کتاب جادوی نهفته
معرفی کتاب جادوی نهفته
کتاب جادوی نهفته داستانی زیبا نوشته شهره وکیلی است. داستانی که از یک ارتباط زنده و پویا با جهان هستی صحبت میکند. ارتباطی عمیق و پیوندی ناگستتنی که زندگی را دگرگون میکند.
طوعه باردار است و دو قلو دارد. اما تصمیم گرفته است که بعد از زایمانش، دیگر بچهدار نشود. او و همسرش درباره این موضوع اختلاف نظر دارند...
کتاب جادوی نهفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای ایرانی لذت میبرید، کتاب جادوی نهفته را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره شهره وکیلی
شهره وکیلی، نویسنده و رماننویس ایرانی است که در سال ۱۳۲۵ متولد شد. او در دانشگاه تربیت معلم درس خواند، همزمان در مدرسه تدریس میکرد و بعدا در سال ۵۶ از دانشکده حقوق تهران فارغ التحصیل شد.
شهره وکیلی با نوشتن داستان شب عروسی من، کاری کرد که زبان سیمین دانشور به تحسین او باز شود. کتابهای دیگر او، مانند مجموعه خاطراتش از زندگی در یک مجموعه دو جلدی به نام عشق مرز ندارد و شهیر منتظر شده است، کتابهای دیگر او نیز همگی در فهرست کتابهای پرفروش و پرطرفدار هستند. از میان آثار او میتوان به کتابهای جادوی نهفته، وقتی لیلی گم شد و رازهای من اشاره کرد.
بخشی از کتاب جادوی نهفته
برفهای اسفنجی در برابر فروغ تحمّلناپذیر خورشید که به سُرخی گراییده و از زردی و ناتوانی به در آمده بود و آشکارا زبانه میکشید، تحمّل از دست داده و در حال آب شدن بودند. بهار به رگهای درختان نیشتر میزد تا بیدارشان کند! هوا آغشته به رطوبتی گس، غلیظ و خوشبو بود. آبکندها و چاله چولههای خیابانها را آب رخشنده فراگرفته بود. گاه کلاغی با قار قار گلهآمیز، گویی با بالهای خود هوا را میدرید. روزها بلند و بلندتر میشدند و برای طوعه با ملالی ستوهآور ادامه مییافتند! شکمش با حجم فوقالعادهای بزرگ شده و به زحمتش انداخته بود! موقع راه رفتن به دلیل سنگینی حمل دو جنین درشت، طوری تلوتلو میخورد که گویی روی زمین با تلاقی راه میرود، انگار میغلتید و میرفت. با پارو کردن آخرین برفها، اَبری از گرد نقره فام، همچون پردهای توری و سپید، ارتفاع ساختمانها را میپوشاند و رگبارهای تند و سراسیمه، صدای گاهگیر پرندهها را در کام خود میکشیدند. هفتههای پایانی بارداری به کندی در حال عبور بودند و از مدّتی قبل، جنسیت دو جنین هم مشخّص شده بود. یکی دختر، دیگری پسر! طوعه اگرچه دوران مشقّتباری را میگذراند ولی خوشحال بود که با یک بار زایمان جنسش جور خواهد شد و برای همیشه لولههای رحمش را خواهد بست. این را با پزشکش هم در میان گذاشته و خواسته بود پس از وضع حمل لولهها را ببندند! هر چند کیهان با این تصمیم مخالف بود و طیبه هم گفته او را به اصرار تأیید میکرد، ولی طوعه برای هر دو نفرشان جوابی یکسان داشت:
«من به عنوان یک انسان مستقل حق دارم که در مورد شخصیترین مسئله زندگیام یعنی یک بارداری دیگر، خودم تصمیم بگیرم! هیچکس هم نمیتواند به چنین کاری مجبورم کند. حتی شوهرم! من دستم را به یک جنایت دیگر آلوده نمیکنم! همینقدر که دو موجود بیگناه را به این دنیای گناهکار تحویل میدهم کافی است! در این مورد هیچ گذشتی هم نمیکنم!»
البتّه کیهان هم تقاضا و دلایل خودش را داشت. بهخصوص روی یک نکته بیش از سایر موارد تکیه میکرد. میگفت:
«حالا وضع پزشکی با زمان مادرهای ما خیلی فرق کرده! ما که نباید به راهحلهایی که آنها از آن استفاده میکردند اکتفا کنیم. با وجود این همه راههای پیشگیری برای بچّهدار نشدن، لازم نیست یک زن خودش را ناقص و از حق طبیعیاش محروم کند!»
ولی مرغ طوعه یک پا داشت! در جواب منطق او میگفت:
«هیچکدام از آن راهها صددرصد نیست! امّا عقیم کردن مطمئنترین راه برای جلوگیری از یک بارداری ناخواسته است!»
در این میان، طیبه سعی میکرد با هُشدارهای مشفقانه او را متقاعد کند که راهحل این کار را به عهده کیهان بگذارد. میگفت وازکتومی یکی از راههایی است که برای مردها وجود دارد. امّا طوعه زیر بار هیچکدام از این نوع نصایح نمیرفت. میگفت اگر دوقلو باردار نبود، فقط به همین یک بار حاملگی رضایت میداد، چه رسد به اینکه به زودی به جای یک فرزند، صاحب دو فرزند میشوند!
طیبه و کیهان دیگر مطمئن شده بودند از پس او بر نخواهند آمد! هر دو با تسلیمی فاقد خشنودی، راه جدال را بسته و در آن آخرین هفتههای بارداری طوعه، او را به حال خود گذاشته بودند تا آرامش پیدا کند! در طول آن مدّت یک همدستی و همفکری دوستانه و صمیمانه بین آنها پدید آمده بود. حال طوعه از ماه ششم رو به بهبودی گذاشت. در شش ماه اوّل بارها کارش به بیمارستان و رفتن زیر سِرُم کشید، ولی از ماه هفتم حال طبیعی پیدا کرد. گرچه به خاطر طیبه و ناآرامیهای شوهر او همیشه نگران بود، ولی وقتی خود طیبه میگفت: «تو غصّه هیچکس و هیچچیز را نخور. پایههای زندگی زناشویی من و سعید آنقدر محکم هست که با این تحوّلات کوچک و موقّتی فرو نمیریزد! نگران من نباش! خوب بلدم چطور جبران دلتنگیها و بهانهگیریهای او را بکنم! آرام باش و بگذار بچّههایت بدون آسیب دیدن از استرس و فشارهای روحی تو به رشد کامل برسند و به دنیا بیایند.» تسکین مییافت. در ضمن با بهتر شدن حالش آن موهبت خداوندی هم به سراغش آمده بود. موهبتی را که یک زن برای مادر شدن حس میکند!
پس از سپری شدن آن روزهای بدحالی و انزجار، وقتی اوّلین بار به سراغ لباسهای نوزادی که طیبه با خود آورده بود رفت و پسرانهها و دخترانهها را از هم جدا کرد، طیبه با بُغضی از شادی، خداوند را شکر کرد که اگرچه خانه و خانوادهاش را رها کرده و بالطبع مورد انتقاد شوهر و بچّههایش قرار گرفته، ولی ازخودگذشتگیاش بی اجر نمانده. سر میز شام با بُغضی شیرین گفت:
«طوعه، کاش من هم مثل تو طبع شعر داشتم و میتوانستم حال خوبی را که دارم در قالب یک شعر قشنگ بگنجانم! نمیدانی چه حال عجیبی دارم!»
حجم
۴۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۴۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
نظرات کاربران
یه سوالی که مدت هاست ذهن منو مشغول کرده اینه که چرا خانم وکیلی در اکثریت قریب به اتفاق آثارش به طور جدی مقوله دوقلوها رو دستمایه نوشته هاش میکنه. به نظر میرسد این دغدغه ریشه در زندگی گذشته ایشون
خیلی زیبا و دلنشین بود