دانلود و خرید کتاب ذهن و آگاهی (ما و جهان ۹) بید راندل ترجمه فروغ کیان‌زاده

معرفی کتاب ذهن و آگاهی (ما و جهان ۹)

کتاب ذهن و آگاهی نهمین کتاب از مجموعه ما و جهان است. این مجموعه به همت دفتر مطالعات علم و دین موازی تدوین و ترجمه شده و در قالب دفترهایی با همکاری انتشارات پارسیک به تدریج منتشر خواهد شد.

دانش تجربی نوین، به ویژه در چند دهه‌ اخیر، تصویری تازه و شگفت‌انگیز از جهان را برابر ما گشوده است. تصویری که نه تنها ابعاد حیرت‌آور و تازه‌ای از جهان را مکشوف ساخته، بلکه موقعیت انسان را در هستی و نیز معنای زندگی و آفرینش را با پرسش‌هایی بنیادین رو‌به‌رو کرده است. اهمیت این پرسش‌ها به ویژه در آن است که علاوه بر منظر علمی، از نظرگاه فلسفی و دینی نیز همیشه جذاب بوده‌اند، زیرا پاسخ به پاره‌ای از این پرسش‌ها، به دلیل ماهیت هستی شناسانه‌شان، همواره در زیست فرهنگی و معنوی انسان تاثیر تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند.

درباره مجموعه ما و جهان

مجموعه ما و جهان می‌کوشد با تکیه بر دانش تجربی نوین، علوم محض و علوم انسانی پاسخ‌هایی نو برای بنیادی‌ترین پرسش‌های ما درباره انسان و جهان فراهم آورد.

هریک از کتاب‌های این مجموعه، با محور قراردادن یکی از این پرسش‌ها، کوشیده است اگر نه پاسخی قطعی، اما دست کم تصویری نسبتا کامل از ابعاد گوناگون پرسش مورد بحث و پاسخ‌های داده شده ارایه نماید. شش دفتر نخست این مجموعه هم‌بستگی بسیاری با یک‌دیگر دارند؛ گویی با هر پرسش مسیری به پرسش دیگر گشوده می‌شود.

درباره کتاب ذهن و آگاهی

دفتر ذهن و آگاهی شامل هفت مقاله است که به معضل ذهن و آگاهی به مثابه بخش ظاهرا غیرمادی انسان و نسبت آن با بدن می‌پردازد.

بید راندل، استاد فلسفهٔ دانشگاه آکسفورد در مشهورترین اثر خود چرا چیزی هست به جای آن‌که نباشد؟ مدخلی نوشته که ترجمهٔ آن به عنوان مقالهٔ اول آمده است. او در این مقاله می‌کوشد از کارکرد زبانی ذهن در زندگی روزمره پلی به واقعیت ذهنی بزند و شیوهٔ اثرگذاری آن را به بحث بگذارد. در این مقاله، او مانند فیلسوفان معاصری که زبان را محور فلسفه می‌دانند عمل کرده است.

لوییس هایول، فیلسوف و متکلم اهل ولز که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۷ استاد تاریخ و فلسفهٔ دین دانشگاه لندن بود در آثار متعدد خود به مسئلهٔ نفس و روح پرداخته است. هایول در کتابی با عنوان نفس و جاودانگی که فصل دوم کتاب از آن انتخاب شده است، بر آن است تا با رویکردی دوگانه‌انگارانه از جاودانگی نفس دفاع کند. این فصل به دوگانگی میان ذهن و بدن می‌پردازد اما تمرکز اصلی هایول بر ادراک از خود به مثابه وحدت‌بخشی رفتار و عملکرد انسان است.

مقالهٔ سوم نوشتهٔ ریچارد سویین‌برن فیلسوف و استاد دانشگاه آکسفورد است که بیش‌تر آثارش در زمینهٔ اثبات وجود خدا شناخته شده است. سویین‌برن قرینه‌گرایی تمام عیار است و به منطق علمی حتی در مورد اثبات خدا اظهار وفاداری می‌کند. نظر وی دربارهٔ مسئلهٔ نفس و بدن کم‌تر مورد توجه واقع شده اما او در کتاب تکامل روح به این موضوع پرداخته و نوعی دوگانه‌انگاری مادی‌گرایانه را طرح کرده که در نوشتهٔ او در این کتاب به آن پرداخته شده است.

پل دیویس، فیزیک‌دان انگلیسی و استاد دانشگاه آریزونا است که سابقهٔ تدریس در کمبریج، نیوکاسل و آدلاید را هم دارد. دیویس برندهٔ جایزهٔ تمپلتون در سال ۱۹۹۵ است و مدال کلوین و جایزه فارادی را نیز برده است. حوزهٔ تخصص وی کیهان‌شناسی، نظریهٔ میدان کوانتومی و اخترشناسی است. او در کتاب خدا و فیزیک جدید مدخلی برای مسئلهٔ نفس و بدن گشوده و مطابق رویهٔ معمول خود خواننده را با انبوهی پرسش و بحران مواجه می‌کند تا در چنین شورشی «امکان»ها را صید کند. مقالهٔ او در این کتاب برگرفته از این اثر او است.

مالکوم جیوس، استاد روان‌شناسی دانشگاه سنت اندرو است. حوزهٔ تخصص وی روان‌شناسی‌شناختی و عصب‌روان‌شناسی است. جیوس در این مقالهٔ کوتاه می‌کوشد نوعی یک‌پارچگی را در انسان که خاستگاه دو نوع ویژگی روانی و بدنی می‌شود، نشان دهد. بنابراین، او با پایبندی به پیش‌فرض‌های عصب‌شناسان، نوعی سازگاری میان باور دینی و علم را شرح می‌دهد؛ تقریری از سازگاری یگانه‌انگاری و باور توحیدی.

جان پوکینگهورن که بیش‌تر به فیزیک در دانشگاه کمبریج شناخته می‌شود در این مدخل با نگاهی به واقعیات ادراکی ما و تاکید بر معنویت، وعدهٔ ادیان برای بقای روح را معقول و موجه معرفی می‌کند.

لری ویتام در مقالهٔ خود با بیانی که اقتضای کار نویسندگی وی است، داستان‌وار ماجراهای اعتقاد به رابطهٔ ذهن و مغز را مرور می‌کند؛ ماجرای تعصب نسبت به یافته‌ها و سپس شکست‌ها که همیشه در تاریخ علم مایهٔ عبرت بوده‌اند.

خواندن مجموعه ما و جهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه را به تمام کسانی که به دنبال پاسخ سوال‌های هستی‌شناسانه هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ذهن و آگاهی

بیش از جسم؟

جان پوکینگهورن

من چه هستم؟ ضربهٔ چکش بر سرم نشان خواهد داد که من وابسته به جسم خود هستم. اما آیا من فقط جسم هستم؟ آیا معنویتی هم در من هست؟ آیا روح هم دارم؟

انسان‌ها در طول دو هزار سال گذشته خود را کارآموز فرشتگان می‌دانستند. «خود واقعی» مؤلفه‌ای معنوی بود که در تن اسیر شده بود و منتظر بود تا به وقت مرگ رها شود. در آغاز هزارهٔ سوم، باور به چنین عقیده‌ای دارد سخت و سخت‌تر می‌شود. مطالعات دربارهٔ آسیب‌های مغزی و تأثیر مواد مخدر نشان می‌دهد که شخصیت ما چه‌قدر وابسته به حالات بدن‌مان است. چارلز داروین به ما آموخته است که اجداد ما و حیوانات یکی است. زمین روزگاری بدون حیات بوده است و گویا زندگی بر اثر کنش‌های شیمیایی پیچیده‌ای پدید آمده است. برخی دانشمندان معتقدند ما چیزی جز مجموعه‌ای از مولکول‌ها نیستیم.

البته این هم به‌واقع اعتقاد عجیبی است. مگر می‌شود فقط ترکیباتی شیمیایی نمایش‌نامه‌های شکسپیر را نوشته باشند یا قطعهٔ مسیح هندل را ساخته باشند یا حتی همین قوانین شیمی را کشف کرده باشند؟ ما چیزی بیش از مادهٔ محضیم. اما آن چیز دیگر هر چه باشد، ارتباط تنگاتنگی با جسم ما دارد. نوعی بستهٔ واحد هستیم؛ ذهن و بدن در ارتباطی نزدیک با هم و بدون هیچ‌گونه امکان جدایی کامل از هم. درک آن پیچیده است. عجیب این است که شاید در تماشای داغ شدن آب در دیگ نشانه‌ای بیابیم که راهنمای ما شود.

بر اثر گرمایی ملایم، آب با الگوی مشخصی از پایین دوران می‌کند و به جای جریان عادی سابق‌اش، الگویی متشکل از سلول‌های شش وجهی و شبیه به کندو می‌سازد. چنین پدیده‌ای شگفت‌آور است. چندین تریلیون مولکول باید هم‌دست شوند و با هم به حرکت درآیند تا چنین الگویی ایجاد شود. این تاثیر نمونهٔ ساده‌ای است از جنبهٔ جدیدی از طبیعت که دانشمندان تازه دارند به آن پی می‌برند؛ جنبه‌ای که دانشمندان آن را نظریهٔ پیچیدگی نامیده‌اند.

فیزیک‌دانان کار خود را به روالی طبیعی با مطالعهٔ ساده‌ترین سامانه‌های موجود شروع کردند. این سامانه‌ها به ساده‌ترین شیوه قابل درک‌اند. اخیرا، به کارگیری رایانه‌های پرسرعت دامنهٔ علمی ما را توسعه داده است و اکنون می‌توان دربارهٔ موقعیت‌های به نسبت پیچیده هم اندیشید. شروع این کاوش‌ها به درکی غیرمنتظره انجامید. در موارد بسیاری معلوم می‌شود این سیستم‌های پیچیده رفتار کلی ساده‌ای دارند و در الگوی واضحی نظم یافته‌اند؛ درست مانند چندین تریلیون مولکولی که با هم در دیگی به حرکت درمی‌آیند.

شیوهٔ تفکر فیزیک‌دانان به‌طور سنتی در قالب ذرات و اجزایی بود که روی هم رفته نظامی پیچیده را شکل می‌دادند. تبادل انرژی میان این ذرات و اجزا به‌نظر بسیار پیچیده می‌آید اما اگر به آن نظام به‌عنوان یک کل نگاه کنیم، معمولا الگوهای رفتاری مشخص و منظمی دارد. به عبارت دیگر، دو سطح توضیح وجود دارد. یکی به انرژی و ذرات و اجزا می‌پردازد و دیگری به کل سیستم و الگوها. در این الگوی دوم، با زبان رایانه می‌توانیم بگوییم چیزی که باید به آن فکر کرد «اطلاعاتی» است که الگو را مشخص می‌کند.

اما این موضوع چه ارتباطی با روح آدمی دارد؟ روح هرچه باشد «خود واقعی» من است که پسر بچهٔ شصت سال پیش را به این استاد مسن پیوند می‌دهد. این من واقعی بی‌شک ربطی به بدنم ندارد. بدن من، همواره به‌واسطهٔ خوردن و آشامیدن و فرسایش طبیعی دست‌خوش تغییر است. فقط تعداد اندکی از اتم‌هایی که اکنون در جسم‌مان هستند از پنج سال پیش مانده‌اند. آن‌چه این تداوم را فراهم می‌آورد، همان الگوی به نسبت پیچیده‌ای است که چنین چیزی در آن سازمان می‌یابد. آن الگو همان روح است؛ من واقعی است.

اما نظر افراد مذهبی چیست؟ در واقع آنان پیش از همه از این موضوع با خبر شدند. عبریان عهد عتیق هرگز انسان را شاگرد فرشتگان قلمداد نمی‌کردند. در عوض، او را مانند یک بسته، جسمی پر از حیات می‌دیدند. بزرگ‌ترین متفکر مسیحی قرون وسطی، سنت توماس آکویناس، نیز چنین عقیده‌ای داشت. او به شدت تحت تأثیر عقاید ارسطو بود. از دید ارسطو روح «ساختار» یا همان الگوی جسم بود.

اما اگر روح بخش معنوی جداشدنی از وجود ما نیست، چه امیدی داشته باشیم که سرنوشتی آن سوی مرگ در کار باشد؟ آیا بر اثر مرگ، آن الگوی شگفت‌انگیزی که تو یا من است، از بین خواهد رفت و تمام؟ اگر چنین فکر می‌کنید، خدا را از قلم انداخته‌اید. امید واقعی ما مبنی بر این‌که مرگ پایان کارمان نیست منوط است به باورمان به قابل اعتماد بودن خدا. اگر برای خداوند مهم هستیم ـ‌که البته هستیم‌ـ همیشه برای او مهم خواهیم بود. قرار نیست هم‌چون کوزه‌هایی شکسته بر تلی از زباله‌های کیهانی دور انداخته شویم. انسان‌ها به‌صورت طبیعی جاودان نیستند اما خداوند وفادار به ما سرانجامی در آن سوی مرگ نیز خواهد داد. کاملا معقول است که معتقد باشیم خدا الگویی را که «تو» است یا الگویی را که «من» است به یاد آورد و این الگوها را در جهان آتی از نو بسازد. مسیحیان این را معاد می‌نامند. امید حقیقی مسیحیت بقا نبوده، بلکه مرگی است که در پی‌اش معاد روی می‌دهد. چنین امیدی در هزارهٔ سوم همان قدر معتبر است که در دو هزارهٔ پیش از این بوده است.


Reza.AH
۱۴۰۰/۰۹/۲۰

پرسشهای ی بنیادی درباره منشا ذهن و آگاهی و روح از دیگاه فلسفی و علمی رو تبیین میکند. بخشهای از کتاب متنی سنگین داره و مفهومش چندان روان نبود ، بخش آخر کتاب جالب تر و جذابت تر ست.

مرتضی پیروجعفری
۱۴۰۱/۰۹/۰۴

انتخاب مقالات پراکنده از منابع مختلف کار فهم مجموعه کتاب را دشوار کرده است. نمیدانم این مقالات با چه منطقی در کنار هم گذاشته شده! ارتباط گیری با متن کتاب هم به دلیل ترجمه نارسای آن سخت است. نیز مطالب این

- بیشتر

حجم

۲۲۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۲۲۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
تومان