
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
معرفی کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد با عنوان اصلی The brain that changes itself نوشتهٔ «نورمن دویج» با ترجمهٔ «نازگل عزیزی» توسط نشر سایلاو منتشر شده است. این کتاب اثری در حوزهٔ علم مدرن و روانشناسی است که به بررسی توانایی شگفتانگیز مغز انسان برای تغییر و بازسازی خود میپردازد. این کتاب با روایت داستانهای واقعی از بیماران، دانشمندان و پزشکان، مفاهیم علمی پیچیدهٔ علوم اعصاب را از طریق تجربههای انسانی و ملموس به تصویر کشیده و به موضوعاتی مانند انعطافپذیری عصبی، درمان اختلالات مغزی و نقش تمرین ذهنی در بهبود عملکرد مغز پرداخته است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
کتاب «مغزی که خود را تغییر میدهد» (داستانهای واقعی از پیشگامان علوم اعصاب دررابطهبا موفقیتهای مغز بشر) با تکیه بر روایتهای واقعی و پژوهشهای علمی، تصویری تازه از مغز انسان ارائه داده است. این کتاب که در قالب داستانهای مستند و شرححال بیماران و دانشمندان ارائه شده، به بررسی مفهوم «انعطافپذیری عصبی» پرداخته است؛ مفهومی که تا مدتها در علم پزشکی و عصبشناسی جدی گرفته نمیشد. «نورمن دویج»، نویسندهٔ کتاب حاضر با سفر به نقاط مختلف و گفتوگو با پیشگامان علوم اعصاب، روند تاریخی و علمی تغییر نگرش نسبت به مغز را روایت کرده است
ساختار این کتاب بر پایهٔ داستانهای تحولآفرین و پژوهشهای علمی استوار است و هر فصل به یکی از جنبههای انعطافپذیری مغز و تأثیر آن بر زندگی انسانها میپردازد. این اثر نهتنها به جنبههای درمانی و پزشکی میپردازد، بلکه تأثیرات این کشف را بر حوزههای روانشناسی، آموزش، فرهنگ و حتی فناوری بررسی میکند. کتاب «مغزی که خود را تغییر میدهد»، خواننده را با تحولات بنیادین در علم اعصاب آشنا میسازد و نشان میدهد که مغز انسان برخلاف باورهای قدیم، سیستمی پویا و قابل تغییر است. این کتاب تأکید میکند که انعطافپذیری عصبی نهتنها امید تازهای برای درمان بیماریها است، بلکه درک ما از طبیعت انسان و قابلیتهای ذهنی را نیز دگرگون میکند.
خلاصه کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
کتاب با روایت داستانهایی از بیماران و دانشمندانی آغاز میشود که با مشکلات جدی مغزی یا عصبی روبهرو بودهاند؛ مشکلاتی که تا پیش از این، غیر قابل درمان یا لاعلاج تصور میشد. نویسنده با شرح تجربههای افرادی مانند «شریل شیلتز»، زنی که حس تعادل خود را از دست داده بود، نشان میدهد که چگونه فناوریهای نوین و تمرینهای ذهنی میتوانند مغز را وادار به بازسازی مسیرهای عصبی جدید کنند. در این روایتها، بیماران با استفاده از دستگاهها یا تمرینهای خاص موفق میشوند عملکردهایی را که از دست دادهاند، دوباره به دست آورند یا حتی تواناییهای تازهای کسب کنند. کتاب به بررسی مفهوم «انعطافپذیری عصبی» میپردازد؛ این ایده که مغز انسان حتی در بزرگسالی و پس از آسیب قادر است ساختار و عملکرد خود را تغییر دهد. نویسنده با استناد به پژوهشهای علمی و داستانهای واقعی نشان میدهد که مغز میتواند با تمرین، آموزش و حتی ابزارهای جایگزین، مسیرهای عصبی جدیدی بسازد و وظایف ازدسترفته را جبران کند. این تغییرات نهتنها در بیماران دچار آسیب مغزی، بلکه در افراد سالم و حتی سالمندان رخ میدهد و میتواند به بهبود حافظه، یادگیری و کیفیت زندگی منجر شود. در بخشهایی از کتاب به داستانهایی مانند بهبود بیماران سکتهٔ مغزی، درمان اختلالات یادگیری و حتی بازگرداندن حس بینایی یا شنوایی به افراد نابینا یا ناشنوا پرداخته شده است؛ همچنین نویسنده به چالشهای علمی و فرهنگی پیش روی پذیرش این ایده در جامعهٔ علمی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه باور به تغییرناپذیری مغز، سالها مانع پیشرفت در درمان بیماریهای عصبی بوده است.
چرا باید کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد را بخوانیم؟
کتاب حاضر با روایت داستانهای واقعی و پژوهشهای علمی، تصویری متفاوت از مغز انسان ارائه و نشان میدهد که محدودیتهای ذهنی و جسمی لزوماً همیشگی نیستند. «مغزی که خود را تغییر میدهد» به خواننده کمک میکند با مفهوم انعطافپذیری عصبی آشنا شود و دریابد که مغز انسان حتی در بزرگسالی و پس از آسیب نیز قابلیت بازسازی و یادگیری دارد. این اثر برای کسانی که بهدنبال درک عمیقتری از عملکرد مغز، درمان اختلالات عصبی یا بهبود تواناییهای ذهنی هستند، سودمند است؛ همچنین این کتاب با ارائهٔ نمونههای واقعی، الهامبخش تغییر نگرش نسبت به تواناییهای ذهنی و جسمی است و نشان میدهد که علم اعصاب چگونه میتواند زندگی انسانها را متحول کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به علوم اعصاب، روانشناسی، پزشکی و توانبخشی مفید است؛ همچنین برای کسانی که با مشکلات یادگیری، آسیبهای مغزی یا دغدغهٔ بهبود عملکرد ذهنی و جسمی روبهرو هستند.
بخشی از کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
«در ماه آگوست سال ۲۰۰۵، او با گذاشتن یک سی دی درون کامپیوترش، برنامهٔ حافظهٔ شنیداری را آغاز میکند که تمرینات آن برایش "پیچیده و سرگرم کننده" بود. در این تمرینات از او خواسته شده بود تا افزایش یا کاهش فرکانس صدا را تعیین کند، ترتیبی که سیلابهای خاصی را میشنود در نظر بگیرد، صداهای مشابه را تشخیص دهد و به داستانهایی گوش دهد و سؤالاتی را در مورد آنها پاسخ دهد – تمام این تمرینات برای دقیقتر کردن نقشههای مغزی و تحریک مکانیسمهایی بود که انعطافپذیری مغز را تنظیم میکنند. او به مدت سه ماه، سه بار در هفته به مدت یک ساعت و ربع این تمرینات را انجام میداد.
"من تو شش هفتهٔ اول متوجه هیچ تغییری نشدم. اما تقریباً هفتهٔ هفتم متوجه شدم که بیشتر از قبل هوشیارم. از روی خود برنامه و بررسی پیشرفتم میتونستم تشخیص بدم که دارم تو جواب دادنای صحیح بهتر میشم و احساس بهتری نسبت به همه چیز داشتم. هوشیاری موقع رانندگی هم بهتر شده بود، هم تو روز و هم شب. با آدما بیشتر حرف میزدم و حرفا راحتتر به زبونم میاومد. توی چند هفتهٔ آخر فک کنم دست خطم هم بهتر شد. وقتی اسمم رو امضا کردم، به نظرم رسید که دارم مثل بیست سال پیش این کار رو انجام میدم. همسرم هلن، به من گفت: فک میکنم هوشیارتر شدی، بیشتر فعالی و حساستری."»
حجم
۴۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۰ صفحه
حجم
۴۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب که عالیه، ولی سبک کتاب توضیحات و مثالهای مفصله و این یه کم ممکنه حوصله مخاطب رو سر ببره.
این ترجمه نسبت به ترجمه نشر هورمزد سانسور شده هست و متأسفانه اون ترجمه دیگه مجوز انتشار فیزیکی رو دریافت نکرد
عالیه خیلی خوبه