کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد سوم
معرفی کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد سوم
کتاب پنجشنبهها جلد سوم از مجموعه قصر شگفتانگیز نوشته جسیکا دی جرج و ترجمه نیلوفر امنزاده است. مجموعه قصر شگفت انگیز را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه قصر شگفت انگیز
داستان در یک قصر شگفت انگیز میگذرد. این قصر یک قصر درخشان با یک ویژگی خاص و متعلق به خانواده سلطنتی است. پادشاه درخشان هفتادونهم ساکن این قصر است و دخترش سیسلیا، قهرمان داستانهای این مجموعه.
دلیل شگفتانگیز بودن قصر هم این است که هروقت حوصلهاش سرمیرود یکی دوتا اتاق به خودش اضافه میکند و این اتفاق هم معمولا وقتی میافتد که پادشاه مشغول شنیدن درخواستهای مردم است.
روزی پدر و مادر سیسلیا به یک مراسم سلطنتی میروند اما دیگر به خانه برنمیگردند. آنها به طرز مشکوکی ناپدید میشوند و طولی نمیکشد که چند مهمان ناخوانده از کشورهای همسایه به آنجا میآیند و تهدید میکنند که قصر جادویی را تصرف خواهند کرد. حالا سیسلیا باید قبل از آن که خیلی دیر شود از خود و خواهر و برادرهایش محافظت کند.
در جلد سوم این مجموعه سِلی و دوستانش ناگهان خودشان را در ويرانههای یک قصر در سرزمینی ناشناخته میبينند؛ در دنيایی پر از گريفينهای وحشی و جادوگرهای مکار...
همه چیز از آنجا شروع می شود که سیسلیا جواهری به نام چشم پیدا می کند و آن را به قلعه تحویل میدهد
خواندن کتاب مجموعه قصر شگفت انگیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای ۱۲ سال مخاطبان این مجموعهاند.
بخشی از کتاب قصر شگفت انگیز؛ جلد سوم
وقتی سروکلهٔ لایلا و رالف که کثیف، زخمی و گرسنه بودند از میان درختها پیدا شد، مراسم تجدید دیدار شادمانهٔ روفوس و پدر و مادرش به پایان رسیده بود. همینکه آنها سیلی و لولاث را وسط یک گله گریفین دیدند، لایلا چنان جیغی کشید که میتوانست رقیبِ گوشخراشترین جیغهای جنگطلبانهٔ گریفینها باشد.
لایلا درحالیکه مشتهایش را بالا برده بود به طرف گریفینها دوید. سیلی اول شوکه شد ولی بعد فهمید که خواهرش چه فکری کرده. او و لولاث زیر بالهای بالارفتهٔ دو گریفین غولآسا ایستاده بودند؛ گریفینهایی که جیغجیغ میکردند و برقِ چنگالهایشان را به هم نشان میدادند و منقارهایشان را با هیجان باز و بسته میکردند. آنها سرهایشان را به سرِ همدیگر و البته به سر سیلی و لولاث میکوبیدند که واقعاً دردناک بود ولی یکجورِ دوستداشتنی. مثل وقتی که عمهٔ بزرگ آدم محکم بغلش میکند.
سیلی داد زد: «لایلا، طوری نیست.» سیلی بهزحمت خودش را از بین گریفینها بیرون کشید و مچ دستهای خواهرش را گرفت تا نتواند آنها را کتک بزند. «ما حالمون خوبه! اینها پدر و مادر روفوسان!»
«چی هستن؟»
لایلا خودش را عقب کشید و خیره شد، اول به گریفینها، بعد به سیلی، بعد دوباره به گریفینها.
رالف گفت: «پدر و مادرش؟ باورنکردنیه.» و دوید به سمت آنها. «مطمئنی؟»
لولاث گفت: «فقط با نگاهکردن به او. و نگاهکردن به آنان. تازه، اینها خیلی بسیار هیجانزدهاند!»
«وای چه عالی!» لایلا نفس عمیقی کشید. «چقدر باشکوهن!»
واقعاً همینطور بود. سیلی با دیدنِ دو گریفین بزرگسال که روفوس را نوازش میکردند، دوباره حس کرد که اشک توی چشمهایش جمع شده.
اعضای خانوادهٔ او همیشه خیلی به هم نزدیک بودند. پدرش، پادشاه درخشان هفتادونهم، همیشه بیتوجه به سنوسال و میزانِ رسمیبودنِ مناسبتها، بچههایش را در آغوش میگرفت. مادرشان عاشق این بود که آنها را بغل کند و تا میتواند ببوسدشان، حتی بران را که جادوگر سلطنتی بود. و پارسال که کم مانده بود پادشاه، ملکه و بران بمیرند، از قبل هم احساساتیتر شده بودند.
سیلی کِی آنها را میدید؟ آخرین باری که مادرش او را بوسیده بود، همانطور که مادر روفوس داشت او را میبوسید، کِی بود؟
گریفینها به لایلا و رالف نزدیکتر شدند.
لولاث به لایلا و رالف گفت: «حالا میخواهند رایحهٔ شما را به مشام بکشند. وحشتزده نشوید.»
ولی گریفینها آنها را بو نمیکشیدند. هر سهتایش
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
نظرات کاربران
روزی از روزها سیلی و دوستانش ناگهان خودشان را در ویرانههای یک قصر در سرزمینی ناشناخته میبینند؛ در دنیایی پر از گریفینهای وحشی و جادوگرهای مکار. همه چیز از آنجا شروع می شود که سیلی جواهری به نام چشم پیدا می
مثل جلد های قبلی عالی و پرماجرا بود. خیلی از خوندن این کتاب لذت بردم و حس کردم که دارم یک ماجرای واقعی و پرهیجان رو پشت سر میزارم. از جسیکا نویسنده این کتاب و طاقچه هم تشکر میکنم.😊
خیلی خوبه ترجمه عالیه داستان عالیه فقط یک مشکل داشت اونم اینه که لولاث در جلد اول اصلا سگ نداشت گربه داشت!! این منو متعجب کرد
مثل جلد های قبلی پر هیجان و جذاب😊
بسیار عالی درست مثل جلد های قبلش پر از ماجرا . درسته وقتی سیلی و رالف داشتن می مردن ناراحت شدم . ولی بقیه قسمت های کتاب عالی و جذاب بود.
عالی بود من خیلی سخت کتاب رو ول میکردم تا کار های دیگرم رو انجام بدم پیشنهاد میکنم حتما بخونید خیلی خوشحالم که چند جلد داره بنظرم نباید درمورد خلاصه داستان چیزی بگم چون پر از معما هست و باید
خیلی کتاب خوب و جذابی هست واقعا عالیییی حتما بخونیدش
من عاشق این کتاب بودم اما شما هنوز تازه ترین کتاب ها را که ترجمه شدند را ندارید و من از بابت براتون متاصفم مثل قصر شگفت انگیز 4 و 5
واقعا این جلدش خیلی خفن بود و من رسما در اواخر کتاب نمیتونستم یه ثانیه هم زمینش بذارم حتما بخونیدش
بی نظیر ترین کتاب هست و لطفا این کتاب رو مطالعه کنید ♡♡♡♡ داستان از این قراره که دوباره سیلی و خواهر و برادرانش و دوستانش به دنبال کتاب قبلی یک داستان ماجراجویانه تر و هیجانی تر هست ❤️🧡💛💚💙💜