را خیلی دوست دارم. - خدا هم تو را خیلی دوست دارد.
• Khavari •
چقدر زشت‌اند، مردهایی که خصلت مردی ندارند.
آسمان
ام‌ایمن تنهایمان گذاشت و به مکه رفت. می‌گفت: دلم مدینه بدون فاطمه را نمی‌خواهد. رفتار مردم هم با من عوض شد. طوری وانمود می‌کردند انگار اصلاً من را نمی‌بینند. عمو عباس زیر گوشم می‌خواند. - قریش به‌هم که می‌رسند، با بشاشت سلام و علیک می‌کنند. ما را که می‌بینند، طور دیگری می‌شوند. انگار اصلاً ما را نمی‌شناسند.
سپیده دم اندیشه
تسلیت‌دهنده تسلیت می‌گوید و می‌رود دنبال کارش. صاحب عزا می‌ماند. با آتش فراقی که در آن می‌سوزد. آتشی سوزان‌تر از آتش دنیا.
یك رهگذر
راکب و مرکوب. خالق و مخلوق. عاشق و معشوق. دم‌زدن از علی، جگری چون جگر حمزه می‌خواهد. دلی به پهنای آسمان، صبری به‌اندازه صبر علی در احد وقتی چشمش به شهدا افتاد. در مقابل سوختن گلش وقتی دوره‌اش کرده بودند. در آن شب تاریک وقتی با دستان خیبر‌گشا تکۀ دیگری از خودش را در دل خاک پنهان کرد. شیعه‌بودن تاوان دارد. ابوذر در زبذه، میثم تمار در زندان، مالک اشتر آواره بیابان‌های مصر، مقداد، سلمان، صعصعه‌بن‌صوحان، جندب‌بن‌عبدالله و... . شیعه تافتۀ‌جدابافته است. تقدیرش با همه فرق می‌کند. مثل ده‌سالگی علی، عقایدش را به سخره می‌گیرند. بوی خطر که مشموم می‌شود، تنهایش می‌گذارند و تنهایش می‌گذارند، و تنهایش می‌گذارند. تاریکی شب، سجادۀ پهن روبه‌قبله، نخلستان، چاه، مناجات‌های پرسوز، مونس هر شبش می‌شود. وقتی صاحب‌نفسی چون کمیل را می‌جوید، افشای راز دل می‌کند؛ از تنهایی می‌گوید؛ از غربت؛ از مرگی که انتظارش را می‌کشد.
سپیده دم اندیشه
من دو چیز را میان شما به یادگار می‌گذارم. اگر به آن‌ها چنگ بزنید، راه درست را گم نمی‌کنید. یکی قرآن و دیگری سنت و گفتارم است. همه مسلمان‌های جهان باهم برادرند، ولی از هم ارث نمی‌برند مگر اینکه کسی خودش دوست داشته باشد به برادر دینی‌اش ارث بدهد. حاضران به غایبان برسانند.... بعد از من پیامبری نیست. من امروز اعلام می‌کنم. همه مراسم‌ها و عقاید دوران جاهلیت را زیر پا می‌گذارم و بطلانشان را اعلام می‌کنم.
سپیده دم اندیشه
در آن روزگار، پدر و مادرها همه‌کاره بودند. تقریباً دخترها هیچ اختیاری از خودشان نداشتند. گاه پیش می‌آمد دختری مجبور می‌شد، علی‌رغم میلش تن به ازدواجی دهد که هیچ خوش ندارد؛ اما پیامبر، نظر فاطمه را درباره خواستگارهایش می‌پرسیدند.
آیه
روز پنجشنبه سوم شعبان، دومین پسرمان به دنیا آمد. عمه صفیه هم آمده بود تا به سلما کمک کند. پیامبر به‌محضِ شنیدن خبر تولدش، به خانه‌مان آمدند. سلما پسرم را در بافت سفیدی پیچید و در آغوش پیامبر گذاشت.‌ایشان در گوشش اذان و اقامه گفتند. اسمش را هم بر وزن شُبیر، پسر هارون، «حسین» گذاشتند. حسین خیلی شبیه فاطمه بود
سپیده دم اندیشه
اگر خدا بخواهد نعمتی به کسی بدهد، احدی نمی‌تواند مانع شود و اگر بخواهد از کسی نعمتی را بگیرد، همه جهان جمع شوند، کاری از دستشان بر نمی‌آید.
آسمان
هیچ‌وقت دور علی را خالی نکنید. راه علی، راه درست است.
zahra:)
شب غسلم بده. خودت غسل بده. ازرویِ لباس. شب دفنم کن. نمی‌خواهم اندامم را نامحرمی ببیند. من را در تابوت بگذار نه روی تخت. نمی‌خواهم این دو نفر که به ما بد کردند به جنازه‌ام نماز بخوانند. می‌خواهم قبرم مخفی باشد خودت می‌دانی چقدر به تو وابسته‌ام. وقتی دفنم کردی، کنار قبرم بنشین و برایم قرآن بخوان. دعا بخوان. دلم برای قرآن خواندنت تنگ می‌شود، علی.
سپیده دم اندیشه
- هر مردی با خوش‌رویی به همسرش کمک کند، خدا اسمش را جزء شهدا می‌نویسد. برای هر قدمی که مرد برای کمک به همسرش در خانه برمی‌دارد، خدا به او ثواب یک حج و عمره می‌دهد. علی! کمک‌کردن مرد به همسرش ثواب هزارسال عبادت دارد. کفاره گناهان بزرگ می‌شود. خشم خدا را خاموش می‌کند.
آسمان
- شوهرت چطور مردی است؟ - علی بهترین شوهر دنیاست
s.latifi
با همین دست‌هایم در خیبر را از جا کندم و از آن به‌عنوان سپر استفاده کردم. در آن لحظات، جز خدا کسی یاورم نبود.
زینب
هرکس تشیع را قبول کرد، باید آماده انواع محرومیت‌ها باشد.
amirhamed

حجم

۳۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۳۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۷۰%
تومان